زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ کم ندیده و نشنیدهایم که آدمها وقتی خود را از حصار امیال و خواستههای مادی و حیوانی رها کرده و فراتر از اقتضائات طبیعی زمین، انتخاب و عمل میکنند، هیچ محدودیتی برای بالارفتن و بزرگشدن ندارند، تا جایی که حتی فرشتگان را هم پشتسر میگذارند. نهتنها از زمین و زمینیها اثر نمیپذیرند، بلکه خود اثرگذار و تحولآفرین میشوند، آن هم در گسترهای وسیعتر از آنکه تصور شود یا به زمان حیاتشان محدود باشد؛ درست مثل آنچه درباره سردارشهید حاجقاسم سلیمانی شاهد بودیم که بود و نبودش ورای مرزهای جغرافیایی، منشأ خیر و برکت و هدایت شد و این نیست جز در اثر اینکه انسان موجودی است الهی و نفخه روح الهی را در خود به امانت دارد.
آنچه در پی میآید، گفتوگوی اختصاصی «جهانشهر» با تحلیلگران حوزه بینالملل است درباره ابعاد جهانی شخصیت حاجقاسم و چراییهای جهانیشدنش.
***
دکتر محمدعلی رامین
دبیرکل بنیاد جهانی بررسی هولوکاست و مسئول سابق اتحادیه راه اسلام در اروپا
ممکن است ما قاسم سلیمانی را بهحق، اسطورهای فراتر از عصر و نسل کنونی تشخیص دهیم؛ نمونهای ماندگار از انسانیت اصیل برای آینده بشر؛ اسوهای فرهنگساز و تمدنآفرین برای امت اسلامی و الگویی ممتاز برای مبارزان رهاییبخش ملل مستضعف از سیطره استکبار صهیونی. اما همه این توصیفات برای سردار بزرگ سپاه اسلام، ناقص و ناتمام هستند و بهنظرم تنها واژهای که استعداد شناسایی او را دارد، «شیعه راستین»، «مطیع صادق ولایتفقیه» و «عبد صالح خدا» است.
شهیدقاسم سلیمانی، قهرمانی همهفنحریف و جامعالاطراف در عرصه صفات انسانی و اخلاقی است که در عمل مخلصانه خود، عرفان حماسی را با روح حماسی پیوند زد و در گستره زمانی چهلساله، از خلیجفارس و تنگه هرمز تا اقیانوس هند و بابالمندب و بحر احمر تا سواحل مدیترانه و کانال سوئز، مبارزی کمنظیر علیه دشمنان بشریت و خدمتگزار بیمنت به محرومان و مستضعفان بیپناه بود. ۴۰ سال جهاد آزادیبخش برای ایجاد امنیت و استقلال مردم رنجدیده، واقعا استثناست، اما همین قهرمان بیمثال که سرداری هراسانگیز برای دشمنان ایران و پناهگاهی برای مردم مظلوم بود، خودش را سربازی جاننثار و تحتامر امام خامنهای معرفی میکرد.
از خدایان روم تا اسطورههای یونان، از قهرمانان افسانهای چین و ایران باستان تا مبارزان شکستناپذیر قصههای هندی، مصری و تمدنهای بینالنهرین، هر یک نمادی از برخی ویژگیهای ممتاز بشری بودهاند و حتی در تاریخ معاصر جهان افرادی مانند ارنستو چگوارا، نلسون ماندلا، ماهاتما گاندی، مالکوم ایکس و دیگران، هر یک در جنبههایی بر سرنوشت ملل خویش اثرگذار بودهاند. اما جامعیت شهیدقاسم سلیمانی ماجرای دیگری است. (البته برتر از همه این الگوها، شخصیتهای برجستهای مانند امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب را از دایره این بحث خارج میدانم. زیرا آنها در امتداد رسالت پیامبران بزرگ الهی و ائمه معصومین (ع) قرار میگیرند.)
اسطورهها در عالم افسانه و خیال متولد میشوند تا تأمینکننده نیازهای روحی و روانی بشری باشند؛ بهویژه انسان مدرن که در زندگی پراضطراب، بدون آرمان و در تلاطم و سرگشتگی میان عقل ناقص و نفس سرکش خود، بیش از همه زمانها، نیازمند الگو برای تجلی ارزشهای فطری خویش است؛ اما در دنیای واقعی، بهندرت شخصیتی متکامل و متعالی مییابیم که امکان بازتولید داشته باشد، درحالیکه قهرمانی واقعی مثل قاسم سلیمانی هم نمونهای از انسان متعهد و مسئول، مقاوم و مقتدر، مهربان و آزاد و مستقل برای جوامع انسانی میتواند باشد، هم امکان بازتولید خود را دارد و هم نماد پرشکوهی از مکتب فکری اسلام و تشیع و نیز الگویی برای جبهه روبهگسترش مقاومت جهانی دربرابر استکبار است.
قاسم سلیمانی از عوالم خیالی مانند اساطیر تاریخی نیامده است؛ ساخته افسانهسرایان، شعر و رمانهای حماسی و محصول خیالپردازان سینما و ادبیات و هنر نیست، بلکه انسانی در تراز انقلاب اسلامی و نمادی جذاب از مسلمانی شیعه است و همین ویژگیها سبب میشود تا او برتر از اساطیر تاریخی، در بلندای آسمان حماسهسازان افسانهای جهان بدرخشد. سردارسلیمانی در عین حال که همه کارویژههای اساطیر تمدنهای باستانی را برای برجستگان ملل و اقوام بشری دارد، خود بهتنهایی میتواند تابلویی زیبا از نماد انسانیت در تمدن نوین اسلامی باشد.
ملتی که بتواند با انقلابی آزادیبخش و تشکیل نظام مردمیاسلامی در مدیریت ولایتفقیه، فقط یک انسان مثل قاسم سلیمانی را به جامعه جهانی ارائه دهد، بیشک بهعنوان ملتی آزاده و ممتاز در میان ملتها و اقوام بشری شناخته خواهد شد. چنین قهرمانی باید بهدرستی و جامعیت به دیگرملل جهان معرفی شود تا مصداقی روشن از فداکاری، صداقت، شجاعت، نجابت، مظلومنوازی و ظالمستیزی ملت ایران برای جهانیان باشد.
آمریکا توانست «سردار» ما را ترور فیزیکی کند، اما نباید بگذاریم او را «ترور شخصیت» کند. دشمن نمیفهمد که در فرهنگ تشیع، هیچ مقام و مرتبتی برای هیچ شخصیتی والاتر از مقام «شهادت» نیست؛ بنابراین تصور میکرد که با شهیدکردن سردارسپهبدقاسم سلیمانی، از نفوذ و حضور او در منطقه خلاص میشود تا بتواند با آسودگی بیشتری به سرکوب ملتها و غارت سرزمینهای اسلامی بپردازد. دربرابر این توهم شیطانی، ما باید اعتقاد اسلامیمان را درباره شهید و شهادت جهانی کنیم.
طبق آیه شریفه قرآن کریم که میفرماید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل اللـه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»، «رزق» که شامل هر نعمت و موهبت الهی اعم از مادی و معنوی است، با شهادت انسان قطع نمیشود، بلکه نزد پروردگار تضمین میشود و خود خداوند تأمین آن رزق را بر عهده میگیرد. رزق معنوی انسان یعنی حیات طیبه (با اثرگذاری وسیع و عمیق بر دیگران) و نیز افکار، انگیزهها، آرمانها، گفتار، کردار شایسته و خداپسند و نظایر این موهبتهای الهی، با شهادت شهید بدون شک استمرار مییابد و خداوند برای پیگیری افکار و انگیزهها و تحقق آرمانهای شهید، دیگران را بسیج میکند و برای انجام مأموریتها و اجرای آرزوهای یک قاسم سلیمانی بزرگ، رسالتش را به دهها و صدها و هزارها و میلیونها انسان شایسته دیگر منتقل میکند.
تشکیل «نهاد انسانی» برای کمکرسانی به همه «مستضعفان جهان» و در همه ابعاد انسانی با عنوان «بنیاد جهانی قاسم سلیمانی» وظیفهای ملی، اسلامی و انسانی است. همچنین شکلگیری انواع «اتاق رسانه» برای رصد رسانههای استکبار صهیونیستی و جلوگیری از ترور شخصیت شهید بزرگ ما، تولید و نشر آثار هنری فاخر ملی و جهانی، پیونددادن ماهیت «روح مشترک همه قهرمانان آزادیبخش ملل جهان» با روح بلند قاسم سلیمانی از طریق طراحی پوستر و نقاشی و شعر و... میتواند از دیگر اقدامات در راستای معرفی هرچه بهتر سردار سلیمانی باشد.
البته در مستندسازی از حاجقاسم به کمک همه کسانی که با او همرزم، همکار، همراه و همفکر بودهاند، باید مراقب باشیم که نگاه انسانی و جهانی او را تقلیل ندهیم و بدانیم که بسیج، حشدالشعبی، حزبا...، انصارا...، علویون، نیروی وطنی، فاطمیون، زینبیون، حیدریون، حسینیون و... فقط لشکریان قاسم سلیمانی نیستند.
بیشک رسانههای استکباری تلاش فراوان و متنوعی کرده و میکنند تا الگویی راستین در میان جامعه انسانی پدیدار نشود. مطمئن باشید بهزودی و زمانی که قدرتهای وحشی غرب نتوانند بعد از ترور شهیدسلیمانی او را از یادها ببرند یا جذابیتهای انسانیاش را انکار کنند، دستکم برای تخریب یا تحریف شخصیت او، صنعت سینما و هالیوود را میداندار معرفی یک قاسم سلیمانی بدلی و مطلوب خود میکنند؛ بنابراین نباید در معرفی «قاسم سلیمانی حقیقی و واقعی» به جهانیان، تنبلی و تأخیر کنیم. اگر دیر حرکت کنیم، عقب میمانیم و ضربه میخوریم.
***
محمدحسن قدیری ابیانه
سفیر پیشین ایران در استرالیا و مکزیک و رئیس انجمن نخبگان جهان اسلام
در جهان ۲ نگاه درباره سردارسلیمانی وجود دارد؛ یکی از جانب ملتها و آزادیخواهان که نگاه خوب و مثبتی است و دیگری نگاه ظالمان، مستکبران و متجاوزان که چه در زمان حیات سردار و چه اکنون از او میترسند و وحشتزده هستند، به اندازهای که امروز از نام و عکس سردار در شبکههای اجتماعی هم هراس دارند. خداوند چنان ترسی از سردار در دلشان انداخته بود که با اینکه بیش از ۷ هزار میلیارد دلار برای اهداف نامشروعشان در منطقه، بهویژه برای سرنگونی حکومتهای سوریه و عراق هزینه کردند، در همه این مناطق از سردارسلیمانی که عِده و عُده بسیار محدودی نسبت به آنها داشت، شکست خوردند.
هرگاه داعش اعلام میکرد به سمت شهر یا منطقهای به راه افتاده است، رعب و وحشت مردم و مسئولان و نیز نظامیان را دربرمیگرفت، اما هروقت خبر ورود سردارسلیمانی به منطقهای منتشر میشد، رعب و وحشت، داعشیها و حامیانشان را دربرمیگرفت. زیرا سابقه شکستهای پیدرپی را از سردار و یارانش داشتند.
این پیروزیها برای ما عادت شده بود و خبر جدیدی نبود، ولی دشمن اهمیت این پیروزیها را بهخوبی لمس میکرد. زیرا همه هزینهها و نقشههایش به باد رفته بود. دشمن فکر میکرد با شهادت سردار میتواند این موج ناامنی علیه خود را فروبنشاند، اما اکنون اذعان دارد که بعد از شهادت سردار، امنیتش کم شده است. زیرا فقط ایرانیها خونخواه شهیدسلیمانی نیستند، بلکه این مهم مطالبه بیشتر آزادیخواهان جهان است.
محبوبیت سردارسلیمانی مختص جهان اسلام نیست، بلکه در دیگر ادیان و کشورها ازجمله آمریکای لاتین هم بهعنوان چهرهای ضدامپریالیستی محبوبیت دارد. همچنین در کشورهایی که افرادی مانند چگوارا نماد انقلابیگری هستند، سردارسلیمانی بهعنوان فردی انقلابی و رهبر آزادیخواه که توانسته به دشمن ضربه بزند، شناخته شده است. او همچنین فارغ از گرایشهای دینی و مذهبی افراد، در عملیاتها اهلسنت را نجات میداد، به فکر آزادی مسیحیان از اسارت بود و مقابل تخریب قبور پیامبران پیش از اسلام بهدست داعش میایستاد.
مواضع ضداستکباری و ضدآمریکایی سردار که از ایمان قوی و صفای باطن او نشئت میگرفت، از دیگر عوامل این محبوبیت جهانی به شمار میرود. شاید برای ما عادی باشد که رئیس «سیا» پیام بدهد و یکی از مقامات ایرانی مانند سردارسلیمانی اصلا نامهاش را باز نکند و بهاصطلاح تحویل نگیرد یا با تعابیر تحقیرآمیزی همچون «ترامپ قمارباز» رئیسجمهور وقت آمریکا را خطاب کند، اما این کار برای دنیا بسیار تعجبآور است. نمونه چنین تحقیرهای بزرگ درباره مستکبران را در گفتار و رفتار امام (ره) و رهبر معظم انقلاب نیز شاهد بودهایم.
از سوی دیگر، با توجه به اینکه آمریکا بسیاری از ملتها را منکوب و منابعشان را غارت کرده است، اما زمامدارانشان جرئت مخالفت و مبارزه با آمریکا را ندارند، وقتی میبینند در ایران سرداری به تبعیت از رهبر معظم انقلاب با نهایت صلابت مقابل آمریکا میایستد، او را تحقیر میکند و در میدان شکست میدهد (هرچند که اینها برای ما طبیعی شده است)، آرزوی دیرینه خود را در وجود او متجلی میبینند و ارادت پیدا میکنند. زیرا برایشان ثابت میشود که برخلاف آنچه مدام القا میشود، آمریکا شکستپذیر است.
ابهت و شخصیت کاریزماتیک نیز از دیگر شاخصههای محبوبیت جهانی سردارسلیمانی نزد دشمن و دوست است؛ ابهتی که برگرفته از مبانی انقلاب اسلامی بوده و پس از شهادت سردار نیز با مواردی همچون موشکباران عینالاسد (که بعد از جنگجهانی دوم بیسابقه بوده و کسی جرئت نداشته است به پایگاه نظامی آمریکا حمله کند، آن هم درحالیکه آمریکا دورتادور ایران پایگاه نظامی دارد و در عین حال نتوانست واکنشی داشته باشد) که نشانه فروپاشی ابهت آمریکا دربرابر ابهت ایران بود، ادامه داشته و خواهد داشت.
آمریکاییها باید منتظر شکستهای بیشتر باشند که باعث میشود یا بهاختیار خود از خاورمیانه خارج شوند یا چنانکه در افغانستان شاهد بودیم، مجبور به فرار از منطقه شوند و آن زمان است که اهمیت اقدامات و خدمات سردارسلیمانی بیش از امروز برای جهان روشن خواهد شد. سیاستها و نقشههای سردارسلیمانی که آمریکا و همپیمانانش را شکست داد، باید در دانشگاههای نظامی تدریس شود. همچنین تولید محتوا و نشر آن در قالبهای هنر و ادبیات مانند فیلم و داستان و ترجمه آثار و خاطرات سردار به زبانهای مختلف دنیا بهمنظور تبیین هرچه بهتر و بیشتر چهره او برای ایران و جهان ضرورت دارد.
***
عبدالحمید شهرابی
مدیر تحقیقات و برنامهریزی خانه آمریکای لاتین
نام حاجقاسم سلیمانی در تاریخ مبارزات آزادیبخش ملت ایران ماندگار خواهد بود؛ همچنان که نام امام خمینی (ره) و شهیدبهشتی (ره) در آن جمع درخشندگی ویژه دارد. کاری که هر یک از این ۳ تن کردند، بهمعنای واقعی کلمه منحصربهفرد بود. امام (ره) ملت را در مبارزه علیه سلطنت استبدادی، متحد و با بسیج تودهها، رژیم تا بن دندان مسلح وابسته به قویترین امپراتوری تاریخ معاصر را سرنگون کرد.
شهیدبهشتی نظریهپردازی بینظیر در میان یاران امام (ره) بود و بر مسائلی تأکید داشت که رمز تضمین حفظ دستاوردهای انقلاب محسوب میشوند. دغدغه اصلی وی کادرسازی در میان نیروهای انقلاب و توصیه مصرانه او، نداشتن اتکا و اطمینان به سرمایهداران بیاعتنا به خواست و نیازهای ملت بود.
او با صراحت کامل جامعه اسلامی را اینگونه تشریح میکرد: «مادام که در جامعه در یکسو گرسنه وجود دارد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار، این جامعه لجن است. حتی اگر تمام چهرهاش را با قرآن بپوشانید، لجن است.» شهیدسلیمانی هم که در اوج اقتدار و شهرت، ترجیح میداد بر قبرش بهجای عنوانهای رنگارنگ، فقط «سرباز قاسم سلیمانی» نوشته شود، نقشی بیبدیل در مبارزات رهاییبخش خارج از مرزهای ایران ایفا کرد. او با فداکاری، ازجانگذشتگی و نبوغش در رهبری عملیات نظامی، به قهرمان بینالمللی مبارزه میدانی علیه خشنترین نیروهای تروریست تبدیل شد.
نام سلیمانی وقتی بر سر زبانها افتاد که تروریستهای داعش در عراق با بهرهمندی از حمایت موجودیت غاصب صهیونیستی جولان میدانند و مناطق مختلف از خاک این دو کشور را به تصرف درمیآوردند؛ تهدید علیه تمامیت ارضی ایران کاملا جدی بود و دولت ایالات متحده سرمست از پیروزی در افغانستان و لیبی و به پشتوانه حضور پررنگ نظامیاش در خاورمیانه، برای حمله به ایران دندان تیز کرده بود. این نقشه را بیش از هرکس دیگر، شهیدسلیمانی خنثی کرد.
به همین دلیل، او نهتنها محبوب ملت ایران، بلکه موردستایش صدها میلیون انسانی قرار گرفت که با نگرانی، نظارهگر عملیات جنایتبار داعش بودند. سلیمانی وعده داد که داعش را شکست میدهد و برای پیروزی در این نبرد سرنوشتساز، ضربالاجل تعیین کرد و مردم جهان دیدند که او چگونه به وعدهاش عمل کرد. آری، اینگونه بود که قاسم سلیمانی به چهرهای جهانی تبدیل شد.
از دیگر وجوه بارز شهیدسلیمانی، فرقهگرا نبودنش بود. بهدنبال ایجاد وحدت درمیان یکایک افراد ملت بود و جالب است که نهفقط رسانههای مخالف جمهوری اسلامی، بلکه بعضی رسانههای داخلی هم چندان تمایلی به نشاندادن این ویژگی سردار شهید نداشتند! در میان تبلیغات صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تاکنون چندبار این گفته شهید را شنیدهاید که «من و آدمهای خودم؛ من و رفقای خودم؛ من و مریدهای خودم؛ این بیحجاب است؛ این باحجاب است؛ این چپ است؛ آن راست است؛ این اصلاحطلب است؛ او اصولگراست؛ خب پس چهکسی را میخواهید حفظ کنید؟ همان دختر کمحجاب، دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما دختر جامعه ماست.»
آری، دشمنان ملت ایران بهخوبی میدانستند که چهکسی را به شهادت میرسانند. آنها از ظرفیتهای بیهمتای قاسم سلیمانی آگاه بودند و از بروز این ظرفیتها در راستای تقویت وحدت و انسجام درنزد مردم ایران وحشت داشتند.