سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ کم نیستند کسبوکارهای خانگی که از تولید خرد در خانه به تولید انبوه در کارگاهها رسیدهاند و حتی محصولات آنها پا را از مرز هم فراتر گذاشته است. طبق آمار و ارقام، حدود ۳ میلیون صنعتگر ایرانی در ۳۰۰ رشته مختلف صنایع دستی فعالیت میکنند و طبیعی است بخشی از این آمار مربوط به مشهد است. راضیه اعتصامی از کودکی میخواسته است با یادگیری مهارتها و هنرهای مختلف، زودتر مسیر زندگیاش را مشخص کند.
سرانجام به دلیل علاقهاش به هنر اصیل ایرانی و کار دست، حرفه چرمدوزی را انتخاب میکند. ابتدا اتاقخواب خانهاش را به کارگاهی بدل میکند که صفر تا صد محصولات چرمیاش در آن آماده میشود. امروز نهتنها کارگاهش از یک اتاق به یک طبقه رسیده است بلکه محصولات او به امارات، لهستان، ژاپن، انگلیس و ... رسیده و کیفیت کارهایش زبانزد آنهاست.
زمانی که از زیستن در مرز باریک میان کار و زندگی صحبت میکنیم، مصداقی مانند اعتصامی موردنظرمان است که کار و زندگیاش به فاصله چند پله از هم جدا شدهاند. او هیچ ساعت کار مشخصی ندارد و تا جایی که توان داشته باشد در کارگاه میماند. طبقه پایین خانهشان کارگاه است و از همان ابتدای ورودی، قفسههای پر از پوستهای چرم متفاوت و طبیعی، از پوست گاو گرفته تا شترمرغ، لایهلایه روی هم چیده شده است.
باید با کفش وارد این کارگاه شد، زیرا ممکن است در حال کار، تیغ از دستشان به زمین بیفتد و خطرساز شود. دستگاه برشکاری، پرس و دوخت در اتاق قرار دارد و روی قفسهها انواع کیفهای رودوشی بزرگ و کوچک، کفش و محصولات دیگر این کارگاه به نمایش گذاشته شده است. خانوادگی کار میکنند و این نکته مثبتی است، زیرا کمابیش مسائل کاری پیش میآید و مدیریت اینکه حوزه کاری ارتباط خانوادگی را تیره و تار نکند، شاید کار سختی باشد.
در این کارگاه، اعتصامی، خواهر، برادر و همسرش و یک خانم دیگر فعالیت میکنند. مراحل کار را میان خودشان تقسیم کردهاند، اما او نیز پابهپای آنها کار میکند. گاهی که کار زیاد است، بیشتر روزشان را کار میکنند. از ۷ صبح تا پاسی از شب چرمها را برش میزنند و میدوزند تا سفارشها را آماده کنند. به دلیل همین حجم کار، بارها با وجود پیگیری ما فرصتی برای مصاحبه پیدا نمیکرد. خستگی ناشی از حجم کار در چهرهاش پیداست، اما میتوانم حس کنم به دلیل انگیزه و شوقی که دارد، این خستگی را به جان میخرد.
او از زمانی که دبستان بود، انواع و اقسام هنر را در دورههای سازمان فنی و حرفهای یاد گرفت، از هنر آلمانی اوکشیبافی تا گلدوزی، گلسازی، خیاطی، معرقکاری، شیرینیپزی، شمعسازی و .... اما انگار هیچکدام از این هنرها او را پاگیر نمیکرد. علاقه و اشتیاق داشت، اما بازار کار چندانی در انتظار آنها نبود و پیگیرشان نمیشد. دست تقدیر حتی در اوج کلافگیها او را به سمت طراحی و دوخت محصولات چرم دستدوز میکشاند.
«در راهنمایی، واحد حرفه و فن داشتیم و به یاد دارم که معلم هر هنری میخواست به من یاد بدهد بلد بودم. به همین دلیل، پولکدوزی برجسته به من آموزش داد یا زمانی که برای ثبتنام کلاس شیرینیپزی رفتیم، آنقدر کوچک بودم که از مادرم تعهد گرفتند، زیرا ممکن بود دستم را بسوزانم. در دوره دبیرستان به بعد، برای آموزش این هنرها چند شاگرد داشتم و درآمد کمی هم به دست میآوردم. برای یکی دو تالار هم شمع درست میکردم.»
متولد سال ۵۹ است. دیپلم انسانی و فوق دیپلم فیلمسازی با گرایش عکاسی و فیلمبرداری میخواند. دایره علایقش به رشتههای متفاوت زیاد بود. به همین دلیل، برای تحصیل، رشته گرافیک را آن هم در دانشگاه بندرانزلی انتخاب میکند. برای پیشرفت در این رشته باید بیش از همکلاسیهایش که از ابتدا این رشته را انتخاب کرده بودند و آشنایی داشتند تلاش میکرد. هر روز از ۷ صبح تا ۸ شب در دانشگاه میماند و آخرین نفر بیرون میآمد.
«آنقدر کلاسهایمان فشرده بود که گاهی وقت نمیکردم دستهایم را که از زغال سیاه شده بود بشویم. ضمن اینکه برای رفت و برگشت به دانشگاه خیلی اذیت میشدم، زیرا با اتوبوس ۱۸ ساعت راه بود. همیشه دوست داشتم کاری را هرقدر هم سخت باشد انجام بدهم تا نتیجه بهتری بگیرم. به همین دلیل، موضوع پایاننامهام را طراحی روی کیف و کفش با استفاده از نقوش قدیمی ایرانی انتخاب کردم.»
فرزند سوم خانواده بود و از کودکی برعکس بیشتر بچهها وابسته پدر و مادر نبود. این ویژگی او تا بزرگسالی نیز ادامه مییابد. خانوادهاش میدانستند میتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد و به او اعتماد میکردند؛ بنابراین مخالفتی با تحصیل او در شهر دیگر و بعد مسافت نداشتند. «دانشجویان دیگر از روی کتابها پایاننامهشان را مینوشتند، اما من میخواستم طراحی کنم و کارم سخت بود. حتی زمانی که در اتوبوس و در راه برگشت به مشهد بودم، وقتی همه خواب بودند، من با لپتاپ روی طرحم کار میکردم. آن طرح را روی یک کفش پیاده کردم و استادم آنقدر پسندید که کفش را برای خودش برداشت.»
اعتصامی بعد از پایان کلاسهای دانشگاه به سراغ دورههای طراحی و دوخت کیف و کفش چرم میرود. به اندازهای کلاسهای متفاوت رفته بود که مربیان به او میگفتند خانه اولش سازمان فنی و حرفهای و در مرحله بعد خانه خودشان است! آن زمان که کلاسها را میگذراند، نمیدانست بازار کار این هنر خوب است، اما در پایان دوره که نمایشگاهی برگزار کردند، برای کارهایش مشتری پیدا شد و آنها را فروخت. «با ۲ نفر از همدورهایها تصمیم گرفتیم برای خودمان کار کنیم.
اتاقم را در خانهمان به کارگاه تبدیل کردم و آنها به خانه ما میآمدند. کارمان سختتر بود، زیرا آن موقع به غیر از دستگاه برش، دستگاه دیگری نداشتیم. به همین دلیل، نمیتوانستیم مارک بزنیم یا امکان نازکسازی چرم را نداشتیم و هر زمان مشتری میخواست، با لیزر برایش مارک میزدیم. هر بار خرید میرفتیم، طاقههای سنگین چرم را زیر بغل میزدیم و حتی با اتوبوس رفتوآمد میکردیم تا هزینه کمتری بپردازیم. بعد از برش چرمها، هرکدام در خانههایمان میدوختیم. برای فروش محصولات نیز کار را به فروشندهها عرضه میکردیم یا اگر نمایشگاهی بود شرکت میکردیم.»
همکاران او به مرور میخواستند چرمدوزی را کنار بگذارند و سرمایهای نیز نداشتند، اما اعتصامی کار را رها نکرد و با همراهی خواهر کوچک و برادرش که آن زمان سرباز بود و شغلی نداشت، ادامه میدهد. با اینکه از نظر مالی اوضاع خوبی داشتند، پدرش کار تأسیسات انجام میداد و مادرش خانهدار بود، خودش دوست داشت کار کند و درآمد مستقل داشته باشد. «وقتی میبینم کسی وقتش را به بطالت میگذراند، میگویم باید در زندگی هدف داشته باشد و کار کند. آن زمان، برادرم برای برشکاری و خرید و فروش چرم کمک میکرد. اوایل مشتریها از طریق نمایشگاههایی که شرکت میکردیم با ما ارتباط میگرفتند و طبق سفارش آنها کار میکردیم. هر بار مشتری میآمد، برای مشاهده نمونه کارها باید او را خانهمان میبردیم. به همین دلیل، طبقه پایین خانه را به عنوان کارگاه انتخاب کردیم.»
سال ۹۰ کار را شروع میکنند و دو سه سالی طول میکشد تا کارشان روی روال بیفتد. بعد از این مدت، اعتصامی در گیر و دار پیگیری برای دریافت وام بیستمیلیونتومانی از سوی سازمان میراث فرهنگی و صنایعدستی به بانک میرود و با فردی آشنا میشود که برای امارات به او سفارش کار میدهد. «به یاد دارم برای وام به من گفته بودند به ازای هر نیروی کار، ۵ میلیون تومان میدهند، اما زمانی که متوجه شدند یکی دو نفر از اعضای خانوادهام نیز سر کار هستند، گفتند باید فرد غریبهای را جایگزین کنم تا مبلغ وام تعلق بگیرد. کلافه از بانک بیرون میآمدم و فردی که صحبتهایم را درباره چرمدوزی شنیده بود، درخواست همکاری و صادرات تولیدات به امارات را داد.»
برای این کارگاه، تولید یک کیف رودوشی با سایز کوچک تنها یک روز طول میکشد، اما مراحل کار شامل برش، چسبکاری، دوخت و ... است که زمان میبرد. به همین دلیل، زمانی که سفارشها زیاد باشد از نیروهای دیگری نیز به صورت موقت کمک میگیرند. «این حرفه طوری است که فرد باید در آن ماهر باشد تا از پس کار بربیاید. به همین دلیل، نیروی ماهر میخواهیم، زیرا وقتی برای آموزش به آنها نداریم در حالی که برندمان را ثبت کردهایم و از طریق فعالیت در شبکههای مجازی، از سراسر کشور سفارش عمده یا تکی داریم. تولیدات ما نیز کیف، کفش، پوشه چرمی، جافلاسکی، بند نگهدارنده ماسک و ... است.»
باور دارد همه هنرهایی که در سالهای قبل یاد میگیرد، به شغلی که امروز دارد کمک میکند، زیرا هنرهای مختلف به هم متصلاند. میگوید کار دست برای او جذاب است، زیرا پشت صحنه آن هنر و فکری قرار دارد. «هر کاری را که آماده میکنم و با تکتک کوکهایی که میزنم، در دلم به این فکر میکنم که این کیف برای کسی که آن را میخرد خیر و خوبی به همراه داشته باشد.»
اعتصامی علاوه بر اشتغالزایی که برای خود و چند نفر دیگر داشته است، برای یکی دیگر از خواهرانش نیز انگیزه ایجاد میکند تا به این شغل روی بیاورد. «خواهرم و همسرش در کاشمر زندگی میکنند و گاوداری داشتند. شغل خیلی سختی بود. به همین دلیل، به او پیشنهاد دادم دوخت کیف و کفش چرمی را آموزش ببیند و در همان شهرستان شروع به کار کند. او هم با وجود بچههای کوچک برایش سخت بود، اما آموزش دید و در خانه شروع به کار کرد. حالا به جایی رسیدهاند که گاوداری را فروختهاند و هردو در کنار هم این کار را انجام میدهند. ضمن اینکه چند نفر نیز از این طریق سر سفرههایشان نان میبرند. هر زمان نیز ما سفارشهایمان زیاد باشد، بخشی از کار را قبول میکنند.»
محصولات این کارگاه تمیز و با ظرافت زیادی کار شدهاند. همین موضوع برخی را به اشتباه میاندازد که نکند با دستگاه درست شدهاند و به جای کار دست به بازار عرضه میشود. اعتصامی سال ۹۶ گواهی کیفیت کالا را از اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی دریافت میکند و عنوان غرفه برتر را در نمایشگاهی که در آن شرکت کرده بود به دست میآورد. «یک سال محصولاتمان را برای انتخاب نشان ملی در میان تولیدات برتر فرستادیم. کسی که برای تأیید آثار آمده بود، میگفت امکان ندارد این تولیدات کار دست باشد. اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی نیز نتوانسته بود این فرد را قانع کند! در نهایت کاری برگزیده شد که کوکهای خیلی بزرگی روی آن زده بودند، زیرا تصور میکردند نمیشود کار دست تمیز و منظم باشد.»
اعتصامی تاکنون تنها از یک وام حمایتی به مبلغ ۲۰ میلیون تومان استفاده کرده است و به گفته خودش، پیشنهاد وامهای مختلفی به او میدادند، اما فرایند آن به اندازهای سخت و طولانی بود که پشیمان میشد. این در حالی است که چرمدوزی هنر پرخرجی محسوب میشود. «اگر سال ۹۰ یک طاقه چرم گاو را با ۲۰ هزار تومان خریداری میکردم، اکنون قیمت آن به ۸۰۰ هزار تومان رسیده است. ضمن اینکه ابزار کار و مواد اولیه آن گران است. در حال حاضر، از چرم تولید کشور خودمان استفاده میکنیم، زیرا ایران از بهترین تولیدکنندگان چرم است و حتی با چرم ایتالیا برابری میکند. برنامهمان برای توسعه کار این است که ضمن حفظ کیفیت، با کشورهای بیشتری کار کنیم تا همه بدانند ایران علاوه بر اینکه جزو بهترین تولیدکنندگان چرم است، در حوزه تولید محصولات چرمی نیز حرفی برای گفتن دارد.»
اعتصامی نیز اعتمادبهنفس خود را با حمایت خانوادهاش تقویت میکرد. «از همان ابتدا، هر بار کاری تولید میکردم، تعریف میکردند و حتی از نظر مالی من را تأمین میکردند، زیرا تا مدتی درآمد نداشتم. اگر بانوان دیگری میخواهند این کار را شروع کنند، باید حمایت خانواده را داشته باشند. ضمن اینکه برای شروع فعالیت در این حرفه، بدون دستگاهها، دستکم به ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه نیاز است.»
او به عنوان تولیدکنندهای که سالهاست زیر و بم محصولات چرمی را میشناسد و آنها را ارزیابی کرده است، کیفیت تولیدات چرم موجود در بازار را نامناسب میداند. «دلیل این موضوع به گرانی چرم برمیگردد. تولیدکنندگان هم برای اینکه کار توجیه اقتصادی داشته باشد، از کیفیت آن کم میکنند. چنین تولیدکنندگانی معتقدند مردم دنبال جنس ارزان میگردند. آنها نیز این محصولات را عرضه میکنند، اما همان کیف یا کفش در عرض یک یا ۲ ماه خراب میشود. کسانی که دنبال جنس خوب هستند، از محصولات ما استقبال میکنند. همیشه جنس باکیفیت به مشتری تحویل میدهیم تا خود مشتری برند ما را به دیگران معرفی کند.»