متین دهنوی - مشهد در پایان حکومت قاجار اوضاع خوبی ندارد و همهچیز شبیه به یک بلبشو است که بینظمی و بیثباتیاش بیش از هر چیز دیگری آزاردهنده است. مقارن شدن تقویم با سالروز پایان حکومت قاجار سببی شد تا به مرور اوضاع مشهد در این برهه تاریخی بپردازیم.
دکتر یوسف متولی حقیقی در کتاب تاریخ معاصر مشهد با گریزی به آن ایام چنین تحلیل میکند: «رضاخان در اواخر سال ۱۳۰۲ بر آن شده بود که از طریق تبدیل حکومت ایران به جمهوری، ضمن خلع قاجار با به دست آوردن مسند ریاست جمهوری به شخص اول مملکت تبدیل شود. بر همین مبنا روزنامههای طرفدار او و نیز فرماندهان نظامی و استانداران ایالات فعالانه وارد عمل میشوند. روزنامه خورشید در مشهد تا حد زیادی تحولات مربوط به جمهوریخواهان را دنبال میکند و در شمارههای مختلف خود پیرامون این مسئله و حمایت گروهها و جمعیتها از جمهوری خبر و مقاله مینویسد. در کنار آن، نخستین تجمع جمهوریخواهی در مشهد در ۲۴ اسفند ۱۳۹۲ در میدان ارگ شکل میگیرد و کسانی چون «سید حسن مشکان طبسی» و «شیخ احمد بهار» در حمایت از جمهوری و فواید آن سخنرانی میکنند.
همچنین تجمعات دیگری در همین راستا در باغ نادری و بیرون دروازه سراب و بر سر قبر کلنل محمدتقیخان پسیان به نفع جمهوری برپا میشود که در تجمع دوم در عصر پنجشنبه، ۳۰ اسفند ۱۳۹۲ خورشیدی، از مجلس شورای ملی خواسته میشود تا وسایل قانونی استقرار جمهوری در ایران را تدارک ببیند. همزمان با اجتماع طرفداران جمهوریخواهی در مشهد گروهی از مخالفان نیز تحت عنوان مخالفت با بهاییان اغتشاشاتی را در مشهد راه میاندازند.
در آستانه نوروز ۱۳۰۳ خورشیدی نیز در مقابل فتوای آیتا... خالصی مبنی بر حرام بودن عید به دلیل اقدامات انگلیسیها در عتباتعالیات، رضاخان دستور میدهد عید گرفته شود. او تلاش میکند اعلام جمهوری قبل از نوروز باشد، زیرا نمیخواهد در غیاب احمدشاه که در اروپاست مراسم سلام نوروز به عادت دیرینه در حضور محمدحسن میرزای ولیعهد برگزار شود. از سویی مجلس بررسی مسئله جمهوری را به روز دوم فروردین سال نو موکول میکند، بنابراین رضاخان با مخابره تلگرافی در روز اول فروردین ۱۳۹۳ خورشیدی به استانداران سراسر کشور و از آن میان استاندار خراسان اعلام میکند که به واسطه این نهضت عمومی -که منظور همان جمهوریخواهی است- امسال مراسم سلامی برگزار نشود. سردار اسعد بعد از رسیدن این تلگراف ادامه مراسم سلام را برگزار نمیکند.
در تهران، اما جریان جمهوریخواهی به نفع رضاخان پیش نمیرود و با خارج شدن طرح جمهوری از دستور کار مجلس، استعفانامهای به مجلس میفرستد و علت را «خستگی دماغی» بیان میکند. اما تلگراف دیگری هم به حکومت ایالات و فرماندهان نظامی میفرستد و علت استعفای خود را قدرنشناسی ملت و تحریک بعضیها که کارکنان بیگانگان هستند ذکر میکند؛ این رفتار تحریکآمیز کار خود را میکند و در مشهد هرجومرج میشود.
در این میان شدیدترین واکنشها مربوط به نظامیان است، از جمله فرمانده لشکر شرق که به تهران مینویسد «چنانچه به زودی نتیجه مطلوب که رفع کنارهگیری فرمانده متبوع ماست حاصل نشود، به همدستی سرداران نظامی به این بدبختیها خاتمه خواهیم داد. در خاتمه پیشقراولان لشکر شرق فعلا در فراشآباد هستند و اگر تا ۲ روز دیگر تصمیمی اتخاذ نشده باشد به مرکز رهسپار خواهد شد.»
این قبیل اقدامات نتیجه میدهد و رضاخان با قدرت هرچه تمامتر کنترل اوضاع را در دست میگیرد و وضعیت برای مخالفان او در مشهد بسیار دشوار میشود.
علاوهبر این در این دوره، مشهد، شیوع بیماری آنفلوانزا را در آذر۱۳۰۹ خورشیدی تجربه میکند که باعث مرگ حدود ۵۰۰ تن از مردم این شهر بهویژه سالمندان و نیازمندان میشود. در این ماه سازمان شیروخورشید سرخ ایران، شعبه مشهد، با هدف تهیه سرپناه، خوراک و کار برای گدایان و نیازمندان مشهد به ریاست حسینآقا خزاعی، فرمانده لشکر شرق، تاسیس میشود.
سردار اسعد، استاندار خراسان، در میانه این مشکلات تصمیم به استعفا میگیرد و در اواخر پاییز۱۳۳۳ جای خود را به «میرزاابوالفتح طباطباییحشمتالدولهوالاتبار» میدهد. اوضاع مشهد در این دوره آرام است و کشاکشهای مربوط به انتخابات فرونشسته است، بهطوریکه استاندار جدید در تلگرافی رمزی به رضاخان مینویسد که در خراسان بهدلیل فعالیتهایی که وی برای «جذب قلوب مردم نسبتبه رئیسجمهور» ایجاد کرده، «هیچ مخالفت و هیچ مخالفی وجود ندارد.»
یکی دیگر از زمینههای اعتراض مردم مشهد در این دوره، نارضایتی از عملکرد حسینآقا خزاعی است که درنهایت منجر به خروج او از خراسان میشود و در اواخر سال۱۳۰۳ جایش را به سرتیپ «جانمحمدخان امیرعلایی» میدهد که در ادامه حضورش با ایجاد فضای دوقطبی، سبب استعفای استاندار میشود.
در این گیرو دار، اما یکی از اقداماتی که در این زمان برای رفاه حال مردم صورت میگیرد، ساخت بیمارستان است. علاوهبر این فرمانده لشکر اقدامات متعددی برای محدود کردن فعالیت کنسولگری فعال شوروی و احزاب و گروههای کمونیستی مشهد انجام میدهد.
یکی دیگر از کارهایی که در زمان ماموریت رضاشاه در مشهد به انجام میرسد، اعدام عزیزا... خان شادلو، سردار معزز بجنوردی، است که از خوانین مقتدر شمال خراسان بود. اعدام سردار معزز و همراهانش در مشهد، باعث رعب و هراس سایر خوانین محلی و فروکش کردن حملات ترکمنها میشود و حتی خواستار برقراری صلح میشوند که با آن موافقت نمیشود. علاوهبر این در شهریور۱۳۰۴ پخش شایعاتی درباره حمله نیروهای آلسعود به مدینه و ویران کردن قبور ائمه بقیع، مردم و علمای مشهد را وادار به واکنش میکند تا از رضاخان بخواهند او نیز واکنش نشان بدهد. رضاخان و هواخواهانش که در این روزگار سخت بهدنبال انقراض سلطنت قاجاریه هستند، بهمنظور جلب نظر مردم، در این قضیه با آنها ابراز همدردی میکنند.