گروه ورزش|شهرآرانیوز، حسین فرکی، سرمربی سابق تیمهای فولاد خوزستان و سپاهان اصفهان در تازهترین گفت و گوی خود درباره اتفاقاتی که در دوران ریاست محمد دادکان در فدراسیون فوتبال رخ داد، دست به افشاگری زده است. فرکی به برخی اتفاقات در تیم ملی فوتبال ایران نیز اشاره کرده است.
***
قصه حذف آقای دادکان از ورزش کشور چه بود؟
از این موضوع مدتها میگذرد، اما به نظرم در آن مقطع، انتخابهایی انجام شد و مثلاً شخص رئیسجمهور، علیآبادی را آورد که ورزش را اداره کند. در آن مقطع، ما نزدیک میشدیم به جام جهانی ۲۰۰۶، حتی در یک مقطع رئیسجمهور وقت آمد در زمین آزادی و در تمرین ملیپوشان شرکت کرد که این حرکت رئیسجمهور باعث شد تا اخبار این کار ایشان در رسانهها انعکاس گسترده پیدا کند. مشخص بود با حضور علیآبادی در رأس ورزش (ایشان برای این کار و این پست مناسب نبود، چون تخصصی در ورزش نداشت) اتفاقاتی میافتد و برداشت من این بود که علیآبادی جایگاهش آنجا نبود. او دوست داشت آدمهایی در رأس کار باشند که خیلی مزاحمت برایش ایجاد نکنند و خیلی کاری با تصمیماتی که میگیرد، نداشته باشند! از آنجایی که آقایان دادکان و طالقانی بهعنوان رئیس در رأس فوتبال و کشتی بودند و به کار خود نیز واقف و مسلط بودند، علیآبادی با آنها میانه خوبی نداشت. ایشان رؤسایی میخواست که خیلی اختلال در کار او ایجاد نکنند و در حقیقت افرادی را میخواست که از جنس دادکان و طالقانی نباشند. البته رؤسای دیگر فدراسیونها شبیه دادکان و طالقانی نبودند. علیآبادی در آن مقطع میخواست انتخاباتی انجام دهد که البته شرایط برایش فراهم نبود؛ به همین دلیل شروع کرد به زدن ساز مخالف با دانه درشتها! من آن زمان در کنار فوتبال بودم و متوجه تمام این موضوعات شدم. جمعبندی من این است که، چون علیآبادی از جنس این کار نبود، میخواست خودش را به فوتبال و کشتی تحمیل کند. این دو نفر زیر بار سلیقه و انتخاب ایشان نمیرفتند. من در کنار تیم ملی بودم و دادکان به خاطر دوستی که با من داشت، کارها را با من هماهنگ میکرد. در آن زمان، حتی برداشت من این بود که علیآبادی در چندین مورد به دادکان اشاره میکرد که برانکو را عوض کند.
یعنی برای جام جهانی مربی دیگری بیاورند؟
در مورد جزئیات اطلاعی ندارم، اما با دکتر صحبت میکردم و میدانستم که حتی در بخش مدیریت تیم ملی هم میخواستند این اتفاق بیفتد. دادکان، شاهرخی را مدیر تیم ملی کرده بود و اعتقاد زیادی به او داشت. شاهرخی هم شخصیت موجهی بود که نتیجه کار ایشان هم مشخص است. نظر علیآبادی این بود که شاهرخی را بردارند. البته تصور من این بود که علیآبادی با برانکو و شاهرخی یا موردهای دیگر مشکل نداشت بلکه مشکلش با شخص دادکان بود!
منظورش این بود که دادکان را خلع سلاح کند؟
در حقیقت نظرش این بود، چون تخصصی در فوتبال نداشت! او فقط میدانست تیم ملی دارد کارش را انجام میدهد و قرار است به جام جهانی برود. به همین دلیل است که میخواست دادکان را تحت فشار قرار دهد که دادکان یا مخالفت کند یا موافقت. اما دادکان از این آدمها نبود که تحت تأثیر موضوعی، نظرش را عوض کند. دکتر اعتقاد داشت که فدراسیون فوتبال باید تصمیمات مستقل بگیرد.
اوج دعواها به بازی آخر مربوط میشود. قبول دارید؟
بله. قبل از جام جهانی اتفاقاتی افتاد و مشخص بود که قرار است تصمیماتی بگیرند. دادکان زیر بار خواستههای غیرمنطقی علیآبادی نمیرفت و علیآبادی منتظر بود رئیس فدراسیون را تغییر دهد. در آن مقطع ما به جام جهانی نزدیک شده بودیم و زمانی بود که جشن خداحافظی باید برگزار میکردیم. هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال هم قرار بود در جایگاه مخصوص بنشینند تا بعد از بازی مراسم جشن را برگزار کنند، اما این اتفاق نیفتاد، چون مخالفتهایی وجود داشت. در آن مقطع، دکتر با در خواست کادرفنی خواسته بود که تیم ملی در سوییس اردو بزند و حتی این خواسته با موافقت احمدینژاد مواجه شده بود. ما هم لیست نهایی را اعلام کردیم، اما وقتی برگشتیم تهران تا بازی دوستانه با تیم ملی آذربایجان برگزار کنیم و بعد از این بازی جشن خداحافظی بگیریم، اتفاقاتی افتاد که مسبب آن شخص علیآبادی بود، چون میخواست جشن خداحافظی با حضور خودش انجام شود، اما متأسفانه ایشان با معاونان خود آمدند در حالی که هیأت رئیسه فدراسیون هم باید در این جشن حضور پیدا میکرد. هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال را به جایگاه راه نداده بودند و به جای این گروه، علیآبادی و معاونانش آمدند و در جایگاه نشستند. این موضوع باعث ناراحتی دادکان شد. هیأت رئیسه مجبور شد در رده پایینتر بنشیند و از آنجا بازی را تماشا کند. آخر بازی هم وقتی دکتر دید کار درستی انجام ندادند، تصمیم گرفت آن جشن برگزار نشود و با من صحبت کرد که بعد از بازی، بچهها لباس را بپوشند و به هتل بروند. ما هم از تصمیم رئیس فدراسیون اطاعت کردیم و رفتیم هتل. آن روز جشن برگزار نشد و این هم عاملی شد برای اختلافات بعدی. این موضوعات تمرکز بازیکنان را به هم ریخت آن هم در شرایطی که ما در آستانه جام جهانی بودیم. بازیکنان از ماجراهایی که پیش آمد، به هم ریختند. به هر حال، این مسائل باعث شد تا تیم آنها شرایط روحی خوبی نداشته باشد.
یعنی این اختلافات به داخل رختکن هم وارد شد؟
بازیکنان این مسائل را میدانستند. رفتیم جام جهانی، سه بازی انجام دادیم و سعی کردیم که مسائل روحی بچهها را نیز در نظر بگیریم. البته بچهها با وجود مسائل حاشیهای که پیش آمد، خوب کار کردند. بازیهای جام جهانی که تمام شد، مستقیماً رفتیم به فرودگاه و از همانجا خبرها شروع شد. به نوعی کنار گذاشتن دکتر پایهریزی شد. دکتر در فردوگاه به هم ریخته بود و یک مقدار هم از دست بعضی بازیکنان ناراحت؛ چون آنها میدانستند بعد از جام جهانی ممکن است، دکتر نباشد. بعضی از بچهها کملطفی کردند و به همین دلیل دادکان از دست آنها عصبی بود و با همان ناراحتی، به فرودگاه آمد و به آنها گفت: «موفق باشید». در فرودگاه فهمیدیم که آقای دادکان را کنار گذاشتهاند. البته من همراه تیم ملی به ایران نیامدم، اما دکتر برگشت و مصاحبه تندی هم علیه علیآبادی کرده بود. به نظرم علیآبادی هم به خواسته خود که نابود کردن فوتبال بود، رسید! وقتی بازیها را بعد از جام جهانی بررسی کردم، فهمیدم بچهها زحمت خودشان را کشیدند و نکته اینجا بود که بعد از جام جهانی برانکو با دلخوری از تیم جدا شد. به عقیده من، حق مطلب در مورد برانکو ادا نشد.
بعد از داستان ۲۰۰۶، فوتبال ما تمام شد و دیگر فوتبال روی ریل خود نیفتاد. به نظر شما این مسائل برنامهریزی شده است؟
باید شخصی در رأس فدراسیون فوتبال باشد که علاوه بر داشتن ویژگیهای مثبت، فوتبالی هم باشد. در عین حال مدیریت را بداند. مطمئناً به این افراد ایراد کمتری وارد میشود تا یک نفر از عالم سیاست بیاید در ورزش و کارها را در دست بگیرد. در این سالها، چندین رئیس فدراسیون عوض شد؛ مصطفوی، نوآموز، پهلوان و... که در این میان افرادی هم بودند که عملکرد خوبی نداشتند، اما آدم سیاسی هم مثل صفایی فراهانی آمد که بیشتر از چهرههای ورزشی خدمت کرد. ایشان ۵ سال در رأس کار بود و در زمان حضورش، هیچ ریخت و پاشی نداشتیم. ارتباطمان با کنفدراسیون خیلی خوب بود و مسائل زیادی تغییر کرد. صفایی فراهانی تاریخ لیگ را تغییر داد. سطح کیفی مربیان و زیر ساختها را بالا برد.