دکتر سعید طاوسیمسرور (عضو هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی) | شهرآرانیوز - کربلا از مضامین و مفاهیم پربسامد در ادبیات شیعی است. عقبةبنعمرو سهمی از نخستین شاعرانی است که درباره کربلا شعر سروده است. وی در اواخر قرن اول هجری برای زیارت امامحسین (ع) به کربلا رفت و شعری سرود که مطلعش این است: «مررت علی قبر الحسین بکربلا/ففاض علیه من دموعی غزیرها؛ بر قبر حسین در کربلا گذشتم/و بسیار بر آن اشک ریختم.
در ادب متقدم شیعی به کربلا بهمثابه تراژدی توجه شده، چنانکه در اشعار سیدحمیری، منصور نَمِری، دیکالجن، دعبل، ابوفراس، سیدرضی، سیدمرتضی و مهیار دیلمی کربلا نماد حزن و مظلومیت است.
کربلا با نامهای مختلف بهویژه طف در دیوان ابوالقاسم صنوبری (درگذشته ۳۳۴ ق) نیز حضور پررنگی دارد و شاعر در یکی از شعرهایش کربلا را مخاطب قرار میدهد و قسم یاد میکند که این سرزمین سینهها را آکنده از ماتم و اندوه کرده است. در اشعار شعرای متأخر نیز کربلا با اندوه ملازمه دارد؛ مثلا در شعری از سیدصادق اعرجی (درگذشته ۱۲۰۴ ق) چنین آمده است: «یا کربلا ما أنت إلا کربة/عظمت على الأحشاء و الأکباد؛ای کربلا تو نیستی جز اندوهی/که سنگین است بر دلها و جگرها.»
یا مشابه آن در شعری از محمدبنادریس مطر حلی (درگذشته ۱۲۴۷ ق) آمده است: «هی کربلا لا تنقضی حسراتها/حتى تبین من النفوس حیاتها³/ یا کربلا ما أنت إلا کربة/ عظمت على أهل الهدى کرباتها؛ این کربلاست که حسرتهایش تمام نمیشود/تا آنگاه که زندگی جانها آشکار میشود³/ای کربلا تو نیستی جز اندوهی/که سنگین است بر اهل هدایت غمهایت.»
البته علاوه بر اندوه و مظلومیت، مضامین دیگری هم در ادب شیعی درباره کربلا مطرح شده است؛ مثلا قداست و شرافت که برای نمونه در شعری عرفانی به زبان فارسی از مهدی الهیقمشهای (۱۲۸۳–۱۳۵۲ ش) با استفاده از الفاظی، چون تربت عشق، قبله اهل صفا، عرش الهی، بزم الست، وادی سینا، کعبه ارباب یقین و... درباره کربلا مطرح شده است. یا مضامین حماسی مانند نماد ستمستیزی، عزت و کرامت که برای نمونه در شعری با عنوان «کربلا، فریاد خون، فریاد اشک» از شاعر معاصر، بهرام سیاره، متخلص به «پریش» آمده است.
نام کربلا در منظومه فارسی کربلانامه سروده میرمظفر علىخان اسیر لکهنوى در ۱۲۹۵ ق نیز دیده میشود. این منظومه در ۱۳۱۴ ق در کانپور و در ۱۸۸۰ م در لکهنو چاپ سنگی شده است.
البته گفتن و سرودن از کربلا به شیعیان اختصاص ندارد و در اشعار شعرای اهل تسنن نیز از جهات مختلف به آن توجه شده بود. برای مثال، اوحدی مراغهای (درگذشته ۷۳۸ ق)، از شعرای شافعیمذهب، چنین سروده است: «دیدم از خون آن نفیس عرب/متصل نفس کربلا به کرب ³/نشود جور بر چنان شاهی/مگر از، چون یزید گمراهی³/بخت آنکس که سر به خواب کشید/تیغ به روی آفتاب کشید».
سلمان ساوجی (درگذشته ۷۷۸ ق) نیز قصیدهای بلند در عزای امامحسین (ع) و شهدای کربلا سروده است که در این قصیده درباره شرافت و عظمت کربلا میگوید: «ای دل بیصبر من آرامگیر اینجا دمی/کاندرین جا منزل آرام جان مرتضاست³ ... این سواد خوابگاه قرةالعین علی است/وین حریم بارگاه کعبه عز و علاست³/روضه پاک حسین است آنکه مشکین زلف حور/خویشتن را بسته بر جاروب این جنتسراست³ ... کوری چشم مخالف من حسینیمذهبم/راه حق این است و نتوانم نهفتن راه راست.»
شیخ رضا طالبانی کرکوکی (درگذشته ۱۳۲۸ ق)، از کردهای شمال عراق، نیز در سرودهای مقام کربلا را بالاتر از کعبه دانسته است: «از حریم کعبه کمتر نیست دشت کربلا/صد شرف دارد بر آن وادی که گویند ایمن است³ ... سنیام سنی ولیکن حب آلمصطفی/دین و آیین من و آبا و اجداد من است.»