این که «خط» و «ربط» در روزگار ما در بسیاری از اتفاقات نقش داشته است و دارد باعث شده است در بسیاری از مواقع بعضیها منافع ملیفرهنگی را با توجیههای سیاسی مصادره به مطلوب کنند؛ به همین دلیل خیلیها آمده بودند و بعضیها نیامده بودند. مهم نیست که عدهای موضع نیامدن را انتخاب کردند، مهم این است که در تفکر اصحاب رسانه و اهالی سیاست اردوگاههای سیاسی و منافع ملیفرهنگی چه جایگاهی دارد.
در جایی خواندم، یک صاحبمنصبِ سر در توبره انگلیس در دوره سیاه قاجار نامهای به سفارت انگلیس در تهران مینویسد با این مضمون: سفیر کبیر محترم! فدایتان شوم! همانگونه که استحضار دارید اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران ناخوش و خاطر ملوکانه شاه قاجار از این بابت بهشدت مکدر است، لطفا ترتیبی بدهید که دخالت سفارت بریتانیای کبیر در تهران در امور دیوانی کشور کمتر شود و ضمنا ملموس هم نباشد.
پاسخ سفیر وقت انگلیس در ایران تأملبرانگیز است که میگوید: نگران نباشید! حالوروز ملت ایران ناخوشتر از آن است که میپندارید. دولت روسیه، متحد ما در آذربایجان و گیلان، و ما، «انگلیس»، در مرکز کشور و خوزستان خط اتصال و پیوند ملت را با یکدیگر قطع کردهایم، گرچه وظیفه اصلیمان حفظ تاج و تخت دولت قاجار است که به آن عمل میکنیم، آسوده باشید تا باد بر پرچم ناوگانمان در خلیج فارس میوزد، دولتتان پابرجاست، هرچند مردم گرفتار معیشت باشند؛ صدالبته هزینه تأمین این امنیت باید لحاظ شود .
تشابه این نوع ادبیات را امروز بعد از گذشت یکصدوچند سال میتوان در پیام ترامپ به ملکسلمان دید که گفت بدون ما یک هفته هم دوام نمیآورید! و باید هزینهاش را بپردازید.
شرایط سیاسی و فرهنگی و اقتصادی روزگار ما بر هیچکس پوشیده نیست، آنقدر که میشود حتی از یک پیشهور معمولی و محترم کوچه و بازار تحلیلهای سیاسی نزدیک به واقعیت شنید اما آنچه میماند و باعث نگرانی هم میشود افتراق با شیب تند تخریب در گروهها و احزاب سیاسی است که حواس مردم، نه خواص را پرت میکند. البته اینکه مردم نگران این باشند که در انتخابات پیش رو چه کسانی از چه حزب و گروهی به شورای اسلامی شهر و روستا و یا مجلس شوری اسلامی راه مییابند تا آنجا خوب است که به فلسفه مشارکت حداکثری در انتخابات معنا دهد، چون در مشارکت حداکثری است که همدلی و عزم ملی متجلی میشود و دشمن حساب کار دستش میآید اما اگر قرار باشد برای حذف رقیب با سیاهنویسی و سیاهنمایی، اشتیاق و رمق مردم را با توسعه ناامیدی بگیریم، خیانت محض است.
به نظر نگارنده از مشروطه مشروعه تا بروز اصلیترین و ریشهدارترین ابزار تنویر افکار، مطبوعات هستند که میشود از آنها صادقانه و شرافتمندانه برای تحکیم همدلی و همصدایی یک ملت بهره برد، آنگونه که طی 3 سال اخیر و به تعبیری 10 سال عمر روزنامه مردم مشهد، شهرآرا، اتفاق افتاده است.
کار خوب این روزنامه خوب، خوب نوشتن است که این مهم فقط در سایه خوب فهمیدن میسر میشود که آثار عینیاش را به دلیل اقبال وسیع جامعه میشود دید. براساس تجربه 48 سالی که بهصورت حرفهای در رسانههای کشور قلم میزنم، نه قدم، بر این باورم که تفکر حاکم بر این جریده محترم، تعامل فراگیر است، بالا بردن آستانه تحمل کارورزان حوزه سیاست و در کنار آن ایجاد نشاط و همدلی و تقویت غرور ملی. در سطرسطر این روزنامه وزین و کمنظیر در کشور مخاطب منصف به این باور میرسد که میشود با پرهیز از یکسونگری و انقلابباوری (انقلاب اسلامی ملت ایران) حس قشنگ آرامش را در سایه نوعدوستی و تحمل عقاید و نظرهای دیگران تجربه کرد. شهرآرا سعی میکرده است روزنامه را برای همه قشرهای اجتماعی به سلایق مختلف به زیور طبع بیاراید! دستمریزاد اما سخن آخر:
بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت
بهشرط آنکه نگوییم از آنچه رفت حکایت.