فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

مردِ نیکِ شعر

  • کد خبر: ۷۹۶۳
  • ۰۹ آبان ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۹
مردِ نیکِ شعر
گفت وگو با محمد نیک، شاعر پیش کسوت مشهدی
غزاله حسین پور- فردا، یعنی روز دهم آبان ماه، پا به هفتادسالگی خود می‌گذارد. شاید عجیب به نظر برسد، اما این طور که می‌گوید، ۶۵ سال از عمر خود را به شعر پرداخته است؛ چه سروده‌هایی که در مکتب و مدرسه خوانده و چه آن‌ها که خود سروده است. از زمانی که به یاد دارد زندگی اش با ادب و ادبیات آمیخته بوده و این را از پدرش به ارث برده است. در عرصه شاعری هم توجه ویژه‌ای به اهل بیت (ع) و شعر آیینی نشان داده است. در زادروز محمد نیک، شاعر پیش کسوت مشهدی، قرار است آیین نکوداشتی برای او و به همت مجمع انجمن‌های ادبی استان در سالن همایش‌های نمایشگاه کتاب مشهد برپا شود. این مراسم فردا ساعت ۱۶ برگزار می‌شود. به همین مناسبت گفت وگویی با این شاعر باتجربه مشهدی انجام داده ایم که می‌توانید حاصلش را در ادامه بخوانید.

کودکی که شعر سرود
آغاز رابطه‌اش با شعر به خردسالی‌اش برمی‌گردد، زمان زیستن در خانه‌ای در چهارراه نخریسی مشهد و روانه شدن به مکتب. بعد، این پیوند در دوران مدرسه و پس از آن نیز تداوم پیدا می‌کند: پنج سالم بود که به مکتب رفتم و قبل از کلاس اول ابتدایی قرآن و آثار حافظ و سعدی را خواندم. دوره ابتدایی را در دبستان مولوی گذراندم. یادم می‌آید مدیر مدرسه ابوالقاسم صلاحی پدر فریدون صلاحی شاعر و نویسنده و کارگردان تئاتر) بود. در سال ۵۰ دیپلم ریاضی گرفتم که آن زمان، تحصیلات بالایی بود. علاقه به شعر در من موروثی بود. پدرم شاعر و مداح اهل بیت (ع) است و من که فرزند اول خانواده بودم، همراه او به انجمن نوحه سرایان می‌رفتم. حدود هشت سالگی، سروده‌ای گفتم و در مدرسه سر صف خواندم و جایزه گرفتم. در شانزده سالگی برای اولین بار شعرم در روزنامه چاپ شد. قبل از انقلاب به همراه دوستم، مرحوم خسرو، به جلسات و انجمن‌های ادبی می‌رفتیم. بعد از انقلاب هم که دیگر رسما شاعر شده بودم، آثارم در کتاب‌ها چاپ شد و رادیو و تلویزیون آن‌ها را پخش می‌کرد.

در خدمت دین و آیین
پدرش پیرغلام امام حسین (ع) بوده و خانواده اش مذهبی. او با قرآن و عترت بزرگ می‌شود و دوستانی هم در میان شاعران آیینی می‌یابد. همچنین از زمان تأسیس انجمن ادبی رضوی، سال ۱۳۶۹، به عضویت این انجمن درمی‌آید؛ و ازاین‌روست که به شعر آیینی می‌گراید. محمد نیک در این سال‌ها پیوستگی شایان توجهی با شاعران و محافل ادبیات انقلاب پیدا می‌کند. یکی از خاطراتش شعرخوانی او و دوستانش در دوران ریاست‌جمهوری آیت ا... خامنه‌ای برای ایشان است: ما اولین گروهی بودیم که خدمت رهبر معظم انقلاب شعرخوانی داشتیم. در تمام جلساتی که در مشهد تشکیل می‌شد، چه انجمن ادبی اداره ارشاد، و چه جلسات شعر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و جلسات منزل استادان و... شرکت می‌کردیم.

بیش از ۶ دهه در مسیر شعر و شاعری
نیک کارمند بازنشسته بانک است، اما در این ۶۵ سال انسش با شعر، از فعالیت‌های ادبی در کنار شغلش غافل نبوده است؛ فعالیت‌هایی، چون سرودن و شرکت در شب شعر‌ها و انجمن‌های ادبی و نوشتن مقاله و ویراستاری و راهنمایی شاعران جوان و نقد و داوری اشعار و.... می‌گوید: تاکنون چندین لوح تقدیر و جایزه از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده ام و از این میان بیشترین فعالیتم در جشنواره شعر رضوی بوده است. اولین کتابم با نام «هرگز گلی را پرپر نکردم» را که حاوی شعر‌های آیینی و آثار اجتماعی است، حدود ۱۵ سال پیش به چاپ رساندم. «السلام علیک یا خورشید» هم دومین کتابم بود که آستان قدس رضوی حدود ۵ سال پیش چاپ کرد. الان ۳ کتاب آماده چاپ دارم.

شعری که ماندگار است
همیشه گفته ام: اول ادب، بعد ادبیات. شاعر پیشکسوت مشهدی با بیان این دیدگاه می‌افزاید: شعر در ایران و به‌ویژه خراسان که محور شعر ایران بوده و هست سابقه بسیار و چنان اثرگذاری‌ای دارد که گاهی هیچ چیز دیگر نمی‌تواند این طور روی روحیه افراد اثر بگذارد. علت این امر مخیل و کوتاه و فشرده بودن است تا جایی که گاه یک کتاب را می‌توان در یک بیت شعر خلاصه کرد که انقلابی درون افراد به وجود آورد. شعر و اساسا فکر و اندیشه‌ای که با هنر می‌توان به مردم عرضه داشت، ماندگار است. نظر رهبر معظم انقلاب نیز همین است.

به اوج برمی گردیم
نیک تأکید ویژه‌ای بر جایگاه شعر بین مردم دارد. می‌گوید: مردم مشرق‌زمین و به خصوص ایران، عاطفی هستند. در کشور ما در همه خانه‌ها از گذشته تا کنون، بعد از قرآن مجید یک دیوان حافظ وجود دارد که نشان دهنده این علاقه است. مشهد و خراسان هم محور شعر ایران است و وجود آرامگاه فردوسی که در پاسداشت زبان فارسی سهم بسزایی داشته و دارد و حضور بزرگانی مثل اخوان ثالث، استاد کمال، استاد قهرمان، استاد باقرزاده و... در این شهر، در ۵۰ سال گذشته در پیشرفت شعر مشهد بسیار تأثیرگذار بوده است.
این شاعر آیینی باسابقه ادامه می‌دهد: به طور کلی من بیشترین پیشرفت شعر را مدیون انقلاب اسلامی و وجود رهبر معظم انقلاب می‌دانم که برخلاف همه مشکلات و مسئولیت ها، درباره شعر و شاعران با مهر و محبت برخورد می‌کنند و سالی دو بار میزبان شاعران و شعرخوانی آنان هستند و به راهنمایی و ارشاد آن‌ها می‌پردازند. همچنین دفاع مقدس در این زمینه خیلی اثرگذار بوده است. مطمئنم شعر خراسان یا ایران با وجود جوانان با استعدادی که رشد کرده اند قله رفیعی پیدا می‌کند و به اوج شعر فارسی در زمان حافظ و سعدی برمی گردد.

صراحت دایی جان
یکی از ویژگی‌های محمد نیک صراحت اوست که ریشه در روحیه شاعری اش دارد. شاهین حق گشایی، داستان نویس و از نزدیکان او، خاطره کوتاهی در این باره برای ما فرستاده است که خواندنش خالی از لطف نیست:روی فرش چهارزانو نشسته بود. من چای چشم خروسی را توی سینی برایش آوردم و تعارف کردم. گفت: «دایی جان چه خبره؟ یک لیوان سه تا قند؟» بعد یک قند برداشت و لیوان چایش را آرام آرام با همان یک قند نوشید. من هم برای اولین بار چایم را با یک قند خوردم، با اینکه خجالت می‌کشیدم بین صحبت هایشان به فرش لاکی نگاه کردم و گفتم: «دایی جان یک شعر گفتم می‌شه براتون بخونم؟» «بخون دایی جان.» دویدم و از اتاق خواب دفترم را آوردم، شعر را که خواندم، با دست روی هوا «ح» کشید و بعد یک «ه» گفت: «این دو تا چطور با هم قافیه می‌شن؟! کوه با روح قافیه نمی‌شه، این‌ها رو چطوری قافیه کردی؟» گفتم: «از لحاظ آوایی چطور؟...» باز صحبت‌ها ادامه داشت تا اینکه آخرین چیزی را که ذهنم را بدجور مشغول کرده بود، پرسیدم؛ راستش آن زمان عجیب از سرقت ادبی می‌ترسیدم: «دایی جان، می‌خوام شعرهامو ثبت کنم.» دایی جان خندید، بازهم خندید، از خنده اش بقیه اطرافیان هم خندیدند؛ نه، مثل اینکه بیشتر از این‌ها حرفم طنز بود! سرش را به این طرف و آن طرف تکان می‌داد و می‌خندید. عاقبت گفت: «انقدر شاعر‌های بهتر از تو داریم... نگران نباش، کسی شعر‌های تو رو نمی‌دزده...»
سرم را خاراندم. حالا می‌فهمم چرا نویسنده شدم، نه شاعر.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->