غلامرضا بنیاسدی | شهرآرانیوز - «امروز فضیلت زندهنگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.» این سخن رهبر فرزانه انقلاب است که در پیشانی کاغذها به فراوانی ثبت شده و هم به زیبایی، زینت تابلوها شده است، اما از این باید فراتر برود. چه این کلام، راهنمایی در جایگاه یک راهبرد ملی و انقلابی است که علاوه بر امروز، به فرداهای دور هم نگاه دارد. با زندهنگهداشتن یاد شهداست که میتوانیم الگوهایی دردسترس را برای شهروند ایرانی در افق ۱۴۰۴ تبیین کنیم. اگر قرار است ایرانی «فعال، مسئولیتپذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری و انضباط و روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانیبودن» باشد، باید او را در برابر «الگو»هایی قرار دهیم که چنین زیست کردهاند. اینان را هم بهجد میتوان در میان شهدا و ایثارگران مصداقیابی کرد. آنان بودند که در ازدحام مصائب، در هنگامهای که دشمنان انواع سنگها را به پا تا سرشان هدف گرفته بودند، «فعال» ماندند و با به «فعلیت» رساندن ظرفیتها، از شهروندان عادی تا کنشگرانی انقلابی ارتقا یافتند.
«مسئولیتپذیری» را به سطحی رساندند که باید برای این واژه معانی نو خلق میشد. اینکه یک فرد از خود بگذرد و جسم خود بر سیمهای خاردار حلقویشکل را پل عبور دیگر رزمندگان کند، در حد معجزه مسئولیتپذیری است که «ایثارگر» را شکوهی چنان میبخشد که در مراتب اعلای ایمان میتوان از «مؤمن» سراغ داشت. شگفتا که اینان چنان به «رضایتمند»ی از خدا رسیده بودند که در قضای حضرت او عاشقانه جام بلا را سر میکشیدند.
مؤلفه «برخوردار از وجدان کاری» را در سپهری تعریف کردند که لحظهای از کار دست نمیکشیدند. آنان حق مطلب را در «انضباط» چنان ادا کردند که نظم فولادین دشمن را درهمشکستند. «روحیه تعاون» شان چنان بود که سرباز زخمی دشمن هم میدید که برای اهدای خون به او، دارند آستینهایشان را بالا میزنند. باری ایثارگران به فهمی کمالیافته از انسان تراز انقلاب اسلامی رسیده بودند؛ انسانی که میتوانست ناممکنها را ممکن کند و به اعجاز ایمان و یقین خود باور عموم را هم همراه خود کند که ناشدنیها شدنی میشود اگر ما بتوانیم به خطی که شهیدبهشتی برای انسان تحریر کرد برسیم و بدانیم که «انسان یک شدنِ مستمر است، نه یک بودنِ منجمد». با این انسان است که میتوان نه فقط از افتادن به ورطه انجماد عبور کرد که با جریان آن به آبادانی پرداخت.
باری آن نسل ثابت کردند «میشود». امروز هم برای این که ما ثابت کنیم «میتوانیم»، باید به همان منهجی پا بگذاریم که آنان با فهم «نهجالبلاغه» بدان رسیدند. تبیین این راه و رسم اقتضا میکند که همه ظرفیتهای هنری را به خدمت بگیریم تا زیباترین راهبرد را به شکوهمندانهترین زبان بیان کنیم. مشهدالرضا نیز بهعنوان «معیار شهر» میتواند آغازگر این نهضت تبیینی هنری باشد، که خود در جای خویش پرتوی از «جهاد تبیین» خواهد بود که حضرت آیتا... خامنهای بدان فرمان دادهاند.
ما «میتوانیم» با همراهی هنرمندان شهر حضرت رضا (ع)، به سازههایی دست یابیم که نه در یک بازه زمانی محدود، که در بستر زمانی نامحدود به شرح قهرمانان ملی و الگوهای ایثار بپردازند. نسل امروز اگر خواهان موفقیت فرداست، باید به قهرمانان خود نگاه داشته باشد. حذف بلندقامتان از سپهر فکر و ذهن جامعه، ما را با جامعهای متوسط روبهرو خواهد کرد که برای اهتزاز پرچم خود هم نگاهمان به دستان دیگران باشد. خطی که متأسفانه در حوزه هنر پی گرفته میشود و ذائقه مردم را هم در گام نخست بهانه میکند و در گام دوم به همراهی میبرد که نیاز به قهرمان نداریم.
رصد فیلمهای سینما و تلویزیون هم این گزاره را (با هزار تأسف) تأیید میکند که قهرمانزدایی در حوزه هنر دارد گسترش پیدا میکند، حال آنکه همه ملتها به قهرمان نیاز دارند. آنانی که تاریخشان از قهرمانان واقعی خالی است، با خلق تخیلی آنان، نهتنها این کمبود خود را جبران میکنند، که آنان را بهعنوان یک واقعیت به خورد دیگران میدهند، اما ما با وجود قهرمانان فراوان و پهلوانان بزرگ در عرصههای گوناگون، به غفلت در بازی دیگران زمینگیر میشویم.
این انگاره باید اصلاح شود و چه بهتر که باز هم فرهنگ ایثار خط را بشکند و ما با المانسازی از قهرمانان حوزه ایثار و شهادت، قدم اول را برداریم؛ حوزهای که قهرمان کم نداریم، فقط باید مراقب باشیم که در طرح آنان همهجانبه بنگریم و عمل کنیم تا قهرمانان ارتشی و سپاهی و بسیجی و جهادی جملگی برابر دیدگان نسل امروز و فردا قرار گیرند. در این راستا هنرمندان بهخصوص در رشته هنرهای تجسمی و بهویژه هنرمندان عرصه مجسمهسازی و نیز المانهای هنری باید با ارائه آثار هنری و نیز ساخت سردیسهای قهرماانان واقعی این مرزوبوم، آموزههای فرهنگ ایثار و شهادت را در جامعه ترویج کنند. بهطورحتم نقش آنان در رشد فکری مردم بهویژه نوجوانان و جوانان جامعه نقش انکارناپذیری دارد.