امید حسینینژاد | شهرآرانیوز - قیام بزرگ عاشورا پر است از پایمردیها و حماسههایی که امامحسین (ع) و اصحاب بزرگوار آن حضرت قهرمان آن بودهاند؛ بنابراین این بعد از ابعاد آن حماسه جاوید بیش از سایر ابعاد جلوه کرده و از برجستگی ویژهای برخوردار است. بیشتر مردم کربلا را از این دریچه مینگرند و آن را با این خصوصیت میشناسند. این قیام تأثیر بهسزایی بر جامعه مسلمانان در سده نخست ایجاد کرد. این اتفاق در سال ۶۱قمری توسط فردی انجام شد که خود را خلیفه مسلمین میدانست و با بهشهادترساندن نوه پیامبراکرم (ص) اوج خونخواری حکومتش را نشان داد. یزید پس از مرگ پدرش با برنامهریزی قبلی عنان حکومت اسلامی را بهدست گرفت؛ فردی که در انجام امور خارج از احکام دین مبین اسلام شهره بود. امام حسین (ع) نتوانست در مقابل این اتفاق ننگین سکوت کند. وقتی مروانبنحکم، حاکم مدینه، در مقام نصیحت و خیرخواهی پیشنهاد بیعت با یزید را تکرار کرد، امامحسین (ع) با جدیت تمام و بدون کوچکترین عقبنشینی جواب داد: «إنا لله و إنا إلیه راجعون و علی الاسلام السلام إذا بلیت الأمة براع مثل یزید. یا مروان، أترشدنى لبیعة یزید و یزید رجل فاسق؟ لقد قلت شططا من القول و زللا و لا ألومک/ اگر امت اسلامی به سرپرستی مثل یزید مبتلا شود با اسلام باید وداع کرد.ای مروان، مرا ارشاد و راهنمایی به بیعت با یزید میکنی، درحالیکه او مرد فاسقی است؟ پراکندهگویی کردی و حرف نامربوطی زدی و من به دلیل این کلام سرزنشت نمیکنم، چون تو همان ملعونی هستی که هنوز در صلب پدرت (حکمبنعاص) ...»امام (ع) بارها در مسیر حرکتش اهداف قیام خود را تبیین کرد و در طول این مسیر افرادی نیز به این قیام پیوستند. در آثار تاریخی سخنان امام (ع) و اتفاقاتی که در کربلا افتاد، ثبت و ضبط شده است. پس از واقعه عاشورا نیز برخی به نوشتن کتابهایی در این زمینه پرداختند. در دوره معاصر حجم این آثار افزایش یافت و رویکرد آنها به تأثیر از وقایع دوره معاصر بود. دکتر حسن انصاری، عضو هیئتعلمی مدرسه مطالعات تاریخی پرینستون در این گفتگو به بررسی زوایای تحلیلی ادبیات عاشورایی و آثاری که در این زمینه نوشته شده، پرداخته است. مشروح گفتگو را در ادامه بخوانید.
در میان روایاتی که از مقتلالحسین (ع) موجود است، برخی به محافل شیعیان کوفه در سده دوم قمری بازمیگردد که روایت مقتل را براساس روایات امامباقر (ع) یا امامصادق (ع) حفظ کردهاند. البته مورخان بعدی به این دسته روایات نیز توجه داشتهاند، اما همانطور که میدانیم، روایت ابومخنف از شهرت بیشتری برخوردار بوده است. برخی روایات شیعیان کوفی که بعضا نیز تمایلات زیدی داشتهاند، در دورههای بعد، کمتر از سوی امامیان مورد توجه قرار گرفته و شماری از آنها نیز که در متون کهن مرتبط با این موضوع گردآوری شده بودند، متأسفانه از میان رفتهاند. ما از محتوای بسیاری از این کتابهای مقتلنویسی اطلاع زیادی نداریم و نمیدانیم که روایات آنها تا چه اندازه با روایات «ابومخنف» و امثال او متفاوت بوده است. تنها شماری از روایات این منابع در منابع بعدی نقل شده است. با این وصف آنچه امامباقر (ع) و امامصادق (ع) دراینباره روایت کردهاند، اهمیت بسیاری دارد و باید بررسی بیشتری درباره آنها صورت گیرد.
در دوره تدوین کتابهای جامع در تاریخ و طبقات و اخبار تاریخی، مورخان و اخباریان عراقی و حجازی و حتی شامی به این موضوع نیز توجه داشتند و در ضمن آثار آنان که با ترتیب تاریخی و گاهی با عنوان کتاب تاریخ و گاهی در ضمن مجموعهای از کتابهای تاریخی که عناوین آنان مستقل، اما در ترتیب معینی نوشته میشد، عنوان «مقتلالحسین (ع)» نیز دیده میشود. البته مهمترین کتاب تاریخی، مقتل ابومخنف است، اما در کنار این سند ارزشمند که مورد استفاده طبری قرار گرفته است، شماری مقتلالحسین (ع) نیز میشناسیم که نویسندگان آنان تمایلات شیعی روشنی نداشته، اما بههرحال برای این موضوع اهمیت قائل بودهاند. برخی از این دسته روایات به روایات اهلبیت (ع) متکی بود که بهوسیله راویان کوفی و گاهی مدنی روایت میشد. برخی را نیز راویان معتبری مانند محمدبنشهابالزهری روایت میکردند. مورخانی مانند بلاذری و ابنسعد از این روایات بهره گرفتهاند. در این میان، برخی رجال برجسته اصحاب حدیث اهلسنت در چند قرن نخست، در مجامیع حدیثی و نیز در کتابهای مسانید و در کتابهای طبقات خود، از روایات تاریخی و اخبار محدثان گذشته بهره میبردند و در بخش مربوط به حضرت سیدالشهدا (ع)، مقتل حضرت را روایت میکردند. از این جمله، طبرانی در «المعجمالکبیر» و بسیاری مانند او را باید نام برد.
اگر این متن در دورانی متأخرتر ساخته شده بود، تحتتأثیر شرایط زمانی قرار میگرفت و از آن جمله اینکه تا این اندازه نام اشخاص و همچنین خاندانهای مختلف اموی یا موالی امویان در آن مطرح نبود. اینکه در این متن از لعن و نفرین بر آلامیه و خاندان و عوامل سفاک آنان تا ابد سخن رفته، نشانه خوبی است برای اینکه این متن در زمانی ارائه شده که این خاندانها قدرت داشته و متنعم از دستگاه جور امویان بودهاند و «اشیاع و اتباع و اولیای» آنان و بهتعبیر دیگر زیارت، «امت» آنان در کار جفا بر اهلبیت (ع) بودهاند. در این متن از «سلم» و «حرب» در نسبت با اهلبیت (ع) و دشمنان آنان سخن میرود و بعد بلافاصله با ابراز لعن نسبت به آلزیاد و آلمروان و بنیامیه و عوامل و کارگزاران آنان بهطور شخصی مقصود از دشمنان را تبیین میکند. آنگاه که در این متن از آلمروان و بنیامیه سخن میرود، روشن است که این سخن در فضایی بیان شده است که در آن این خاندان همچنان دارای قدرت هستند و با این متن، هدف این بوده است که نشان دهند قاتلان حسینبنعلی (ع) و اصحابش گرچه خود در زمان حاضر نیستند، همچنان خاندان آنان هستند و حتی اگر خود را از آن عمل که در زمان یزید خلیفه اموی صورت گرفت برکنار میدانند، باز بر همان راه میروند و باید امروز با بازماندگان آنان مخالفت و دشمنی کرد. این امر کاملا فضای یکیدو دهه پیش از انقلاب عباسی و وضعیت گروههای شیعی را در اوایل سده دوم در کوفه نشان میدهد.
در ۲۰۰ سال اخیر صدها پژوهش در زمینه تاریخ امویان و تاریخ جزیرةالعرب و احوال اجتماعی و سیاسی و فرهنگی اعراب و قبایل عرب فقط در زبانهای فرنگی منتشر شده و باز همچنان بسیاری از مسائل هنوز درباره عصر اموی ناشناخته است. بررسی فرهنگ سیاسی خلفای راشدین و اموی و مفاهیمی مانند بیعت و شورا و فتنه و از این قبیل و نیز شناخت دستگاه ایدئولوژیک اموی و مناسبات میان قدرت سیاسی و قبیلگی و طبقات مختلف جامعه اسلامی در حجاز و عراق بسیار پیچیدهتر از آن است که فقط با ارجاع به چند کتاب طبری و ابنسعد یا بحثهای جدلی بهدست آید. در سده بیستم در مصر و عراق و لبنان، کتاب و مقاله در موضوع عصر اموی کم منتشر نشده است که تعدادی از آنها برای درک ما از فرهنگ سیاسی عصر اموی مفید است.
آقای صالحی نجف آبادی با پژوهشی ناقص و نااستوار و غیرمتعهد به اصول علمی پژوهش تاریخی، قیام امامحسین (ع) را تحلیل کرد و بعد، چون ایده او در این کتاب که به بحثی تاریخی مربوط میشد، با عقیده علمبهغیب امام (ع) سازگار نمیافتاد، به عقیده علملدنی امام (ع) پرداخت و حدود آن را بهنقد کشید. این را میگویند خلط تاریخنگاری و عقاید و آن هم با ابزارهای ناصحیح از سوی آدمی که ابزارهای لازم برای پژوهش تاریخی را در اختیار نداشت.