سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز - یک زن اهل اندونزی، یک مرد تاجر فرانسوی، یک جوان فرار کرده از ترکیه، داعشیهای زندانی شده در یکی از مخوفترین زندانهای زیرزمینی طالبان هستند. آنها یکی یکی مقابل دوربین مینشینند و از روزی که به داعش پیوستند میگویند. همه شان اطلاعاتشان درباره این گروه را از اینترنت به دست آورده اند و علت پیوستن به این گروه را در این جمله بیان میکنند: «جهاد برای همه مسلمانان اجباری است».
محسن اسلام زاده، مستندساز بحران برای رسیدن به این تصاویر در سال ۱۳۹۷ همراه مهدی خوش نژاد، تصویربردار به شمال غرب افغانستان رفته اند و راههای پرچالش و خطرناکی را پشت سر گذاشته اند. او روستای کورک مغول که با حضور نیروهای داعش نمیتواند قریهای عادی باشد را به تصویر میکشد هرچند در آنجا کودکانی هستند که سرخوشانه بازی میکنند، چوپانی با گله کوچکش رفت و آمد دارد و کشاورزی محصولاتش را برداشت میکند.
این اثر، تنها فیلم ایرانی است که موضوع «طالبان» را بررسی میکند و جایزه ویژه جشنواره بین المللی «سینما حقیقت» را کسب کرده و جزو ۱۰ فیلم منتخب بخش مستند جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۹۸ شده است. همچنین در بازار فیلم «ویژن دو ریل» سوئیس و جشنوارههای بین المللی نظیر «فیلمهای آسیایی بارسلونا» حضور داشته است. این فیلم قرار است شهریور امسال در جشنواره بین المللی فیلم «ایمجین ایندیا» در مادرید و آبان نیز در جشنواره آتنِ امریکا نمایش داده شود.
با محسن اسلام زاده، تهیه کننده و کارگردان مشهدی مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» که در شبکه پرس تی وی تهیه شده است گفت و گویی داشته ایم که در ادامه میآید. همچنین گزارش اکران و نقد بررسی این مستند که در سینما هویزه مشهد برگزار شد پیش روی شماست.
در نقد و بررسی مستند «زندگی میان پرچم های جنگی» بیان شد: دوگانه «مردم و طالب» غایب است
«بعد از ساخت «تنها میان طالبان» مترصد ساخت فیلم جدید در افغانستان بودم، اما انتظارها از کار دوم بیشتر بود و نمیتوانستم خطر کنم و موضوع ضعیفی را برگزینم.» این را اسلام زاده میگوید و سپس اضافه میکند: همان زمان که ماجرای حضور گروه داعش در افغانستان بر سر زبانها افتاده بود، فرصت را مناسب دانستم تا برای شروع تحقیق کارم به کابل بروم. خرداد ۱۳۹۷ سفر اولم را شروع و با آدمهای زیادی صحبت کردم، اما حقیقتش را بخواهید حرفهای ضد و نقیضی از حضور داعش شنیدم.
ابتدا قرار بود شش قسمت ۵۰ دقیقه ای، در مجموع ۳۰۰ دقیقه مستند تولید کنم، اما با بحرانهای ارزی روبه رو شدم. میخواستم با ژنرال عبدالرزاق اچکزی کسی که در قندهار با طالبان جنگیده و بعد هم به دست طالبان کشته شده بود، دیدار کنم که حدود ۶۰۰ دلار رفت وبرگشتمان هزینه داشت.
برای اینکه همه گروهها در فیلمم حضور داشته باشند با حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین افغانستان نیز هماهنگ کرده بودم تا با او هم گفتگو کنم. اما هزینهها خیلی برای ما سرسام آور میشد بنابراین من اگر میخواستم به همه مناطق بحرانی افغانستان بروم و مستند بسازم خیلی بیشتر از ۱۸۰ میلیون تومانی که صرف کردم هزینه داشت به همین دلیل مجبور شدم یک منطقه را انتخاب و کارم را در یک قسمت جمع کنم.
او میگوید: رفتم سمت شمال غرب افغانستان، چون یکی از سرفصل هایم ماجرای روستای «میرزاولنگ» در ولایت سرپل افغانستان بود و سفر اصلی ما با مهدی خوش نژاد، تصویربردار از اول شهریور ۱۳۹۷ برای مستندسازی حضور داعش در افغانستان آغاز شد.
مستند ۷۰ دقیقهای «زندگی میان پرچمهای جنگی» با آنکه تلاش کرده روایتی بدون دخل و تصرف از مناطق بحران زده شمال غرب افغانستان را ارائه کند و تماشاگر را در موقعیتی قرار دهد که مستندساز تجربه کرده، شاید بیشتر در شرح دستیابی و دسترسی به مناطق جنگی و دشواری آمد و شدها موفق عمل کرده و برخلاف آنچه در عنوان مستند آمده، خالی از جزئیاتی مثل برخورد طالبان با مردم است.
محسن اسلام زاده با تأیید این موضوع میگوید: این نقد بر فیلم وارد است و قبول دارم. برای آنکه زندگی را روایت میکردم باید مدت بیشتری در آنجا میماندیم و در عمل مقدور نبود. البته تلاش کردیم فیلم را به زندگیهای آنجا نزدیک کنیم، اما همه فیلم در بستر یک مسافرت روایت شد و وقتی مسافرت است، نگاه به زندگی، سطحیتر میشود.
او در بخشی از فیلم، قریهای را به تصویر میکشد که چوپانی گله کوچکش را میچراند، کودکان در آنجا سرگرم پریدن از رودخانه و بازیهای ساده هستند و این جمله راوی که: «اینجا قریهای با تمام مشخصات روستایی اش است که نمیتواند روستا باشد.» به این معناست که مردم مجبور هستند در میان جنگ طالبان، آمریکاییها و ارتش زندگی کنند و بدتر از آن، شایعاتی است که از حضور داعش در حوالی روستا به گوش میرسد. در بخشی از مستند، اسلام زاده زندانهای زیرزمینی و خوفناک طالبان را تصویر میکشد. او با اینکه تجربه حضور در مناطق بحرانی افغانستان را داشته است، میگوید: منطقهای که رفتیم و از آنجا فیلم گرفتیم، به نظرم منطقهای نفرین شده بود.
یکی از بدترین روزهای زندگی ام را در آنجا گذراندم، چون اضطراب کشته شدن داشتم. سی وچند روز از اقامتمان گذشته بود و نیروهای طالبان در گفتگوهای تلفنی شان درباره ما صحبت میکردند و شرایط برای من و تصویربردارم دشوار شده بود.
در کنار نقد به نبود جزئیات بیشتر و نپرداختن به زندگی مردم، این مستندساز مشهدی خود نقدی را بر فیلم وارد میداند و میگوید: یکی از نقصهای وارد به فیلم پرداخت کم به زندانهایی است که در آنجا داعشیهای اندونزیایی، فرانسوی، ترکیهای و ... نگهداری میشدند و توقع بود حالا که به آنجا رفته ایم، جزئیات و روایتهای بیشتری نشان میدادیم، اما واقعا جانمان در خطر بود.
پیش از شروع ساخت این مستند، نه تنها به همسرم گفته بودم سفر دشواری دارم، که به همسر فیلم بردار هم گفته بودم و از او اجازه گرفته بودم آقا مهدی را با خودم ببرم. تصور کنید ما از منطقه دولتی افغانستان به سمت طالبان رفتیم. برای همین سفر مرگ بود.
او اضافه میکند: شاید کسی غیر از من نمیتوانست این سفر را برود، چون من از زمان ساخت مستند «تنها میان طالبان» مناطق زیادی را میشناختم و با افراد مطلع ارتباط داشتم. البته راستش را بخواهید در این سفر آماده مردن بودم، اما امید داشتم اتفاق ناگواری نمیافتد.
کارگردان مستند «زندگی میان پرچمهای جنگی» تفاوت این کار که در بستر سفرنامه روایت شده با آثاری که در ایران تولید کرده است را در امکان نزدیک شدن به آدمهای قصه میداند. او بیان میکند: در مستندی که این اواخر درباره آسیبهای اجتماعی در حاشیه تهران ساخته ام، حدود پنج ماه از ۲۷ اسفند تا دو، سه روز پیش به جنوب شهر رفت وآمد داشتم و از آنجا فیلم میگرفتم.
با آدمهای مختلفی آشنا و کم کم که به آنها نزدیک میشوم فیلمم شکل میگیرد، اما وقتی وارد کشور دیگری میشوید هزارتا محدودیت، از اقامت و هزینههای سفر گرفته تا اینکه اصلا امکان حضور در مناطق بحران زده وجود دارد یا نه و... روبه رو میشوید. ما چه در مناطقی که تحت حکومت دولت افغانستان بود، چه در منطقهای که زیر تسلط طالبان بود با محدودیتهای زیادی فیلم گرفتیم.
همچنین با توجه به مدت زمان کمی که در افغانستان حضور داشتیم و جو امنیتی آنجا باعث شدکمتر بتوانیم با مردم آنجا ارتباط مؤثر برقرار کنیم. این مستندساز مشهدی اشاره میکند: حدود ۸۰ ساعت فیلم داشتیم درحالی که فقط بخشی از آنها استفاده شد، زیرا همه تلاشمان را کردیم که نقش خودمان را کم رنگ کنیم. این مهمترین وظیفه کارگردان برای ساخت روایتی ساده از یک قصه است. البته رسیدن به این سادگی با دشواری همراه است. در زندگی میان پرچمهای جنگی وارد «درزاب» (یکی از ولسوالیهای ولایت جوزجان در شمال افغانستان)، «سرپل» و دیگر مناطق شدیم برای رسیدن به داعش. خط اصلی رسیدن به داعش بود.
اسلام زاده همچنین بیان میکند: دو نفر در این کار نقش محوری داشتند، اولی مهدی خوش نژاد بود که تصاویر درخشانی گرفته است و فیلم را از یک مستند گزارشی به مستند سینمایی تبدیل کرده است و نفر بعدی هم فرید دغاغله، تدوینگر است که همکاریاش در این پروژه بسیارموثر بود.