امدادرسانی هلال احمر به ۴ هزار و ۴۶ حادثه‌دیده در جاده‌های خراسان رضوی (۲۹ آذر ۱۴۰۳) آیا چاقی بعد از جراحی‌های زیبایی برمی گردد؟ آیا ژله فایده هم دارد؟ چند نکته مهم برای نگهداری از دندان‌های مصنوعی هشدار: فروش داروی تقلبی سرطان خون کودکان در شبکه‌های اجتماعی چند توصیه مهم برای مراقبت از پوست در سرما تداوم روند کاهش کیفیت هوای شهر‌های صنعتی | ورود سامانه بارشی به غرب کشور از فردا (۳۰ آذر ۱۴۰۳) توضیحات دادستان همدان درباره ماجرای ضرب و شتم و مرگ مشکوک یک مددجو در مرکز نگهداری معلولین حکم قصاص برای قاتل پشت بام خواب در تهران درخواست قصاص قطع عضو برای پسر شمشیرکش روز مادر سال ۱۴۰۳ چه روزی و چه تاریخی است؟ مدیر گروه فرهنگ یونسکو: «امید داشتن» جزو نشانه‌ها و درس‌های یلداست یک چهارم ایرانی‌ها در بافت‌های فرسوده و ناکارآمد زندگی می‌کنند خاص‌ترین متن و استوری‌های تبریک شب یلدا ۱۴۰۳ مردم کدام شهر از بقیه ایرانی‌ها چاق‌تر هستند؟ واژگونی پژو پارس در جاده نیشابور به مشهد با ۵ مصدوم (۲۸ آذر ۱۴۰۳) تامین اجتماعی: نیمی از بازنشستگان با سنوات ارفاقی بازنشسته می‌شوند کاهش آمار طلاق و افزایش ازدواج در ۶ ماه نخست سال جاری در مشهد مدیر حوزه علمیه خراسان: وحدت میان حوزه و دانشگاه به آسیب‌شناسی نیاز دارد سیر نزولی آنفلوآنزا در مشهد | کاهش ۶ درصدی آمار مبتلایان در بیمارستان‌ها (۲۸آذر ۱۴۰۳) آغاز پرداخت حقوق آذرماه بازنشستگان کشوری + جزئیات ۱۰ ایده خاص برای تزئین میز شب یلدا + فیلم و عکس تمامی معابر اصلی در جاده‌های خراسان رضوی باز است (۲۸ آذر ۱۴۰۳) ده فرمان درباره نگهداری از گل و گیاهان در فصل سرد سال | سرسبزی در سرما سالانه ۱۵۰ هزار نفر به تعداد بیماران سرطانی در کشور اضافه می‌شود خوراکی‌های محبوبی که سرطان زا هستند لغزندگی معابر به علت برف آذرماه، ۱۰۴ نفر را در مشهد مصدوم کرد (۲۸ آذر ۱۴۰۳) ۶۰ درصد ایرانیان چاقی یا اضافه وزن دارند خرمالو، گنجینه‌ای از ریزمغذی‌های مفید ربات هوشمند به کمک پست مشهد می‌آید حمله خونین مرد روانی به مادرش
سرخط خبرها

یک حبه قند کنار چای تلخ همه غم‌های جهان!

  • کد خبر: ۷۸۹۳۸
  • ۰۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۷
یک حبه قند کنار چای تلخ همه غم‌های جهان!
الهام یوسفی، خبرنگار

صبح شده است! خورشید تابستان که برای سال‌های طولانی برایمان پیام شادی و سرخوشی داشت، اندوهناک بر فراز شهر مضطرب می‌تابد. صدای هیچ کودکی در کوچه نیست. کودکان در خانه می‌مانند تا در امان باشند. زنان و مردان نیز. خانه‌ها معنای دیگری یافته‌اند. خانه‌ها پناهگاه شده‌اند.

 

در شهر چهره‌های نیمه‌پوشیده، دور از هم، به دنبال لقمه‌ای نان از این سو به آن سو می‌دوند به امید رسیدن به خانه. اندوه از در و دیوار شهر سوگوار می‌بارد. حال دوستان را اگر بپرسی، یا مریض‌اند یا مریض‌داری می‌کنند، یا سوگوار و غم‌دیده در کنج تنهایی نشسته‌اند! همه‌جا پچ‌پچ است از وضعیت سیاه شهر! اخبار بد حتی وقتی در گوشه خانه امن و راحتمان نشسته‌ایم، از دریچه تلفن همراه سرازیر می‌شود توی خانه، می‌ریزد روی فرش. حتی گل‌های قالی پژمرده و دلمرده‌اند. اخبار بد روی دیوار‌ها راه می‌رود.

 

اخبار بد روی مبل با ما می‌نشیند و شب با ما به رختخواب می‌آید. ما هرروز در این حجم اندوه و اضطراب غوطه‌وریم. در دیدار‌های کوتاهمان در خیابان، در تماس‌های تلفنی‌مان، در استوری‌ها و پست‌های صفحه اینستاگراممان، غم را به هم تعارف می‌کنیم. حلقه‌ای می‌شویم در زنجیره اضطراب. قرار نبود این‌طور باشد. بود؟!

 

شاید وقتش رسیده ما زن‌ها جهان را نجات دهیم. مگر نه اینکه همه مردم به خانه‌هایشان پناه برده‌اند؟ مگر خانه کجاست؟ یک چهاردیواری، با سقفی به قاعده بلند، اثاثیه‌ای و فرشی؟ نه! جایی که در آن بشود ساعتی نشست، فارغ از کار جهان! چای نوشید، روی مبلی لمید، غذایی خورد و در تاریکی شب به رختخواب رفت؟! نه! جایی که می‌توانی از شر بیماری در امان بمانی؟! شاید. خانه، اما اگرچه همه این‌ها هست، فقط این نیست. مگر جز این است که خانه قلمرو بلامنازع زنان است؟ مگر نه اینکه ما معنای خانه‌ایم؟! حتی بیش از این.

 

من فکر می‌کنم خود خانه زنی است با پیراهنی راحتی با طرحی از گل‌های سوسن. خانه زنی است با مو‌هایی کوتاه و شانه‌شده و درخشان، یا مو‌هایی بلند و زیبا و پریشان! خانه زنی است که آرام از این سو به آن سو می‌رود. گلدان‌های زیبایش را آب می‌دهد. صبح‌ها نان یخ‌زده از فریزر بیرون می‌کشد، گرم می‌کند، سفره می‌چیند، عطر می‌زند.

 

خانه زنی است که جهان کوچکی آفریده که اگرچه می‌داند آن بیرون غم هست، درد هست، اندوه هست و بیماری هست، باز زندگی را دوست دارد. باور کنیم که خانه‌های کوچکمان ما را نجات خواهند داد از این غم بی‌امان. خانه‌هایی که در آن ماییم، ما زنانی که بلدیم از کوچک‌ترین و دم‌دستی‌ترین چیز‌های جهان بهانه‌های ساده خوشبختی بسازیم. ما زنان که هرروز صبح کودکانمان، کودکان بی‌گناه و درخانه‌مانده‌مان که هیچ از غم جهان نمی‌دانند، تصویر دنیا را در چشم‌های ما می‌جویند.

 

ماییم که با چهره ماتم‌زده‌مان به آن‌ها می‌گوییم باید بترسند و چیز‌های بدتری در راه است. ماییم که با خنده‌های سرخوشانه‌مان، با زیبایی خانه، و آرامشی که بلدیم چه‌طور بیافرینیم، به آن‌ها می‌گوییم زندگی زیباست و ارزشش را دارد. به آن‌ها می‌گوییم خیالتان راحت، ما مراقبتان هستیم و اینجا امن است. ما، زنان، خود خود خانه‌ایم، خانه‌ای که باید به آن از شر بیماری و اندوه و مصیبت جهان پناه برد.

 

حواسمان باشد ما راه و رسم نجات جهان را خوب بلدیم. می‌دانم! سخت است که در میانه رنج، شادمان باشی و امیدوار. تلخی جهان جای خود. ما باید حواسمان باشد که حبه قند کنار چای تلخ جهان را ما باید بگذاریم، برای حرمت زندگی و فرزندانی که تجسم آینده‌اند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->