رضوانی- «متوجه چه چیزی شدم؟ اینکه قهرمانان یک دوران به ندرت قهرمانان دوران دیگری میشوند.» این نخستین جمله نخستین مصاحبهشوندهای است که سوتلانا آلکسیویچ برای کتابش «زمان دست دوم» انتخاب کرده است. آثار منتشرشده از این نویسنده و روزنامهنگارِ بلاروسی بر موضوعی واحد، اما برپایه مصاحبههای متنوع و متکثر است. آنچه خودش چندصدایی میخواند. در سال۲۰۱۵ نیز به دلیل «آثار چندصدایی و خاطرات رنج و شجاعت زمان ما» جایزه نوبل به او اهدا شد.
آثار او محل جولان یک قهرمان نیست، راویان او قهرمانهایی هستند که ویژگی مهمشان حضور در دل حادثه یا دورانی خاص است. او استاد بیرون کشیدن ماجراهایی هولناک و دهشتناک از آدمها و مکانهایی است که کسی فکرش را نمیکند. مثلا در کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» با زنی مسن روبهرو میشویم که در جنگ جهانی دوم پارتیزانی تکتیرانداز بوده است و نویسنده او را در یک آشپزخانه کوچک در شهری دور افتاده پیدا کرده است. «زمان دست دوم» جدیدترین اثر آلکسیویچ است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و در سال۲۰۱۶ Washington Post و Publishers weekly و بسیاری از انتشاراتیها و روزنامههای معتبر جهانی آن را بهعنوان یکی از ۱۰کتاب برتر سال انتخاب کردند. Washington Post درباره این کتاب نوشته است: «نویسنده این حس صمیمیت را به شما القا میکند که اگر در آشپزخانه نشسته باشید و شخصیتها را مطالعه کنید، با آنها در شادی و رنجهایشان شریک میشوید.» روزنامه News day نیز نوشت: «اگر میخواهید روسیه معاصر را بشناسید، مطالعه کتاب «زمان دستدوم» برایتان ضروری است.» آلکسیویچ در این اثر به روایت دورانی گذر کرده از دریچه ذهن و زندگی افرادی که آن را زیستهاند، میپردازد. او در مقدمه کتابش نوشته است: «حال زمان وداع با دوران شوروی و زندگی گذشتهمان است و من بر آنم تا با گذار از وادی طرفداری و غرضورزی، حرفهای همه افرادی را که در درام سوسیالیستی شرکت داشتند، گوش کنم....»
در ایران نیز مهدی یزدانیخرم، نویسنده و روزنامهنگار، در صفحه اینستاگرام خود درباره «زمان دست دوم» نوشته است: «اگر آلکسیویچ همین یک کتاب را نوشته بود و دیگر هیچ، کافی بود برای آنکه بر قله مستندنگاری ادبی بایستد. [..]داستان نسلی که فروپاشی امپراتوری شوروی را تجربه کرد. آلکسیویچ مانند سایر آثارش، چون «جنگ چهره زنانه ندارد» یا «نیایش چرنوبیل» با صدها نفر مصاحبه و معاشرت کرده است تا به این روایت برسد. تنوع آدمها در جغرافیای وسیع شوروی سابق در این کتاب شگفتانگیز است. آدمهایی که زندگیشان با سقوط شوروی کاملا زیرورو میشود. از یک قهرمان جنگ جهانی دوم که بعد از فروپاشی دیگر کسی به او احترام نمیگذارد و در نهایت با مدالهایش خود را جلو قطار میاندازد تا مادری که تنها دخترش در جنگ چچن کشته میشود و درمییابد دستی پنهان در کار است. از فلان دبیر محلی حزب که ناگهان میفهمد دیگر چیزی به نام شوروی مُرده تا دختر جوانی که نفرت دارد از گذشته فقیرانهاش. نویسنده قصههایی را کشف میکند که در آن سقوط یک نظام توتالیتر به اضمحلال و گاه حیرت نسلهای قدیمیتر انجامیده است [..]یا روایتِ عاشقانِ کمونیسم که هنوز بر آرمانهای خود پافشاری میکنند. آلکسیویچ نشان میدهد چگونه و یکشبه قهرمانهای کتابهای درسی نوجوانان تبدیل میشوند به مشتی احمق. چطور مجسمههای غولآسا خُرد میشوند. از سویی گرسنگی و فقر هولناک بعد از فروپاشی، فلان استاد دانشگاه را وادار به جمعکردن تهسیگار میکند. عشقها، مرگها، مدالها، فریادها. کتاب مملو از زمانی است ازدسترفته. غمِ خردشدن ملتی که هم از گذشتهاش دلِ خوش ندارد هم وضعیت کنونیاش طاقتفرساست. انسانی که گیر افتاده میان این ۲ هیچ بزرگ. خاطراتش دوتکه شدهاند. قصه آدمهای آلکسیویچ فراتر از زندهباد و مُردهباد است. ورای ضدیت یا همراهی با شوروی. او راوی روحی است که ناگهان دریافته تمامِ گذشتهاش دود شده است و از سویی دیگر برای شرایط تازه آماده نیست. به قول نویسنده که جایی گفت «شاید نسل انسان شورویایی باید از بین برود تا روند تازهای رقم بخورد». «زمان دست دوم» کاملا روشن میکند چرا جایزه نوبل حق این زنِ روایتساز است.»
نشر چشمه به تازگی «زمان دست دوم» را با ترجمه عبدالمجید احمدی منتشر کرده است. پیش از این نیز ترجمههایی از این اثر وارد بازار شده بود که ترجمه شهرام همتزاده از زبان روسی که انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است، از مهمترینِ آنهاست. نقلقولهای مربوط به کتاب در این یادداشت از همین ترجمه برگرفته شده است.