تاریخ انقلاب اسلامی، تاریخی صامت نیست که هیچ انقلابی در سکوت اتفاق نمیافتد؛ گویاست مثل همه انقلابها و صالح است مثل خودش. در این تاریخ گویای صالح، روزهایی هست که فقط شکوه «یوم ا...» میتواند تعریف دقیق و شرح نورانی لحظاتش باشد. از این جمله میتوان به ۱۷شهریور توجه کرد که در زمان خود نه فقط در ایران که توجه جهان را برانگیخت.
دنیا با چشمان بهت زده دید که در میدان ژاله، به جای ژاله خون میبارد. دید دولتی که نام و ادعای «آشتی ملی» آمده بود، بهسوی ملت شلیک کرد. نخست وزیری که با نقشی نو و ملیح بر چهره و تفاوتی در کلام آمده بود تا به نقابی دیگر برای رژیم شاهنشاهی و زرهی بر تن شاه پهلوی تبدیل شود و صورت آریامهری را بشوید، در برابر چشم مردم، هم نقاب انداخت و هم سپر. نخستین گلوله که شلیک و به رگبار تبدیل شد، دیدیم که میان آنچه مدعی آشتی در خشاب میکند و دولتمردان پیشین «هیچ فرقی» نیست؛ گلوله است و میکشد، گلوله است و جانهایی که پرپر میشود.
همین بود که دنیا دید این مدعی دست چدنی پهلوی است در دستکش مخملی «جعفر شریف امامی»، اما درواقع نه از شرافت خبری است و نه «امامی» میشناسد این «جعفر» که در شمار اولیای «طاغوت» و «شیطان» است؛ همانها که مصداق «یخرجهم من النور الی الظلمات» میشوند. آن روز دستهای جلادان تا مرفق در خون رفت؛ در خون کسانی که مرفق هایشان به وضو شکوهی دیگر یافته بود. در این یوم ا... خون بسیاری در ادامه «ثارا...» عاشورایی شد تا سیلی بنیان کن شود در ارکان ستم. چنین هم شد و مرگ دیو هفتسر را جلو انداخت. پس از این روز که جهان در بهت فرورفت، درسی دیگر از مفهوم بلند انقلابیگری به قرائت اسلامی رقم خورد؛ آنجا که برخیها برای زدن رژیم طاغوت گفتند از میان این خونها میان بر بزنند.
گفتند حالا که دژخیم چنین کرد، خوب است آمار شهدا را چندبرابر اعلام کنیم تا ضربهای کاریتر به سلطنت سفاک بخورد، اما انقلابی بزرگ، شهید آیت ا... بهشتی، به خروش آمد که هرگز، همان آمار واقعی باید اعلام شود. یعنی ما در اوج جنایت شاه، به دشمن هم تهمت نمیزنیم و نمیگذاریم ناحقی در حق او روا داشته شود. شهید بهشتی همان جا فرمود که کسی از نردبان حرام به بام سعادت نمیرسد. در منطق انقلاب اسلامی، وسیله باید از جنس هدف باشد. وسیله پاک و حلال و مؤمنانه است که ما را به مقصد و هدف مؤمنانه میرساند. این ظریف نکتهای است که امروز هم باید بدان توجه کنیم و پیوسته بر مسیر صلاح و سداد گام نهیم که انقلابی ماندن، منشی چنین میطلبد.