هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ باید تاریخ مشهد را درست از روزی نوشت که کاروان خورشید، مدینه را به قصد خراسان ترک میکند. بر کوره راهها نور میپاشد و در هر گذری، قدمگاهی به یادگار میگذارد تا تاریخ، روایت هجرتی را به خاطر بسپارد که هر کجا رفت با خود آبادی و آبادانی را هم به ارمغان برد. گزارش پیش رو روایت مسیر حرکت حضرت رضا (ع) از مدینه به خراسان، داستان رویدادها و منزلگاههای این راه است.
محمل و کجاوهها که بسته میشوند در فهرست یاران امام (ع) جز شماری اندک، کسی نیست: «موسی بن سیار، ابراهیم بن عباس، ابراهیم حسنی، مردی از اهالی بلخ، هرثمه بن اعین (خواجه مراد)، غلامی از آزادشدگان، یکی از نوادگان قنبر غلام حضرت علی (ع)، ابومحمد غلام حضرت رضا (ع)، اباصلت هروی خادم حضرت رضا (ع)، محمدبن جعفر (ع) عموی حضرت رضا (ع)، علی الصالح بن عبیدا...، محمد الجوانی بن عبیدا...، محمدبن ابی عباد کاتب امام رضا (ع)، عباس بن هلال غلام حضرت رضا (ع).» تاریخ نگاران و پژوهشگران میگویند این شمار اندک، ۸۵۰ کیلومتر را در خاک عربستان و ۲۰۰ کیلومتر را در مرز عراق و کویت پشت سر میگذارند تا به ایران میرسند.
دورنماي گنبد و بارگاه حرم امام رضا (ع) در دوره قاجار- آنتونیو جیانوزی - تاریخ ۱۲۷۵ ق
همراهیِ کاروان امام (ع) با «رجاء بن ابی ضحاک» است. مأمون پیش از حرکت به او سپرده که حضرت را از مسیرهای کم جمعیت و دشوار حرکت دهد تا به این شیوه، مانع از تماس و سخن گفتن ایشان با مردم شود؛ برای همین است که نیمِ بیشتر مسیر کاروان از کویر و مسیرهای ناهموار در آن روزگار میگذرد.
«حاج عباس قمی» در «منتهی الامال» مینویسد: «شیخ صدوق از ابی ضحاک روایت کرده که مأمون مرا فرستاد که رضا (ع) را از مدینه به مرو آورم و امر کرد آن جناب را از بصره و اهواز و فارس حرکت دهم و از طریق قم نبرم...» بر همین اساس کاروان حضرت (ع)، ۲۵ ذی القعده سال ۲۰۰ هجری قمری با گذر از معدن نقره و بصره از طریق شلمچه وارد کشور میشود. اینجا نخستین منزلگاه است؛ جایی که برخلاف پیش بینیها و برنامه ریزیهای مأمون، امام (ع) با استقبال بسیار زیاد شیعیان مواجه میشود.
کاروان سپس با عبور از خرمشهر، آبادان، اهواز و رامهرمز به ارجان بهبهان میرسند. در روایتها آمده که مردم این دیار که پیشه شان کشت و پرورش گل بوده است، برای استقبال از امام رضا (ع) دسته گلی از نرگس میبندند و به ایشان تقدیم میکنند. امام (ع) پس از بوییدن گل، در حق مردم و برای پربرکت بودن محصول این اقلیم دعا میکنند.
گل نرگسِ این خطه تا امروز یکی از دشتهای پرگل نرگس جهان است و گل آن، هرساله به سراسر دنیا صادر میشود، آن چنان که «اعتماد السلطنه» در کتاب خاطراتش، این گل را ارمغان این دیار میداند که به شیراز راه مییابد. او در مطلع الشمس مینویسد: «حاکم شیراز با دیدن نرگس زارهای بهبهان، از این گل خوشش آمد و دستور داد آن را به شیراز بیاورند و در آنجا کشت کنند.» رشد گیاهان دارویی در این نقطه، یکی دیگر از برکاتی است که محلیها آن را یادگار عبور امام (ع) از اینجا میدانند.
مراسم سلام مویدالدوله (ابوالفتح بن سلطانمراد) در ایوان طلا، روز شهادت امام رضا (ع) - عبدا... قاجار
کاروان خورشید پس از عبور از نرگس زارها، وارد تنگه تکاب شده، با عبور از دهدشت و یاسوج، وارد سده فارس میشود. سده، یکی از قدمگاههای معروف امام هشتم (ع) در ایران است. پشت این قدمگاه که امروزه مسجد است، چشمهای جوشان وجود دارد که طبق مکتوبات تاریخی به دست امام (ع) حفر شده است. روایت است که امام، خود این چشمه را جاری میکنند و وضو میگیرند. این چشمه تا هنوز هم آب روانی دارد و چند درخت کهن سال چندصدساله نیز اطراف آن، چتر باز کرده اند.
مسیر این راه بی بازگشت در ادامه، کاروان را به ابرکوه یزد میبرد. برابر پژوهش کارشناسان، توقف در این نقطه در مقایسه با دیگر قدمگاهها طولانیتر است؛ برای همین آن را نخستین منزلگاه حضرت (ع) در ایران میدانند. در این منزلگاه اکنون مسجدی با نام «بیرون» وجود دارد که مردم این دیار هر ساله با حرکت کاروانی نمادین و تجمع در این مکان در روز شهادت حضرت (ع)، این ورود مبارک را گرامی میدارند.
سوای این منزلگاه، توقف کاروان امام رضا (ع) در این اقلیم، سبب رواج داستانهای بسیار شده است. در معروفترین این حکایتها نقل است که: «پیرمردی، سالها گلخن دار حمامی در این منطقه بوده است. وقتی کاروان امام (ع) از این منطقه عبور میکرده، پیرمرد بر سر راه او قرار میگیرد و از کهولت سنش مینالد و میگوید که دیگر توانایی آن را ندارد تا هر روز هیمه در آتش بیندازد و حمام را گرم کند.
امام رضا (ع) به پیرمرد امر میکند که آتشخانه حمام را مسدود کند و دیگر هیزمی در آن نریزد. روایت است که این حمام از آن زمان تا روزی که پیرمرد نفس داشته، همواره گرم بوده است. این حمام در سدههای بعدی، تخریب میشود و این روزها دیگر نشانی از آن باقی نیست.»
نمایی از عزاداری مردم در روز شهادت امام رضا(ع) - عبدا... قاجار
ساربان، محمل را از ابرکوه به دهشیر یزد میرساند. گویا این نقطه نیز یکی از قدمگاههای حضرت مهربانی است؛ آن طور که بعدها «مبارزالدین محمدمظفر» پس از تسخیر فارس در راه بازگشت، در این نقطه خانقاهی ساخته، قناتی جاری میسازد و آن را وقف رهگذران میکند. در ادامه، روستای باستانی «توران پشت» که آن را به توران دخت ساسانی نسبت میدهند، یکی دیگر از قدمگاههای ثامن الحجج (ع) است.
از مسیر کاروان نور، پیش از ورود به خراسان چند قدمگاه دیگر نیز به یادگار مانده که قدمگاه «اسلامیه فراشا»، «قدمگاه تفت» و «مسجد فُرط» از جمله آن هاست.
بر دو قدمگاه نخست، بعدها گنبدی گذاشته میشود که اولی به فرمان «گرشاسپ بن علی دیلمی» و دومی به همت «گرشاسپ بن علی فرامز» سقف و ستون خورده اند. برای مسجد فرط هم روایت است که امام (ع) در آن نماز خوانده اند و اکنون نزد مردم این اقلیم، مقدس است و گرامی.
«ریگ رضا» در بافق، مسیر بعدی است. تاریخ شفاهی میگویندکه مردم این دیار قصد داشته اند تا لحظه ورود حضرت (ع) شتری قربانی کنند که امام مانع میشود و اهالی چندی بعد متوجه میشوند آن شتر آبستن بوده است.
پس از این هم چند قدمگاه دیگر در مسیر تا رسیدن به خراسان وجود دارد که برای هر کدام روایتی شنیدنی به یادگار مانده است.
کاروان در نهایت جادهها را پشت پا میاندازد و به نیشابور میرسد. شهری که یادگارهای بسیار از حضور هشتمین ستاره آسمان امامت دارد. در قدمگاه نیشابور، سنگی سیاه هست که آثار پای انسانی بر آن نقش بسته است. البته در کنار امامزاده محمد محروق (ع) نیز قدمگاهی قرار گرفته که بنا بر روایت هایی، حدیث «سلسله الذهب» در آنجا نقل شده است.
تاریخ نگاران دراین باره گفته اند: «کاروان وقتی به نیشابور میرسد، با انبوه علما و دانشمندانی روبه رو میشود که روزها در انتظار رسیدن امام هشتم (ع) بودند. ضامن آهو حدیث سلسله الذهب را درمیان این جمع قرائت میکند. جمعیت به امام (ع) چنین میگویند: «ای پسر پیامبر خدا! از پیش ما میروی و برایمان حدیثی نمیگویی تا از محضرتان فیضی ببریم؟
حضرت که در کجاوه نشسته بود، سرش را بیرون میآورد، میفرماید: «از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که میفرماید، از پدرم، جعفربن محمد شنیدم که میفرماید، از پدرم، محمدبن علی شنیدم که میفرماید، از پدرم، علی بن الحسین، شنیدم که میفرماید از پدرم، حسین بن علی بن ابیطالب، شنیدم که میفرماید از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، شنیدم که میفرماید از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرماید از جبرئیل شنیدم که میفرماید از خداوند جل جلاله شنیدم که میفرماید: «لااله الاا... حصار من است و هرکس وارد حصار من شود، از عذاب من در امان است.»
اسحاق راهویه مروزی که پیرترین فرد این جمع بوده است، مینویسد: «چون شتر به راه افتاد، حضرت با صدای بلند به ما فرمود، اما این شرطهایی دارد و من از شرطهای آن هستم.» رجبی دوانی نیز چنین مینگارد: «حضرت امام رضا (ع) با نقل حدیث سلسله الذهب، اعتقاد به امامت را شرط توحید کامل میداند.» درواقع این حدیث، فلسفه سیاسی تشیع را تبیین میکند و نقل است که در زمان ذکر آن، ۲۰هزار نفر آن را مکتوب کرده اند.
«مویدیه» نخستین منزلگاه حضرت رضا (ع) در نیشابور است. پس از آن، امام (ع) و همراهانشان به «محله فز» میروند. شیخ صدوق میگوید: «چون امام رضا (ع) به نیشابور وارد شد، در محلهای که آن را «فروینی» گویند، به حمام رفت و در آن محل حمامی بود که به همین نام معروف است و آن را در این زمان «حمام الرضا» میگویند و درکنار آن محل، چاهی بود که رو به خشکیدن نهاده بود.
حضرت کسی را گماشت که آن چاه را لای روبی کرد و آبش فراوان گشت و در بیرون درب چاه، حوضی ساخت که با پله به آن وارد میشدند و آن را از آب آن چاه پر کردند و حضرت در آن حوض، غسل کرد و بیرون آمد و در پشت آن حوض، نماز گزارد و مردم به نوبت در آن داخل شده، غسل میکردند و بیرون آمده، نماز میخواندند و از آن آب به قصد تبرک، قطرهای چند مینوشیدند و خداوند عزوجل را ستایش مینمودند و از درگاه کرمش حاجت میخواستند و آن همین چشمهای است که امروزه معروف به چشمه «کهلان» است و مردم از هر طرف به سوی آن میآیند.»
قدمگاه نیشابور- عبدا... قاجار
پس از این، در نیشابور مردم بسیاری، از معین الضعفا میخواهند میهمان خانه آنان شوند، اما امام (ع) خانه پیرزنی مستضعف در محله «بلاش آباد» یا «لاشاباذ» را برمی گزینند و برای مدتی در آنجا اقامت میکنند. این خانه ازآنجاکه مورد پسند امام (ع) واقع شده بود، پس از آن، نزد اهالی به «خانه پسنده» معروف میشود.
حکایتها نقل میکنند که ایشان در حیاط آن خانه، درخت بادامی میکارد. این درخت بادام به سال نکشیده، قامت میگیرد و برگ وبار میدهد. این درخت نزد مردم آن دیار، متبرک بوده است و بیماران بسیاری برای شفا از آن میخورده اند. موضوع کاشت نهال بادام را که شیخ صدوق آن را مربوط به منزل پسنده دانسته، حاکم نیشابوری برای محوطه کهلان ذکر کرده است.
مکان دیگری که امام رضا (ع) در سرزمین نیشابور قدم بر آن نهادند، «رباط سعد» است. «ابواحمد عبد ا... بن عبدالرحمن» معروف به «صفوان»، داستانی را از این اقلیم نقل میکند که چنین است: «قافلهای از خراسان بیرون شد و روی به کرمان (نهاد). دزدهایی که در کوه کرمان ساکن بودند (کوه قفص) بر قافله زدند و مردی را که به بسیاری مال متهم کرده بودند، نگاه داشتند و مدتی در دست ایشان باقی بود.
او را به انواع صدمات عذاب کردند تا بلکه خود را ایشان به مال بخرد. او را درمیان برف واداشتند، دهان او را پر از برف کردند و (دست و پای او را) بستند. درمیان کاروان زنی از زنان ایشان بر او رحم کرد و او را از بند رها ساخت. او فرار کرد، لیکن دهان و زبان او فاسد شد، به طوری که قدرت تکلم نداشت.
(هنگامی که) به خراسان رفت، شنید حضرت رضا (ع) در نیشابور است و در خواب دید که گویا کسی به او میگوید پسر رسول خدا در خراسان وارد شده است و از او درباره ناخوشی خود سؤال کن تا اینکه تو را به دوایی تعلیم دهد که به تو منفعت بخشد.» این مرد پس از بیداری به جست وجوی امام برمی خیزد و میشنود که کاروان او اکنون در رباط سعدآباد است. پس به آنجا میرود و با امام (ع) دیدار میکند و دوای بیماری خود را از ایشان میگیرد.
ده سرخ مشهد، آخرین قدمگاه رسمی امام رضا (ع) است که کاروان امام (ع) پس از خروج از نیشابور در این روستا منزل میکند. در روایتها از این مکان چنین آمده است: «همراهیان در وقت صلات ظهر به دنبال آبی برای وضو میگشتند، اما هرچه بیشتر جست وجو میکردند، کمتر مییافتند. امام (ع) با دستان خود زمین را کند. چند دقیقه بعد از چاله حفرشده، چشمه آبی جوشید. حضرت و همراهانش با آب آن وضو گرفتند و نماز خواندند.» این چشمه در قرن ششم به نام «چشمه رضا» مشهور بود و اکنون نیز به همین نام در روستای ده سرخ قرار دارد.
اما مشهد، مقصد همه مقصودهاست. روایت است که امام در راه این شهر در کنار کوهی که جنس آن از سنگ هرکاره بوده است، میایستد و برای بابرکت بودن آن دعا میکند. بسیاری از منابع به اشتباه این کوه را کوهسنگی خوانده اند، اما در تحقیق پژوهشگرانی، چون علی اصغر سالاری آمده است که جنس کوهسنگی از سنگ گرانیت است و کوه مدنظر، کوه «معجونی» نامی بوده است که پشت کوهسنگی قرار دارد و جنس آن از هرکاره است. مردم پس از این از دل این کوه، سنگها استخراج کردند و با آن ظروف مختلفی ساختند و این رخداد باعث رونق این کسب وکار در توس میشود.