زلزله ۴.۶ ریشتری جم را لرزاند (۴ بهمن ۱۴۰۳) ویتامین D چگونه ریسک ابتلا به سرطان پستان را کاهش می‌دهد؟ درباره سرطان چشم بیشتر بدانید فقط ۲ درصد ایرانی‌ها خون اهدا می‌کنند بررسی وضعیت عدالت آموزشی در جلسه شورای آموزش و پرورش خراسان رضوی | فاصله ۸ هزار کلاسی تا نقطه مطلوب ۴۷۰ بیمار مبتلا به سل در خراسان رضوی تحت درمان هستند علت ارتکاب قتل، همسرم قربان‌صدقه‌ام نمی‌رفت و طلاق می‌خواست! هوای کلانشهر مشهد امروز در شرایط پاک قرار دارد (۴ بهمن ۱۴۰۳) مرگ دختر ۱۷ ساله در انفجار خانه در روستایی حوالی مشهد پیش‌بینی بارش باران از فردا (۵ بهمن ۱۴۰۳) در ۸ استان دستگیری دندان پزشک بی سواد | دندان طمع دندان ساز تقلبی در مشهد کشیده شد آیا تاثیر معدل در کنکور حذف شد؟| شورای عالی انقلاب فرهنگی اطلاعیه داد ورود سامانه بارشی جدید به کشور از روز جمعه ۵ بهمن ماه افشاگری نماینده مجلس: هزینه‌کرد عوارض آلایندگی در محل دیگر رونمایی از مستند «رویای صادقه» در مشهد+ویدئو معاون دادستان کل کشور درباره آبیاری مزارع با پس‌آب‌های خام تذکر داد ۶ سرطانی که در کمین مصرف کنندگان دخانیات موزه‌ای در چین میزبان گنجینه‌های تاریخی ایران می‌شود جنوب کشور مقصد اصلی سفر‌های نوروزی ۱۴۰۴ باند مخوف سرقت‌های مسلحانه از گیم نت‌های مشهد متلاشی شد (۳ بهمن ۱۴۰۳)+ویدئو پرواز مشهد-کراچی از سر گرفته شد «فرانسه» محبوب‌ترین مقصد سفر در جهان خطر حفاری‌های غیرمجاز و تخریب در منطقه باستانی بازه هور حقوق و اضافه تدریس معلمان خریدخدمات، در بهمن ۱۴۰۳ به حسابشان واریز می‌شود آتش‌سوزی منزل مسکونی در شهرستان مشهد با یک فوتی و دو مصدوم (۳ بهمن ۱۴۰۳) تشخیص بموقع سرطان روده موفقیت در درمان را افزایش می‌دهد شناسایی سالانه حدود ۱۰ هزار مورد جدید ابتلا به سرطان در خراسان رضوی تنش آبی به ۲۳ استان کشور رسیده است حکم بازداشت بشار اسد بار دیگر صادر شد سقوط یک هواپیمای نظامی در همدان (۳ بهمن ۱۴۰۳) مددکاران بیمارستانی چه خدماتی به بیماران ارائه می‌دهند؟
سرخط خبرها

آرمان عبدالعالی: پدر و مادرِ غزاله من را ببخشند | روایتی از ۵ بار رفتن تا یک‌قدمی اعدام

  • کد خبر: ۸۶۴۰۵
  • ۱۲ آبان ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۱
  • ۳
آرمان عبدالعالی: پدر و مادرِ غزاله من را ببخشند | روایتی از ۵ بار رفتن تا یک‌قدمی اعدام
آرمان در گفتگوی تلفنی از زندان: می‌خواهم از پدر و مادر غزاله بابت اتفاق تلخی که افتاده عذرخواهی کنم. با تصمیم اشتباهی که من گرفتم هم به آن‌ها و هم به خانواده خودم و هم به خودم ظلم کردم، نیت کردم یک کلیه و بخشی از کبدم را به بیماران نیازمند اهدا کنم.

به گزارش شهرآرانیوز، ماجرای «آرمان و غزاله» روایت تلخی است که این روزها همه درباره آن صحبت می‌کنند و پیگیر سرنوشت پرونده هستند. ماجرای دختر و پسری نوجوان که به قتل غزاله به‌ دست آرمان انجامید و حالا آرمان در زندان سرنوشت نامعلومی دارد؛ «بخشش یا قصاص؟» او در یک‌ ماه اخیر پنج بار برای اجرای حکم به قرنطینه زندان رجایی‌شهر منتقل شده اما هر پنج مرتبه با به تعویق افتادن زمان اجرای حکم، مهلت تازه‌ای برای ادامه زندگی به‌ دست آورده است. آرمان اما دیگر آن پسر سال ۹۲ نیست. زندان و «ثانیه‌های کشنده انتظار در قرنطینه» از او جوانی تکیده ساخته است. آرمان روز گذشته در گفت‌وگویی تلفنی از آخرین وضعیت پرونده‌اش صحبت کرد و بار دیگر از پدر و مادر غزاله خواست تا او را ببخشند. این مقدمه گفت‌وگوی تلفنی ما با او بود. گفت‌وگویی که این طور آغاز شد: «من از زندان رجایی‌شهر تماس می‌گیرم. شما خبرنگار هستید؟ آرمان عبدالعالی را می‌شناسید؟ او کنار من است و می‌خواهد با شما صحبت کند.»

قبل از این حادثه رابطه‌ات با غزاله چطور بود و این حادثه چه تأثیری در زندگی‌ات گذاشت؟

قبل از این حادثه یکدیگر را دوست داشتیم. اما اشتباهی که متأسفانه من مرتکب شدم خیلی چیزها را خراب کرد. چند روز قبل آقای شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی، به زندان آمده بود. فیلمی از حرف‌های مادر غزاله را به من نشان دادند که آنها ناراحت بودند. ناراحت از حواشی‌ای که در فضای مجازی مطرح شده بود. حرف من این است که باور کنید پدر و مادرم و وکلایم در این روزها تلاش زیادی برای نجات من انجام می‌دهند و بعضی حرف‌ها و کارهای‌شان از روی دلسوزی برای من است. اما کارهایی که انجام می‌دهند نه من در جریان آنها هستم و نه با من هماهنگ می‌کنند. آنها برای کمک به من این کارها را می‌کنند. من از خبرهای بیرون از زندان و چیزهایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود بی‌خبرم و شاید یک هفته بعد متوجه می‌شوم. می‌دانم که این حرف‌ها و نامه‌ها خانواده غزاله را ناراحت کرده است. ممکن است این حرف‌ها را از چشم من ببینند اما باور کنید من از هیچکدام از این نامه‌ها و اظهار نظرها اطلاعی ندارم؛ حتی نامه وکلا. از نامه‌ای هم که مدتی قبل از طرف خانواده‌ام منتشر شد اطلاعی نداشتم و آقای شهریاری درباره آن با من صحبت کردند.

حالا در زندان چه شرایطی داری و آیا از زمان اجرای حکم خبر داری؟

حالا که با شما صحبت می‌کنم (عصر سه‌شنبه) نمی‌دانم چه سرنوشتی برایم رقم خواهد خورد و ممکن است تا چند ساعت دیگر من را برای اجرای حکم دوباره به قرنطینه ببرند و صبح چهارشنبه قصاص شوم. شاید شما آخرین نفری باشید که با من صحبت می‌کند. ممکن است پیش از اجرای حکم، این آخرین فرصت من برای حرف‌زدن باشد.

با پدر و مادر غزاله چه صحبتی داری؟

می‌خواهم از آنها بابت اتفاق تلخی که افتاده عذرخواهی کنم. با تصمیم اشتباهی که من گرفتم هم به آنها و هم به خانواده خودم و هم به‌ خودم ظلم کردم. واقعا از پدر و مادر غزاله می‌خواهم که شانس دوباره‌ای برای زندگی‌کردن به من بدهند و من را ببخشند. الان که با شما صحبت می‌کنم بود و نبودم دست آنهاست. در این مدت بارها در زندان با چند نفر دیگر ختم قرآن گرفتیم، ختم یس گرفتیم و از خدا خواستیم که رحمی به دل پدر و مادر غزاله بیندازد تا شاید من را ببخشند و از سر تقصیرم بگذرند. آنها خانواده محترمی هستند. اگر من را ببخشند، بزرگی و خوبی در حقم کرده‌اند. کار بدی کرده‌ام اما پشیمانم. اشتباه کرده‌ام.

در یک‌ ماه گذشته پنج مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه زندان منتقل شده‌ای. از شرایط قرنطینه و لحظاتی که در آنجا گذرانده‌ای صحبت کن!

معمولا یک یا دو روز قبل از زمان اجرای حکم، زندانی را به یک اتاق منتقل می‌کنند. ارتباطت با همه‌ جا قطع می‌شود. فکر می‌کنی که تا یک یا دو روز دیگر یا حتی چند ساعت دیگر زنده نیستی. همین امروز (عصر روز سه‌شنبه) نمی‌دانم که دوباره قرار است به قرنطینه منتقل شوم و صبح فردا حکم اجرا شود یا نه. تا حالا پنج مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه رفته‌ام. یک‌ بار هم دو سال قبل. حتی من را پای چوبه دار بردند و در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم مسئولان توانستند از پدر و مادر غزاله مهلت بگیرند. هر باری که به قرنطینه رفته‌ام فکر کردم که دیگر برنمی‌گردم.

در قرنطینه به چه چیز فکر می‌کردی؟

(ابتدا نفس عمیقی می‌کشد و با کمی مکث ادامه می‌دهد) آنجا جایی است که آدم را می‌برند و نگه می‌دارند و چند ساعت بعد هم می‌برند پای چوبه دار برای اجرای حکم. در مدتی که در قرنطینه هستی همه روزهای عمرت مثل یک نوار از جلوی چشمانت رد می‌شود. از بچگی تا آخرین روز عمرت را مرور می‌کنی و نمی‌دانی که تا چند ساعت دیگر شانس زنده ماندن پیدا می‌کنی یا نه.

آیا وقتی برای اجرای حکم به قرنطینه منتقل شدی وصیتنامه هم نوشتی؟

در این مدت چون حس کردم به چوبه دار نزدیک هستم و تقریبا اجرای حکم را قطعی می‌دیدم وصیتنامه نوشتم و در آن از خانواده غزاله و پدر و مادر و برادرم عذرخواهی کردم و از خدا خواستم که از گناهم بگذرد. من هنوز به ۱۸ سالگی هم نرسیده بودم که این حادثه اتفاق افتاد.

در این پنج مرتبه چه عاملی تو را از چوبه دار نجات داد و چطور شد که دوباره از قرنطینه به بند زندان برگشتی؟

دلیل این که این پنج مرتبه حکم اجرا نشد را خودم هم نمی‌دانم. حرفی به من زده نشده است. شاید این تنبیه من به‌ خاطر اشتباهی باشد که مرتکب شده‌ام. البته شاید در برابر کاری که من کرده‌ام تنبیه کمی باشد.

وقتی به بند زندان برمی‌گردی همبندی‌هایت چه واکنشی نشان می‌دهند؟

همه از این که حکم اجرا نشده، خوشحال می‌شوند. صلوات می‌فرستند و دعا می‌کنند که خانواده غزاله مرا ببخشند.

در هشت سالی که در زندان هستی، احتمالا تعدادی از زندانیان را دیده‌ای که قصاص شده‌اند. وقتی آنها را شب قبل از اجرای حکم به قرنطینه می‌برند، در بند زندان چه شرایطی حاکم می‌شود؟

کاری نمی‌شود کرد. همه ساکت می‌شوند و یک گوشه‌ای کز می‌کنند. دعا می‌کنند. قرآن می‌خوانند. کاری جز دعاکردن از کسی ساخته نیست. فقط به خدا توکل می‌کنیم.

در بیرون از زندان وقتی اعلام می‌شود که قرار است حکم قصاص آرمان اجرا شود افراد زیادی برای گرفتن رضایت سراغ خانواده غزاله می‌روند یا با آنها تماس می‌گیرند. با این افراد چه صحبتی داری؟

من دست این افراد را می‌بوسم که به‌ خاطر من تلاش می‌کنند اما از آنها می‌خواهم که خانواده شکور را راحت بگذارند و آرامش را از آنها نگیرند. آنها در این مدت به اندازه کافی اذیت شده‌اند و نباید بیشتر آنها را اذیت کرد. شاید خدا بخواهد و آنها در خلوت خودشان به من رحم کنند و شاید از تقصیر من بگذرند. همه‌ چیز را باید به خدا واگذار کرد.

شاید اگر پیکر غزاله‌ کشف می‌شد و او مزاری داشت خانواده‌اش به آرامش بیشتری می‌رسیدند. در این‌ باره حرف ناگفته‌ای نداری؟

حالا فرصت خوبی برای صحبت‌کردن در این‌ باره نیست. واقعیت همانی است که همیشه گفته‌ام. پدر و مادر غزاله حق دارند که هنوز هم به آرامش نرسیده‌اند. اگر غزاله مزاری داشت شاید آنها هم به آرامش می‌رسیدند. امیدوارم خدا کمک کند.

فکر می‌کنی تصمیم نهایی خانواده غزاله درباره تو چه باشد و اگر بخشیده شوی، چه کار می‌کنی؟

اگر خانواده شکور محبت کنند، بزرگواری کنند و من را ببخشند واقعا تلاش می‌کنم مسیر تازه‌ای در زندگی‌ام انتخاب کنم. نمی‌دانید در شب‌هایی که در قرنطینه بودم چه بر من گذشت. در آنجا بود که با خودم عهد کردم اگر من را ببخشند و زندگی دوباره‌ای به من بدهند، من هم این چرخه زندگی را ادامه بدهم. اگر خدا بخواهد و رضایت بگیرم به افرادی که برای ادامه زندگی به اعضای بدن نیاز دارند کمک می‌کنم. من حاضرم برای ادامه چرخه مهربانی و زندگی هر کاری بکنم. نیت کردم یک کلیه و بخشی از کبدم را به بیماران نیازمند اهدا کنم. از طرفی تلاش می‌کنیم درمانگاه یا مرکز درمانی‌ای به نام غزاله درست کنیم یا خیریه‌ای ثبت کنیم تا اسم غزاله هم به خوبی بماند.

همان طور که خودت گفتی ممکن است این آخرین حرف‌هایت با یک نفر در بیرون از زندان باشد. آخرین حرفت چیست؟

همه حرفم با خانواده غزاله است. می‌دانم که آنها در این مدت سختی زیادی کشیده‌اند. باید جای آنها بود تا فهمید که در این چند سال چه کشیده‌اند. حق با آنهاست. من حرفی برای دفاع‌کردن ندارم. هر تصمیمی که بگیرند حق دارند اما از آنها می‌خواهم از حق‌شان بگذرند. عمر دوباره‌ای به من بدهند. می‌دانم با اتفاقاتی که اخیرا در شبکه‌های اجتماعی افتاد رنجیده‌اند. اما باید بدانند که این کارها ربطی به من نداشته و من از هیچکدام از این حرف‌ها و نامه‌ها اطلاعی نداشتم. این اتفاقات ناخواسته باعث رنجش پدر و مادر غزاله شدند.

منبع: همشهری


 اینجا ببینید 

ناگفته‌های پدر و مادر «غزاله»؛ بخشیدن یا قصاص «آرمان» حق ماست؟ + فیلم

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
حقوقی
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۷ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۳
0
0
سلام
یه پیشنهاد حقوقی
آیا اعدامی ها می توانند اعضای بدن خود را اهدا کنند؟
یا مثلا با بخشیدن یک کلیه و یک بیضه و ... از اعدام نجات پیدا کنند.
کاش از نظر فقهی یه بررسی بشود. با اهدای عضو می شه جان دیگران را نجات داد.
برای پیشگیری از جرم هم می توان بیضه های مجرم را برداشت.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۴
1
0
سلام عرض ادب واحترام
واقعا مثل ی قصه قصه تلخ روحت شاد وقرین رحمت الهی ارمان عزیز خدا به پدرومادر غزاله عزیز هم صبر بده کاش میشد ببخشنت ان شاءالله که خدا ببخشه امیدوارم که این اخرین ماجرای تلخ باشه که به گوش مردم مظلوم ایران هست برسه وامیدوارم که دختر پسرای نادون وجون هیچ وقت منجرب گناه نشن ورابطه برقرار کنن که اولش شیرین واخرش تلخ که پدرومادرهارا هم شرم سار هم داغ دار کنن امیدوارم که بیدار شیم از خواب غفلت
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۹/۰۷
1
1
خدا از تقصیرت بگذرد آرمان جان.....روحت شاد و قرین رحمت الهی باد
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->