از مطالب نادرستی که بسیار در این سالها در تحلیل واقعه عاشورا و قیام سیدالشهدا (ع) به آن استناد میشود این است که گفته میشود حضرت به عمر بن سعد پیشنهاد داد که بگذارند به جای بیعت با عبیداللهبنزیاد یکی از این سه کار را انجام دهد:
اختاروا منی خصالا ثلاثا: إما أن أرجع إِلَى المکان الَّذِی أقبلت مِنْهُ، وإما أن أضع یدی فِی ید یَزِید بن مُعَاوِیَة فیرى فِیمَا بینی وبینه رأیه، وإما أن تسیرونی إِلَى أی ثغر من ثغور الْمُسْلِمِینَ شئتم، فأکون رجلا من أهله، لی مَا لَهُمْ وعلی مَا عَلَیْهِم.
ابومخنف نسبت به این روایت تردید دارد و میگوید این روایت جماعت محدثان است. یعنی منعکسکننده گرایش «اهل جماعت» که گرایش عمومی آنان این بود که تا جایی که ممکن است حادثه عاشورا و گشتن امام حسین (ع) را به پلیدی ابن زیاد تقلیل دهند و دامن خلافت را از ننگ کشتن پسر دختر پیامبر (ص) پاک کنند. آنان در واقع با نقل روایات «فتنه» مخالف بودند.
جالب این است که ابومخنف چند سطر پایینتر در دنباله روایتی را از همان راویان نقل میکند که در پی ارائه این پیشنهادها، عمرسعد نامهای به ابنزیاد نوشت و پیشنهادهایی را مطرح کرد و ابنزیاد هم قبول کرد، اما در نهایت این شمربنذیالجوشن بود که رأی او را تغییر داد. در واقع همه گناه واقعه عظیم عاشورا با تبلیغات دستگاه رسانهای امویان بر دوش شمر میافتد.
ابومخنف در دنباله نقل میکند که بنابر روایتی دیگر چنین پیشنهادهایی از سوی سیدالشهدا داده نشد.
در واقع حضرت با پافشاری بر موضع خود در بیعت نکردن با یزید در عین حال میکوشید از مواجهه خونین با لشکر ابن زیاد تا جای ممکن پرهیز کند. پیشنهاد مشخص حضرت این بود که بگذارند فرصتی داده شود تا بدون رویارویی خونین در این مرحله روند حوادث درباره «امر الناس» شکل طبیعی خود را پی گیرد. امر در اینجا معنای حکومت میدهد.
در واقع حضرت میخواست بدون آنکه برخوردی انجام شود این فرصت داده شود که از یکسو حضرت بپذیرد در آن موقعیت زمانی خاص از رفتن به کوفه که به معنای سقوط پایگاه یزید در عراق بود صرفنظر کند و در مقابل دستگاه خلافت هم از او درخواست بیعت نکند تا درباره امر حکومت بعدها بحث و تبادلنظر و تصمیم عراق در برابر شام روشن شود. روشن بود که این روند در نهایت به معنای سقوط خلافت یزید و شکست طرح دستگاه خلافت شام بود.
روایت پیشنهادهای سهگانه را اخباریان و محدثان جای دیگری با شباهتی شگفتانگیز استفاده کرده بودند؛ درباره ماجرای خونخواهی اصحاب جمل. آنجا هم اصرار بر این بود که طرفین جنگ جمل را به نحوی در عین حال که تطهیر میکنند راه نجات را همراهی نکردن با هر دو طرف جنگ قلم بزنند.
حقیقت این است که حضرت اباعبدالله (ع) از زمانی که از بیعت با یزید در مدینه تن زد تا روز عاشورا، قدمی از آنچه در پی آن بود عقبنشینی نکرد. او در واقع در دنباله حرکت هوشمندانه سیاسی خود با بیان پیشنهاد یگانهای که بالا در روایت دوم ابومخنف دیدیم، سعی کرد تا جایی که ممکن است زمینهای را فراهم کند تا حرکت اعتراضی او در مقابل دستگاه یزید جنبه عمومیتری بگیرد و به صورت اعتراض مردمی و جنبشی فراگیر
تبدیل شود.
با این وصف، رفتار جنایتکارانه امویان در روز عاشورا و شدت قساوت آنان در نهایت موجب شد که با شهادت حضرت پیام عاشورا در شکل بسیار وسیعتری در سرتاسر جهان اسلام آن روز منعکس شود و مشروعیت دستگاه معاویه و خلافت فاسد اموی از بین برود.