امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ کتاب، تاریخی به قدمت زندگانی بشریت را پشت سر گذاشته است. در روزگاران قدیم پس از اختراع خط انسانها به دنبال ثبت تجربههای شخصی خود بودند. ابتدا کلمات را بر روی سنگها حکاکی میکردند و پس از آن بر روی پوست مینوشتند. بسیاری از قرآنهای مربوط به قرنهای نخست، بر روی پوست کتابت شده است. پس از اختراع کاغذ بشر مسیری نو به روی خود گشود. در عصر حاضر با پیشرفت صنعت چاپ نویسندگان به راحتی میتوانند آثار خود را در اختیار همگان بگذارند. اگر در قرن ۴ فردوسی تنها نسخهای از شاهنامه در اختیار خود داشت و علاقهمندان به شعر او برای دستیابی به متن اشعارش باید به سختی نسخهای کتابت میکردند، اما در دوره حاضر چندین هزار جلد شاهنامه فردوسی در دسترس علاقهمندان است.
مشهد نیز از دیرباز به دلیل وجود مضجع پاک امام رضا (ع) پناهگاه عالمان و اندیشمندان گوناگون بوده است. بسیاری از عالمان در این شهر دست به تألیف آثار ارزشمندی زده اند که نام آن تا به امروز در میان ما برجامانده است. گاهی برخی کاتبان نسخههای خطی خود را در کنار مضجع شریف این امام همام کتابت میکردند. کهنترین نسخه خطی، کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی در سال ۵۰۲ قمری در شهر مشهد کتابت شده است. این جایگاه والا در دوره معاصر نیز ادامه پیدا کرده است. ناشران نامدار در این شهر سر برآوردند و با چاپ آثار گوناگون در رشتههای مختلف علمی توانستند چراغ علم و معرفت را در شهر عالم آل محمد (ص) روشن نگاه دارند.
سید خلیل حسینی عطار، پژوهشگر حوزه کتاب، با بررسی وضعیت چاپ و کتاب فروشیهای مشهد توانسته بسیاری از ناشران و کتاب فروشهای مشهد را شناسایی کند. چندی پیش دستاورد تلاش چندین و چندساله او در قالب کتابی با عنوان «کتابفروشیهای مشهد از عصر قاجار تا صبح انقلاب» به زیور طبع آراسته شد. در این گفتگو با نویسنده کتاب، سعی داریم تا به تاریخ این حرفه در شهر مشهد بپردازیم.
بهانه من برای پرداختن به این موضوع، مطالعه ۳ مقاله سودمند درباره کتاب فروشیهای مشهد و خراسان بود. نخست، مقاله دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «مشهد و کتابفروشیهای ۵۰ سال پیش» که این نوشتار نخستین بار در جلد دوم کتاب «کتابفروشی» منتشر و بازنشر آن در شماره ۷۰ مجله بخارا تجدید چاپ شد. مقاله دوم، نوشته استاد مهدی سیدی درباره کتابخانه ها، قرائت خانهها و انتشارات مشهد که گزارشی از کتاب «مکتب شاپور» است و دیگری، مقاله دکتر محمدرضا راشدمحصل درباره کتاب فروشیهای بیرجند بود که در این مقاله به شیخ هادی راثی به عنوان نخستین کتاب فروش «سرپایی» مشهد اشاره شده است. او مغازهای برای فروش کتابهای خود نداشته و سیار نیازهای کتاب خوانان شهر را برآورده میکرده است. من با بخشی از کتاب فروشیهایی که استاد شفیعی کدکنی در نوشته خود به آنها اشاره کرده اند خاطره مشترک داشتم.
پس از گذشت سالها در انجمن مردم نهاد «چهارسو» پیشنهاد این پژوهش داده شد و برای انجام این پروژه دیگربار به مقالههای گوناگون مراجعه کردم تا آشنایی ام دراین باره ارتقا پیدا کند. منابعی که برای گزینش نام کتاب فروشیها و انتشارات مشهد به آنها مراجعه کردم کتاب «مکتب شاپور»، مقاله دکتر شفیعی کدکنی، کتاب «آن سال ها» دکتر یاحقی و مقاله احمد شاملو در کتاب «از مهتابی به کوچه» بوده است. مدتها پیش دکتر سوسن شریعتی درباره چاپخانه توس که کتاب «کویر» دکتر شریعتی را منتشر کرده است تحقیقی انجام میدادند. من محل این چاپخانه را پیدا کردم و سابقه آن را یافتم. بخش فراوانی از چاپ شهر مشهد را این چاپخانه انجام میداده است. در کتاب «مکتب شاپور» نیز از چند چاپخانه مهم مشهد در اواخر قاجار و اوایل عصر پهلوی با نامهای مجتهدزاده، میرزاآقا، طوس، خراسان و روشن نام برده شده است. مؤسس چاپخانه توس، میر مرتضی رویین تن روسی، بوده که در سال ۱۲۹۴ خورشیدی آن را تأسیس کرده است.
خیر، نام او مرتضی رویین تن است، اما چون اولین بار از روسیه دستگاه چاپ را به مشهد میآورد به این نام مشهور میشود. پس از مدتها علی اصغر بنایی مفرد، مدیریت این چاپخانه را میپذیرد و انبوهی از کتابها در موضوعات گوناگون را منتشر میکند.
من سعی کردم ابتدا منابع مکتوب را بررسی کنم و با توجه به سرنخهایی که یافتم به برخی از بازماندگان کتاب فروشیهای قدیم مراجعه کردم و با انجام گفتگو اطلاعات جدید را اضافه کردم. به عنوان نمونه کتاب «نفوس ارض اقدس» یکی از مهمترین این منابع است. در این کتاب تعداد نفوس ارض اقدس شهر مشهد در سالهای ۱۲۹۵قمری به شیوه آمار خانه به خانه در محلات شش گانه آمده است.
از تألیف کتاب بیش از ۱۴۰سال میگذرد. مؤلف کتاب زین العابدین میرزای قاجار، دانش آموخته مدرسه دارالفنون است و کتاب خود را این گونه معرفی میکند: «این کتابی است مشتمل بر عدد سکنه مشهد رضوی مفصلا و مشروحا از مرد و زن، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، کور و بینا، فقیر و توانگر، عارف و عامی، گمنام و نامی، با ضبط جمیع حرفهها و صنعتها و عدد منازل و مساکن ایشان، که بر حسب امر قدر قرر اقدس همایون شاهنشاه جمجماه فریدون فر... فراهم آمده و مرتب گشته» است.
بله، در جدول مشاغل مردم به ترتیب فراوانی شغل ها، ۹۲ شغل را احصا و فهرست کرده است. اما نامی از کتاب فروشیها نیست. اما در جدول مشاغل پیشه وران به تفکیک محلات شهر مشهد از دو کتاب فروش در محله سراب، یک کتاب فروش در محله عیدگاه و یک کتاب فروش در محله نوغان نام میبرد. همچنین بر اساس جدولی که در این کتاب آمده نام پنج صحاف در محلههای سرشور، سراب، نوغان و بالا خیابان، ذکر شده است که اگر صحافی را شغلی مربوط و در کنار کتاب فروشی به شمار آوریم درمجموع ۹ کتاب فروشی و صحاف داشته ایم.
به ویژه آنکه شغل صحافی نه تنها در کتابخانهها مرسوم بوده، بلکه به عنوان یکی از مشاغل کوچه و بازار دانسته میشده و دکان و دکه صحاف مرکز خرید و فروش نسخه خطی و قطعات خطوط خوش و... به شمار میرفته است. از کتاب فروشانی که در کتاب نفوس ارض اقدس از آنان یاد میشود، ردپایی در دورههای بعدی دیده نمیشود. یا نمیتوان رد پای آنان را پی گرفت، زیرا این سرشماری در سال ۱۲۵۷ خورشیدی انجام شده است.
بله، حاج نوروزعلی کتاب فروش در سال ۱۲۶۲خورشیدی هنگام سلطنت مظفرالدین شاه قاجار کتاب فروشی خود را در تیمچه حاجب الدوله در تهران بنیان میگذارد. وی در محل کتاب فروشی خود کتاب و روزنامه عرضه میکند. روزنامههایی که پیش از امضای فرمان مشروطه و به دلیل محدودیتهای حکومتی در خارج کشور چاپ میشدند. روزنامههایی مانند اختر در استامبول، قانون در لندن، پرورش در قاهره و حبل المتین در کلکته از مهمترین آنها بود.
حاج نوروزعلی، در جریان انقلاب مشروطه، به آزادیخواهان میپیوندد و پس از چندی به مشهد میگریزد و مجاور و ماندگار میشود. کارش را در صحن عتیق، جنب کشیک خانه دربانهای حرم پی میگیرد و نام «زوار» را برای خود برمی گزیند. پس از چندی اجازه مییابد تا از یکی از حجرههای صحن عتیق هم بهره ببرد.
هنگامی که کسبه، اعم از کتاب فروش و صراف، صحن عتیق را ترک میکنند، زوار کتاب فروشی اش را به بازار، جنب مشهد گوهرشاد منتقل میکند و یک شعبه هم در خیابان پهلوی نزدیک به عمارت چهارطبقه دایر میکند. وی در سال ۱۳۰۹خورشیدی به رحمت حق میپیوندد و فرزند ارشد او حسین کارش را پی میگیرد.
بله، همان طور که گفتم از سال ۱۳۰۹ خورشیدی که مشهدی نوروزعلى کتاب فروش به رحمت خدا میرود، فرزندش حسین کار پدر را پی میگیرد. از کنار مسجد گوهرشاد و بازار زنجیر آغاز و پس از چندی کتاب فروشی خود را به خیابان ارگ، نزدیک عمارت چهارطبقه منتقل میکند. سال ۱۳۵۰ عمارت چهارطبقه تخریب میشود تا بولوار دروازه طلایی باز شود؛ بنابراین کتاب فروشی به خیابان دروازه طلایی نقل مکان میکند.
کتاب فروشی زوار تا سال ۱۳۵۹ به مدیریت وی و پس از آن تا سال ۱۳۷۲ به همت و همکاری آقای محمود لقمانی به کار خود ادامه میدهد. حسین زوار، کارنامه پر برگ و باری دارد؛ کتاب فروشی، انتشارات، چاپ و نشر و دیگر فعالیتهای فرهنگی از آن جمله است. برابر زندگی نامه خود نوشت، کتابی به نام «منتخبی از دیوان نظامی گنجوی» از او به یادگار مانده است. همچنین وی بنیان گذار صنف چاپخانه داران و از بانیان شرکت تعاونی تهیه و توزیع کتاب و نوشت افزار و صحاف مشهد نیز بوده است. زوار در پنجم آذر ۱۳۵۹ خورشیدی بدرود حیات میگوید.
نخستین بار در کتاب «نفوس ارض اقدس» نوشته زین العابدین میرزا قاجار خواندم که برخی کتاب فروشیها در صحن عتیق فعالیت داشته اند. همان طور که میدانید مشهد با محوریت قلب تپنده این شهر یعنی حرم امام رضا (ع) گسترش پیدا کرده است. اصناف و مغازههای مشهد نیز در اطراف حرم تمرکز داشته اند. خاستگاه برخی از کتاب فروشیهای مشهد نیز اطراف حرم یا صحن عتیق بوده است. پیش از اینکه برخی اصناف را از صحن عتیق خارج کنند تنها دو گروه در آنجا اجازه فعالیت داشتند یکی کتاب فروشها و دیگری صراف ها.
کتاب فروشی «فردوسی»، «مهر خان» و «زوار» کارشان را از صحن عتیق شروع کردند. بر اساس گفته مریم زوار که از نسل سوم این کتاب فروشی است پس از مدتی غرفهای به آنها داده شده است.
محمداسماعیل کتاب فروش، نیز از مهاجران خوانسار بود که همچون همکار خود - زوار - از صحن عتیق شروع کرد و فرزندش میرزا نصرا... و پس از او عزیزاله کار پدر و پدربزرگ را پی گرفتند و تحت عنوان کتاب فروشی فردوسی به کار نشر و فروش کتاب پرداختند. این دو تن و این دو خاندان بذر دانش و معرفت پاشیدند و رواج و رونق این پیشه آگاهی بخش را در شهر مشهد موجب شدند.
فعالیت کتاب فروشیها تنها در زمینه فروش کتاب نبود بلکه روزنامههای آن دوره را نیز میفروختند. به گفته خانم مریم زوار از قول پدرش، حسین زوار، علاوه بر کتاب، نسخههای خطی، روزنامههای حبل المتین، عروه الوثقی و چهره نما را نیز برای فروش عرضه میکرد.
برخی از انتشارات مشهد آثار مذهبی و دینی را منتشر میکردند. مرحوم اعدادی یکی از کسانی بود که محل رجوع علمای مشهد برای چاپ آثار دینی به شمار میرفت. او خود نیز در کسوت روحانیت بوده است. برخی دیگر از انتشارات مشهد نیز آثار دینی را منتشر میکردند. «شرح مقدمه قیصری»، به تصحیح استاد سید جلال الدین آشتیانی را انتشارات باستان منتشر کرده است.
همان طور که اشاره کردید با توجه به فشار حکومت پهلوی برای چاپ نشدن برخی آثار دینی و ممنوعیت برای بعضی از اندیشمندان علوم دینی مؤلفان مسیر دیگری برای چاپ آثار خود انتخاب کردند. مرحوم دکتر شریعتی آثار خود را با نامهایی مثل علی سبزواری، سربداری، خراسانی و... منتشر میکرد. مسئولان وقت برای صدور اجازه نشر ابتدا وضعیت مؤلف و محتوای کتاب را بررسی میکردند و اگر نویسنده با حکومت زاویه داشت پرونده را به تهران منتقل میکرد.
بنا به روایت استاد محمدتقی شریعتی، کار کانون نشر حقایق اسلامی، حدود سال ۱۳۲۰خورشیدی آغاز میشود.
موفقیت سخنرانیهای محمدتقی شریعتی و قول پشتیبانی مالی هوادارانی مانند آسایش، متحدین، عاملی زاده، حکیمی، مهدویان و احمدزاده به این مفهوم بود که او سرانجام میتوانست پایگاهی مرکزی برای سخنرانی هایش بیابد. کانون توانست با پرداخت ۱۲۰ تومان در ماه طبقه دوم خانه ای، شامل یک تالار بزرگ و دو اتاق پیوسته به هم را در اختیار بگیرد.
در موارد ویژه همچون شب عاشورا تا ۴۰۰ تن در این اتاقها گردهم مینشستند. در دیگر موارد از ۱۵۰ تا ۲۰۰ تن به آنجا میرفتند. استاد شریعتی برنامه کانون را این گونه بیان میکند: «یک شب تفسیر داشتم، شبهای جمعه را تفسیر میگفتم و شبهای شنبه را سخنرانی میکردم. البته یک جلسهای هم در وسط هفته بود. برای علاقهمندان مبارزه با کمونیسم. ۱۷ نفر یا ۱۸ نفر از دیپلمهها و لیسانسهها را انتخاب کرده بودم و به آنها منطق و فلسفه درس میدادم و آنها را آماده میکردم.»
تنها منابع رسمی درآمد کانون، حق عضویت طرف داران آن بود که کانون پیوسته با دشواریهای مالی و افزایش بدهی ناشی از اجاره و هزینه برگزاری با یک چایی ساده روبه رو بود. کانون، پس از سه سال که به عنوان محفلی کوچک و غیر رسمی آغاز به کار کرده بود به سازمان مذهبی جا افتادهای تبدیل شد. کانون در عمر کوتاهتر از ۲۰ ساله اش، کارنامهای پر برگ و بار دارد. علاوه بر فعالیتهای گسترده اجتماعی، سیاسی و مذهبی، در حوزه نشر و عرضه کتاب هم فعال بوده است.
انقلاب اسلامی ایران در گسترش کتاب فروشیها و انتشارات مشهد بسیار مؤثر بود. پس از پیروزی انقلاب کتاب فروشیها در این شهر رشد فزایندهای کردند. نمونه بارز آن تیراژ بالای کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی بود که به چاپهای بالایی رسیده و این نشان دهنده استقبال مردم پس از انقلاب به آثار متفکران اسلامی بوده است.