سراج شاهرودی | شهرآرانیوز - کارشناسان هنری در نقاشی «درختستان زیتون» (Olive Grove) ونگوگ، ردپای یک حشره کوچک را پیدا کردند که در کنار دیگر شواهد نشان میدهد این نقاشی در فضای آزاد کشیده شده است.
موزه هنر دالاس این هفته نمایشگاهی از نقاشیهای ونسان ونگوگ از درختان زیتون برپا کرد. پیش از بهنمایش گذاشتهشدن این مجموعه که شامل ۱۵نقاشی است، گروهی بینالمللی از کارشناسان بهمدت ۳سال درباره آن تحقیق و مطالعات گسترده کردند و مطالب جدید و جالبی درباره آن کشف شد.
ازجمله یافتههای جالب و مهم، ردپای بهجامانده از یک حشره کوچک است که وقتی رنگ هنوز خیس بوده، از روی یکی از این تابلوها رد شده است.
این حشره که گونه آن مشخص نیست، روی شاخوبرگهای وسط نقاشی «ایمپاستو» (برجسته) «درختستان زیتون» (Olive Grove) از ونگوگ نشسته و سعی کرده بود با بازکردن راهش از بین ردهای آبی و سبز قلممو، از روی بوم فرار کند.
رد بهجامانده از این حشره که پیش از مطالعه دقیق تابلو کسی متوجهش نشده بود، ۱۸سانتیمتر طول دارد که معادل یکچهارم ارتفاع خود نقاشی است. بقایایی از بدن این حشره پیدا نشده است و معلوم نیست آیا این موجود درنهایت توانسته است فرار کند یا پس از آنکه ونگوگ نقاشی را کامل کرده، زیر رنگهای آن مدفون شده است. از لحاظ نظری ممکن است این حشره در استودیوی ونگوگ گیر افتاده، اما شواهد دیگر حاکی از آن است که مرحله اول این نقاشی بیرون استودیو کشیده شده است. یک تکه کوچک ساقه چمن، یک بذر و ذرات شن در دل این نقاشی کشف شدهاند. همچنین چندی پیش در رنگ یکی دیگر از نقاشیهای این مجموعه که «درختان زیتون» (Olive Trees) نام دارد، بقایای یک ملخ مرده پیدا شده بود.
ونگوگ از ژوئن تا دسامبر سال۱۸۸۹ همزمان با آنکه در بیمارستان روانی سنپل در سنرمی دوپروانس بستری بود، از سوژه درختستان زیتون یک مجموعه نقاشی کشید. زیتون آن زمان یکی از محصولات مهم منطقه بوده است.
با وجود اینکه ونگوگ فعالیت هنریاش را خیلی دیر آغاز کرد، به برند خود مطمئن بود و نقاشیهایش را فقط با نام «ونسان» امضا میکرد. شاید به این خاطر بود که میدانست تلفظ نام خانوادگیاش دشوار است. (بیشتر افراد هنوز نمیدانند تلفظ هلندی آن فان خوخ است.) یا شاید از الگوی هلندی خود، رامبرانت هارمنزون فان راین، الهام گرفته که فقط نامش را امضا میکرده است.
تیوبهای رنگ شیمیایی (اختراع جدید سال۱۸۴۱) در دسترس هنرمندان قرن نوزدهم بودند و ونگوگ آنها را با رنگدانههای طبیعی ترکیب میکرد. زرد کرومات سرب به آفتابگردانهایش درخشش زندهای میداد و قرمز ساختهشده از حشرات بافت گرمی به نقاشیهایش میبخشید. آزمایش او با رنگهای جدید باعث شده است نقاشیهایش را به همان شکلی که خلق شده بودند، نبینیم. رنگ قرمز از مزارع او محو شده و رنگ بنفش دیوارهای اتاق خوابش به آبی تبدیل شده؛ چون رنگ قرمز از بین رفته است.
یکی از اتفاقات مشهور زندگی ونگوگ زمانی بود که گوشش را در ۲۳دسامبر۱۸۸۸ در آرل برید. اینکه چرا و چقدر از گوشش را بریده، هنوز بحثبرانگیز است. برخی مورخان معتقدند که بعد از درگیری با پل گوگن نقاش، این کار را کرده است. چون رابطه آنها با وجود امیدهایی که ونگوگ داشت، از بین رفت. بعضی معتقدند که در واکنش به خبر ازدواج برادر محبوبش تئو این کار را کرده است. افرادی معتقدند فقط نرمه گوشش را بریده است، اما آنطور که طراحی دکتر فلیکس ری، پزشک معالجش، نشان میدهد، کل گوش قطع شده است. برخی هم معتقدند ونگوگ گوش بریدهاش را هدیه کرده است.
ونگوگ بهصورت داوطلبانه در ۸می۱۸۸۹ به بیمارستان روانی رفت و بستری شد. او در این دوران سخت از زندگیاش مشهورترین تابلوی خود، یعنی «شب پرستاره» را کشید که هرروز جمعیت زیادی برای تماشای آن به موزه هنر مدرن نیویورکسیتی میروند.