فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ گذر ایام، یادگاری هایش را در دستهای چروکیده و چین و شکن پیشانی هایشان جا گذاشته است. در حافظه شان تا جایی که قد میدهد، جز سرخک و آبله مرغان، مریضی همه گیر دیگری پیدا نمیکنند. همین است که سالمندان، کرونا رابیش از هر چیز، با غم دلتنگیها و تنهایی هایش میفهمند، با داغهایی که جبرانی ندارد، با نگرانیهایی که به جوان ترهایشان تحمیل کرده است، با خبرهای تلخی که مدام میشنوند، از بیماری فلانی، بستری شدن آن یکی و مرگ دیگری. خبرهایی که ناامیدی را به قلبهای شکننده شان روانه میکند. برخی از همان ابتدا خود را به تقدیر سپرده اند و برخی امیدوارند با تکمیل واکسیانسیون عمومی در هفتههای آتی، روزهای بی کرونای دنیا را دوباره ببینند.
«ننه بابای خدابیامرزش این جوری بارش آوردن که اگه صبح، وقتی آفتاب توی حیاط پهن میشه، خواب باشه، نشونه تنبلیه و اُفت داره. از بچگی عادت کرده به کار و کار و کار.» حاج خانم بعد از عمری زندگی، چم وخم شوهرش را خوب میداند؛ «سی چهل سال برنامه هر روز حاجی همین بود که صبح زود پا شه، باغچهها رو اگه تشنه باشن، آب بده. چند لقمه صبحونه بخوره. دوچرخه ش رو سوار شه بره پابوس آقا، بعد هم راهش رو کج کنه بره طرف دکان هشت متریش، به امید یه لقمه نون حلال. یکی دو ساعت بعد اذون ظهر بیاد خونه، ناهار و یه چرت خواب و دوباره بزنه بیرون، کرکره انگشترسازیش رو بکشه بالا تا دو ساعت بعد مغرب.»
حاج خانم، رو به طلایی گنبد حرم، کرونا را نفرین میکند، دست هایش را بالا میبرد و با التماس از آقا میخواهد که این بلا را از دنیا بردارد. از دو سال پیش که این مرض آمد، او و شوهرش باور نمیکردند موجودی که به چشم دیده نمیشود، روال زندگی شان را به هم بریزد.
تا توانستند انکار کردند و به دلشان وعده دادند که همه چیز زود درست میشود، اما نشد؛ «وضعیت جوری شده بود که باز بودن و نبودن مغازه حاجی توفیر نداشت. چه اون موقع که بازارای سرپوشیده رو تعطیل میکردن چه وقتی که باز بود، خیلی روزا دست لاف هم نمیکرد. میگفت کسی حتی نمیآد سلام کنه، چه برسه به اینکه بخواد به جنس هام نگاه بندازه. حتی یکی از مشتریای قبلیش، با التماس خریدش رو پس داده و گفته بود دستم تنگه. حاجی اهل حرف زدن نبود و نیست، ولی یه وقتایی از دهنش در میرفت و میگفت که توی عمرش، بازارا رو این جوری سوت وکور ندیده، حتی روزای جنگ.»
تصمیم سختی بود، اما پیرمرد برای گذران زندگی اش چارهای ندید جز اینکه به رنج بیکاری تن بدهد و مغازه اش را بدهد اجاره، نه به ارزش واقعی اش، خیلی کمتر از آن. بازار کشش کرایههای آن چنانی را نداشت. ماه هاست که غصه پیرمرد شده است چطور شب کردن روزهایش. نه اینترنت بازی بلد است، نه میتواند به مهمانی قوم و خویش برود، نه کسی به خانه اش میآید. خبرهای تکراری کرونایی را مو به مو دنبال میکند، گاهی کتاب میخواند، زیارت میرود، حساب وکتاب هایش را بیشتر کرده است تا آخر برج، کم نیاورد و با سر و موی سپید، محتاج غیر نشود. بااین حال باز هم وقتش اضافه میآید. این زندگی برای حاجی که هرگز نمیتواند تا ساعت ۷ صبح خواب باشد، رنجی است که برای تمام شدن آن، روزشماری میکند.
شش ماه شد یا هفت تا... چه اهمیتی دارد؟ باید همین حدودها باشد. دم دمههای نوروز بود که پدر رفت؛ بی مقدمه، بی خداحافظی. بهانه رفتنش از دنیا، حمله قلبی بود. چقدر که جای خالی او بزرگ است، طوری که با هیچ چیز پر نمیشود؛ به خصوص برای مادر که نداشتن سایه سرش را هرگز تصور نکرده بود. دلخوشی پیرزن شده است دیدن بچهها و نوه هایش که خانه شان چند خیابان آن طرفتر است. آنها هم که نمیآیند، از ترس کرونا.
«حوریه» که همیشه همدم مادر بوده است، اینها را خوب میداند. او را پشت باجه صندوق در یکی از دفاتر خدمات پستی میبینیم. خبر دارد که مادر سالمندش، در نبود پدر، به دیدن او و شنیدن سر و صدای نوههای خردسالش، محتاج است، بلکه کمی از غم تلنبارشده روی دلش سبک شود. با این حال میگوید که از ترس کرونا به دیدار مادر نمیرود و به تماسهای تصویری گه گدار بسنده میکند. اعتراف میکند که دو ماه است مادرش را از نزدیک ندیده است.
ترسش را از روی سه تا ماسکی که روی هم زده است، بیشتر میفهمیم، همچنین از حرف هایش، که میگوید در محل کار، هیچ چیز نمیخورَد، حتی جرعهای آب، از بیم اینکه مبادا لحظهای ماسکش را پایین بکشد و آلوده شود. به او پیشنهاد میکنیم که در فضای باز، جایی که خلوت باشد، با ماسک و رعایت فاصله، قرار بگذارند تا مادر داغ دیده اش، برای لحظاتی از غار تنهایی اش بیرون بیاید. هر چه باشد، سلامت روح مهم است؛ درست به اندازه سلامت جسم. برای یکی از مراجعان کارت میکشد و به حرف هایت فقط گوش میدهد، گوش کردنی که بوی انکار میدهد. او حالا دارد با ترس به ارباب رجوعی نگاه میکند که از پشت ماسک، عطسه زده است. ترس حوریه از کرونا آن قدر بزرگ است که جا برای نگرانیهای دیگری مثل دلتنگی مادر پا به سن گذاشته اش نگذاشته است.
در اتاقهای دو، سه یا تک نفره، روزهای کرونایی را سپری میکنند. ساکنان این خانه، چیزهای مشترک زیادی دارند. یکی سن و سالشان است و دیگری، وضعیت مالی خانواده هایشان که همگی از قشر مرفه جامعه اند. سوای تلویزیونهایی که در اتاقها و سالنها هست و خبرهای کرونا را پخش میکند، وضعیت شهر را از روی تعداد ملاقاتی هایشان کمابیش میفهمند؛ همه به جز آنهایی که آلزایمر دارند و به یاد نمیآورند آخرین ملاقاتی شان چند ساعت، چند روز یا چند هفته پیش بوده، کدام بچه شان ایران نیست، کدام یکی هست و سر نمیزند و آن یکی که زود به زود میآید، اسمش چه بود.
اینها را «نازنین» میگوید. او پرستار است و در یکی از مراکز نگهداری سالمندان مشهد، جای خالی خانوادههایی را پر میکند که نمیتوانند یا نمیخواهند از عضو سالمند خانواده شان مراقبت کنند.
وضعیت کرونایی شهر که از آبی به قرمز جابه جا میشود، دیدار حضوری ۴۰ ساکن این مرکز با خانواده هایشان هم محدود میشود؛ «همه سالمندای این مرکز واکسن زدن؛ با این حال توی وضعیت قرمز، ملاقات ممنوعه، مگه اینکه خونوادهای خیلی اصرار به دیدار داشته باشه. قاعده مون اینه تا وقتی شرایط بحرانی باشه، تماس سالمندها با خونواده هاشون تصویریه. خودشونم میدونن وضعیت کرونا چطوره و اگه مثل قبل، ملاقاتی ندارن علتش چیه؛ برای همین غالبا دلتنگی نمیکنن. بیشترشون سال هاست که اینجان. دلتنگی رو بیشتر اونهایی دارن که تازه واردن و هنوز به محیط اینجا عادت نکردن.»
عصرها دور هم فیلم میبینند و اگــر هـــوا خوب باشد، به حـیـــاط مرکــــز برده میشــوند، مــوســـیقی مـــی شنوند و این طور، روزهایشان را شب میکنند. نازنین میگوید: تا به حال فوتی ناشی از کرونا نداشته ایم. رویه مان این است که اگر به هر علتی فوتی داشته باشیم، بقیه سالمندان را باخبر نمیکنیم. آنها را به حیاط میبریم، متوفی را از در پشتی خارج میکنیم و میگوییم فلانی مرخص شده است. آنها هم پیگیر نمیشوند که مثلا چرا بی خداحافظی رفت.
سالمند هست که هست، کرونا در کمین است که باشد؛ اینها به «محمود» دخلی ندارد. پیرمرد، خدا را بابت آب باریکه حقوقش، از صمیم قلب، شاکر است، اما میداند با این قیمتهای سربه فلک کشیده، از پول بازنشستگی برای هزینههای ناتمام زندگی، آب چندانی گرم نمیشود. او از روزهای کرونایی، کم شدن رفت وآمدهای مردم، خلوت شدن نسبی شهر و کاهش تقاضا برای سفرهای درون شهری را میفهمد. از عمری میگوید که در سرما و گرما، روز و شب پای تنور ایستاد و نان گرم دست مردم داد به امید همین روزهای بازنشستگی. حالا هم که باید وقت آسایشش باشد، در تاکسی اینترنتی ثبتنام کرده است.
پیرمرد هر روز صبح و عصر، پشت فرمان مینشیند و خیابانهای شهر را بالا و پایین میکند بلکه دستمزدش، چرخش چرخ زندگی را از کندی کنونی خارج کند. میگوید نمیتواند تا دیروقت بیرون بماند. نه حال و حوصله ترافیک خیابانها و بوق و دودش را دارد و نه جانی برای کار سنگین و طولانی. حال و روز پژوی قدیمی اش هم همین طور است. تا به مقصد برسیم از پسرش تعریف میکند که چندسال است نامزد کرده و هنوز نتوانسته وسایل لازم برای شروع زندگی اش را بخرد. دختر دم بختی هم دارد که باید مخارج شهریه دانشگاهش را جورکند. از دستمزد پایین شرکتی که برایش کار میکند میگوید، از همسرش که سازگار است و با مسافرکشی او کنار آمده، از هزینه بنزین، از همه چیز جز خطری که کار در این شغل و ارتباط با آدمهای مختلف در شرایط کرونایی آن هم برای سن و سال او دارد.
«من اگه کرونا بگیرم، حتما میمیرم.» پیرزن، اهل تهران است و به نظر میرسد با همین تصور که از کرونا و مرگ ناشی از آن گریزی نیست، فرصت را غنیمت شمرده و خود را برای آخرین زیارت به مشهد رسانده است. از هم سن و سالانش میگوید که به کرونا مبتلا شدند و بعد از یک دوره سخت بیماری، به زندگی برگشته اند، اما این تجربه ها، تأثیری در مثبت شدن تصوراتش درباره این بیماری و کاهش ترسش ندارد. تأکید او همان است که در ابتدا گفت، اینکه اگر کرونا بگیرد، بدنش تاب نمیآورد و حتما میمیرد.
ترس از کرونا را با جملات مختلفی در میان سالمندانی که با آنها گفتگو میکنیم، میبینیم؛ چیزهایی از قبیل «از این مریضی گریزی نیست. بالاخره گیرت میآره» که با ناامیدی هرچه تمامتر بیان میشود. ضعف جسمی و بیماریهای زمینهای که موجب نرخ بالاتر مرگ و میر ناشی از کرونا در سالمندان شده، افزایش اضطراب در عموم مردم به ویژه سالمندان را به همراه داشته است؛ اضطرابی که به گفته کارشناسان، با ضعیف کردن سیستم ایمنی بدن، تبعات منفی خود را روی سلامت افراد میگذارد.
حــرف زدن دربـــــاره نگرانیها و روشهای پیشگیری از کرونا، پاسخ دادن به همه سؤالهای سالمند درباره این بیماری، دنبال نکردن اخبار منفی و حفظ ارتباط مجازی با دیگران، در کنار بایدهایی مثل رعایت نکات بهداشتی، تنفس عمیق و خواب شبانه باکیفیت، تعدادی از مواردی است که محققان دانشکده پرستاری دانشگاه آزاد بندرعباس، در مقاله علمی خود برای کنترل اضطراب ناشی از کرونا در سالمندان اشاره کرده اند.
به تکههای یک جورچین میمانند. آمارها در کنار هم که قرار میگیرند، شمایی از واقعیت را پیش رویت میگذارند، تصویری نازیبا از دنیایی که کرونا برای برخی سالمندان، رقم زده است. پیش از این.
رئیس سابق اورژانس اجتماعی کشور، سالمند آزاری را با سهم ۲ درصدی در جایگاه سوم خشونتهای خانگی قرار داده بود.
دکتر رضا جعفری با تأکید بر اینکه خشونتهای خانگی تا گزارش نشوند پنهان میمانند، به واقعیتی اشاره کرده بود که شناسایی موارد سالمندآزاری را دشوار میکند؛ «سالمندی که خودش وابسته به مراقبت و حمایت دیگران است به ندرت آزاری را که از جانب مراقب خود میبیند، گزارش میدهد؛ زیرا نگران است حمایت آنها را از دست بدهد. بسیاری از تماسهایی که برای استفاده از امکانات اورژانس اجتماعی صورت میگیرد، از سوی همسایهها و آشنایان است.»
به گفته او، سالمند آزاری به معنای رفتاری دانسته است که از فرد یا افراد مراقبت کننده از سالمند سر میزند و باعث آسیب و کاهش کیفیت زندگی سالمند میشود.
سوء استفاده مالی از افراد سالخوردهای که به دلیل کهولت سن یا ابتلا به زوال عقل، کنترلی بر اعمال خود ندارند، آزار روانی، غفلت و طرد کردن، ارتباطات ضعیف و غیرمؤثر و نگرش اجتماعی منفی به سالمند، تعدادی از مواردی است که کارشناسان به عنوان انواع سالمندآزاری اشاره میکنند. به این اظهارات، صحبتهای معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی مبنی بر افزایش اختلافات خانوادگی تا ۲۵درصد در دوران شیوع کرونا را که اضافه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که احتمال افزایش سالمندآزاری در چنین شرایطی، نمیتواند دور از انتظار باشد، خواه آمارهای رسمی، آن را تأیید کند یا خیر.
در تازهترین یافتههای پژوهشی که مرداد امسال در پایگاه اطلاع رسانی «همایش ملی سلامت سالمندی» منتشر شد، مقالهای با عنوان «سالمندان، کرونا و خشونت: تحلیل محتوای قراردادی» درج شده که از دکتر مسعود فلاحی خشکناب، استاد تمام دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، به عنوان نویسنده مسئول یادشده است. در چکیده این مقاله با اشاره به خشونت با سالمندان به عنوان یکی از انواع خشونتهای خانگی این طور عنوان شده است که «میزان بروز آن در دو دهه اخیر به خصوص در دوران شیوع کرونا به شدت افزایش یافته است.»
در نتایج این مطالعه آمده است: «علی رغم تأکید زیاد فرهنگ ما به احترام به سالمند، این گروه درمعرض انواع خشونت به خصوص در دوران اپیدمی کرونا قرار دارند.»
توجه به این نکات و تقویت سازوکارها برای شناسایی موارد سالمندآزاری به دو دلیل مهم است، یکی تاریخ نامعلوم برای اتمام کرونا و فشارهای همه جانبه اش و دیگری، حرکت کشور به سمت سالمندی و جمعیت رو به افزایش این گروه. برآوردها نشان میدهد تا کمتر از سه دهه دیگر، در کشور، از هر سه نفر، یک نفر در گروه سالخوردگان (بالای ۶۰ سال) قرار میگیرد. وضعیت خراسان رضوی نیز با دیگر نقاط کشور تفاوت چندانی ندارد و براساس آخرین برآورد منتشرشده از وضعیت سالمندی در خراسانرضوی که در دبیرخانه شورای ملی سالمندان آمده است، ۸.۸۳ درصد از جمعیت استان را سالمندان تشکیل میدهند.