شیما سیدی | شهرآرانیوز؛ اُرس تنها درخت نیست، بیشتر یک نماد است؛ نماد جاودانگی و نامیرایی، نماد صبر و مقاومت، نماد بخشندگی و سخاوت. کمتر درختی است که تا این حد با محیط اطرافش بده بستان داشته باشد، اما این سوزنی برگ به واسطه دامنه ارتباطاتش با طبیعت و آدم ها، اسطوره شده و به باورها و سنت هایمان گره خورده است. رد این ادعا را میتوان در سنگ نگارههای پیش از اسلام، در نگارگریهای شاهنامه و مثنوی و در ترمههای هنرهای تجسمی پس از اسلام جست و جو کرد.
به جز این، ارس با پرندگان شکاری، چون عقاب، شاهین، قرقی و جغد و با چهارپایانی، چون کل، بز، میش و گراز و حتی با علوم مختلف انسانی، چون اقتصاد، محیط زیست، کشاورزی و حتی پزشکی پیوندی ناگسستنی دارد.
روزگاری در اطراف مشهد پر بود از درختان ارس، اما حالا دیگر دیدارش به راحتی قبل میسر نیست؛ به نظر میرسد دیرزمانی است که ارس با آدمها قهر کرده است. از دشت و دمن دور شده و سر به قله گذاشته است؛ جایی که دیگر دست آدمیزاد به او نرسد. حالا باید برای دیدار ارس تا ارتفاعات هزار متری کوههای کلات بالا برویم و به جنگلی برسیم که به «ارس سیستان» مشهور است. این محدوده جنگلی که جزو مناطق حفاظت شده محیط زیست به شمار میرود، امروز بزرگترین رویشگاه درخت ارس در شمال شرق کشور است.
گزارش پیش رو که به حال و احوال درخت ارس و جنگل ارس سیستان اختصاص دارد، حاصل گفتگو با اسماعیل باقریان و مسلم یزدانی، دو تن از فعالان محیط زیست است که چندین سال از زندگی شان را صرف مطالعه درباره احوال این درخت اسطورهای کرده اند. این پژوهشگران معتقدند برای بهبود حال محیط زیست اول باید از ارس عذرخواهی کنیم.
امروز از انبوه درختان ارس اطراف مشهد، تنها یک تک درخت در «تخت مایان» باقی مانده که با قدمت ۵۰۰ ساله اش ثبت ملی شده است. از مسلم یزدانی، مشاور سازمان محیط زیست ایران، میپرسیم چه شد که نسل درختان ارس اطراف مشهد منقرض شد؟ او علتش را به نابودی هویت فرهنگی گره میزند و میگوید: نام اصلی این درخت «اُرَس» است، اُ به لهجه خراسانی یعنی آب، بنابراین آب رس، درختی است که خودش را به آب میرساند. با این تعریف درخت ارس در سیستم زبان شناسی حرمت و نزد مردم خراسان هویت داشت. اما وقتی زبان بومی را تضعیف کردیم، اُرس یک درخت معمولی شد.
به همین دلیل آن را مانند سایر درختها به راحتی آتش زدیم و قطع کردیم. به نظر من برای تقویت درخت ارس، اول باید فرهنگمان را تقویت کنیم.
یزدانی اضافه میکند: ارس در ایران نامهای محلی دیگری هم دارد؛ شاهرودیها به آن «اَوِرس» میگویند، کردهای کرمانجی «مَرخ» خطابش میکنند و شعرهایی هم در وصفش سروده اند. «وُرس»، «سرو کوهی»، «بُرس» و «اَرچا» نیز دیگر نامهای آن است که همگی معنای آب رس میدهد.
به گفته یزدانی، ارسها با ریشههای عمیقشان در اعماق زمین نفوذ میکنند و خودشان را به آبهای زیرزمینی میرسانند. این وصلت خجسته هم به نفع درخت است و هم به پرباری سفره خانههای زیرزمینی کمک میکند. ریشههای ارس با نفوذ به دل خاک و صخرهها علاوه بر تغذیه از منابع آبی، هنگام باران همچون کابلی رابط آبهای سطحی را به سفره خانههای زیرزمینی انتقال میدهد و با این کار در ذخیره سازی آب باران و جلوگیری از وقوع سیلاب نقشی اساسی دارد.
عقاب پرندهای شکاری است که حیوانات کوچکی، چون موش، خرگوش و... را شکار میکند و به لانه اش میبرد. جوجهها شروع به تغذیه میکنند، اما بعد از مدتی، لاشهها متعفن میشوند و انواع باکتریها و میکروبها در آن پدیدار میشود، جوجهها در آستانه بیماری قرار میگیرند و حتی احتمال مرگشان نیز وجود دارد. عقاب پرواز میکند، یک شاخه ارس میچیند و در لانه اش میگذارد، بلافاصله تمام باکتریها از بین میروند و جوجهها دیگر مریض نمیشوند.
این معجزه ارس است که با خاصیت ضدباکتریایی اش موجب از بین رفتن میکروبها میشود. اما عقاب هم در مقابل، خدمتی به ارس میکند. او هنگام چیدن شاخه، فضولاتش را روی شاخ و برگ ارس میریزد و همین فضولات به رشد و بارورسازی درخت کمک میکند. اینها را مسلم یزدانی از نتیجه تحقیقات چندین ساله اش درباره ارس برایمان تعریف میکند و ادامه میدهد: دیگر پرندگان شکاری همچون شاهین، قرقی، جغد هم چنین بده بستانی با ارس دارند.
چهارپایان علف خوارِ طبیعت خراسان نیز معامله پایاپای عجیبی با ارس دارند. کل، بز، میش و قوچ وحشی در فصل تابستان که دچار مشکلات روده میشوند، بنا بر غریزه میدانند که ارس تنها راه درمان دردشان است، این چهارپایان کمی از شاخ و برگ ارس را میخورند و بیماری شان از بین میرود. در مقابل دانه ارس با آنزیمهای معده این جانوران بارور میشود و با مدفوع خارج میشود، سپس رشد میکند.
مشاور سازمان محیط زیست کشور این راه را بهترین شیوه تکثیر درخت ارس در طبیعت میداند: فقط باید حیوانات متعلق به محیط زیست ارس را بخورند تا بارور شود. اگر گوسفند درخت ارس را بخورد، دانه ارس عقیم میشود؛ چون گوسفند جزو چرخه محیط زیست نیست. اگر دانه ارس را بدون طی شدن این چرخه بکارید احتمال بارور شدنش کمتر از ۵ درصد است، درحالی که اگر این پروسه را طی کند، ۹۵ درصد احتمال رشد دارد.
یزدانی ادامه میدهد: حال وقتی کل، بز و قوچ را شکار میکنید، علاوه بر نابودی حیات جانوری دارید پوشش گیاهی را هم نابود میکنید. اگر این چهارپایان نباشند که ارس را تکثیر کنند، ارس از بین میرود؛ ارس از بین برود، چشمهها خشک میشوند، بارش به آبهای زیرزمینی نمیرسد و کشاورزی هم نابود میشود. اینکه میگویند تنوع زیستی باعث بقای کشاورزی میشود، به همین دلیل است. اینکه میگویند شکار نکنید، به این دلیل است که نقش آهو در اکوسیستم را از بین میبرید و در نتیجه حیات منطقه را نابود میکنید.
این مشاور محیط زیست، زیاد شدن جمعیت کل و میش را هم درست نمیداند و با یک مثال توضیح میدهد: در یکی از پارکهای طبیعی کانادا محققان متوجه شدند پوشش گیاهی دارد از بین میرود. بعد از اندکی تحقیق، دلیلش را زیاد شدن جمعیت چهارپایان گیاه خوار اعلام کردند. آنها متوجه شدند مهاجران جدید کانادا تعداد زیادی گرگ را شکار کرده اند و با کم شدن جمعیت گرگها جمعیت علف خواران زیاد شده است؛ بنابراین آنها تعدادی گرگ وارد کردند، آنها جمعیت مازاد گیاه خواران را شکار کردند و توازن دوباره ایجاد شد. هرجا توازن در طبیعت به هم بریزد، مشکل به وجود میآید.
«ژونی پروس» نام علمی ارس است. این درخت سوزنی برگ هم خانواده سروسانان و کاج سانان، اما بومی ایران است. یزدانی ارس را پسرعموی سروکاشمر میداند و میگوید: سروها دشتی هستند و ارسها در کوهستان میرویند. از این رو ارس برای کاشت در شهر خیلی مناسب نیست.
او توضیح میدهد: درختان سوزنی برگ مناطق کوهستانی دنیا با هم فرق دارند. در ایران حدود ۲ میلیون هکتار از مساحت زمینها به درختان ارس اختصاص دارد، به طوری که در بیشتر ارتفاعات بالای ۱۸۰۰ متر ایران به جز ارتفاعات زاگرس (که پایگاه درخت بلوط است) ارس دیده میشود.
حال در برخی مناطق با پراکندی بیشتر و به شکل جنگل و در برخی دیگر بسیار تنک و گاه به صورت تک درخت. البرز، پارک ملی گلستان، کوه شاهوار شاهرود و ارتفاعات بجنورد ذخیره گاه خوبی برای ارس است. اما در این میان جنگل ارس سیستان در کلات بزرگترین رویشگاه ارس شمال شرق ایران است. این کارشناس محیط زیست دلیل گسترش ارس در خراسان را نوع خاک و سازندهای سنگی آن میداند.
اسطورهای بودن درخت ارس باعث شده است جنگل ارس سیستان نیز ماهیتی افسانهای پیدا کند. اطلاعات نوشته شده درباره این جنگل گاه بسیار متناقض است. اولین موضوع مورد اختلاف، وسعت این جنگل است که منابع مختلف مساحت آن را از ۴ هزار هکتار تا ۱۱۲ هزار هکتار نوشته اند. اسماعیل باقریان، نویسنده کتاب «اکوتوریسم در منطقه حفاظت شده ارس سیستان» که اطلاعات بسیار دقیقی درباره جنگل ارس سیستان دارد، میگوید: مساحت کل منطقه حفاظت شده ارس سیستان بر اساس مرز مصوب سازمان حفاظت محیط زیست، ۱۱۲ هزار و ۷۱۴ هکتار است.
او حدود این جنگل را چنین برمی شمارد: منطقه حفاظت شده ارس سیستان از شرق با روستاهای ژرف، بلغور، خرکت، مارشک و کریم آباد، از جنوب با روستاهای تلقور، امرودک، گاه، بقمچ، اندیشش و گاش، از غرب با روستاهای ریشخوار و دوآبی، از شمال با روستاهای تیرگان، پلگرد، بابارمضان، رباط، ایدلیک، سینی کهنه و چرم کهنه هم جوار است. هشت روستا نیز در داخل جنگل ارس وجود دارد که اکنون فقط چهارروستای لاین کهنه، چهارراه، خاکستر و سنقز بالا، جمعیت ساکن دارد و در چهارروستای دیگر جمعیت ساکن نیست.
موضوع سؤال برانگیز دیگر درباره جنگل ارس سیستان، نام آن است. باقریان هنوز به جواب قطعی درباره دلیل نام گذاری مهمترین جنگل ارس خراسان به نام سیستان نرسیده است، اما با تکیه بر احتمالات توضیح میدهد: این منطقه به احتمال زیاد، نام خود را به دلیل سابقه سکونت گروهی از سیستانیها در یکی از درههای آن (دره سیستان) گرفته است.
همان طور که پیشتر گفته شد، درخت ارس به واسطه ریشههای عمیقش میتواند به عمق خاک نفوذ و خوان سفرههای زیرزمینی را تأمین کند. باقریان نیز با تکیه بر این ویژگی درخت ارس میگوید: در محدوده منطقه حفاظت شده ارس سیستان بیش از ۱۹۰ گونه گیاهی از ۵۳ تیره مورد شناسایی قرار گرفته اند که برخی از آنها مانند ارس، پسته وحشی، قره قات و زیره سیاه از نظر حفاظتی دارای اهمیت ویژهای هستند.
این منطقه همچنین پس از پارک ملی تندوره مهمترین زیستگاه پلنگ ایرانی در شمال شرق کشور محسوب میشود و از نظر سایر گونههای جانوری نیز از تنوع زیستی خوبی برخوردار است؛ وجود ۳۱ گونه پستاندار از ۶ راسته و ۱۴ خانواده، ۱۲۷ گونه پرنده از ۱۵ راسته، ۳۴ گونه خزنده شامل ۱۵ گونه سوسمار، ۱۷ گونه مار و ۲ گونه لاک پشت و همچنین ۲ گونه از دوزیستان در منطقه حفاظت شده ارس سیستان تأیید شده است؛ با تمام اینها به نظر من، مهمترین ویژگی جنگل ارس سیستان، علاوه بر تنوع گیاهی و جانوری، وجود منابع آبی فراوان (چشمهها و رودخانه ها) در آن است.
جنگل ارس سیستان در طول قرنها با خطرات متعددی روبه رو شده است که یکی از سهمگینترین آنها قطع درختان ارس برای تأمین سوخت مورد نیاز مردم مشهد بود. به دلیل اشتعال بسیار خوب چوب ارس، حدود صد سال پیش، بخش زیادی از درختان ارس جنگل سیستان برای تهیه هیزم قطع و به مشهد منتقل میشد.
باقریان میگوید: خوشبختانه به تدریج در دهههای اخیر با حفاظت از سوی دولت، همچنین جایگزینی چوب درخت ارس با سوختهایی مانند نفت و گاز از میزان قطع درختان تا حد زیادی کاسته شده است. هر چند هنوز هم در برخی بخشهای منطقه درختان و بوتهها برای درست کردن آتش از سوی گردشگران یا دامداران و عشایر به صورت محدود قطع میشود، اما اکنون خطر دیگری باز هم برای تأمین یکی از انرژیهای مورد نیاز مردم مشهد، جنگلهای ارس را تهدید میکند.
نویسنده کتاب «اکوتوریسم در منطقه حفاظت شده ارس سیستان» توضیح میدهد: گرچه درخت ارس بسیار انعطاف پذیر است و میتواند با خشک سالی مدارا کند، مداخلههای انسانی باعث شده است تغییرات اقلیمی تهدیدی جدی برای جنگل ارس سیستان باشد. کاهش میانگین بارندگیها و افزایش میانگین دما موجب آسیب پذیرشدن این درختان در برابر آفات و خشک سالیها به ویژه در بخشهای کم ارتفاع منطقه شده است. در این احوال پروژههای مخرب محیط زیستی از جمله طرح انتقال آب رودخانههای یال شمالی هزار مسجد به مشهد را میتوان بزرگترین تهدید برای طبیعت منطقه و جنگلهای ارس به شمار آورد.
محدوده جنگل ارس سیستان از سال ۱۳۷۶ ابتدا به عنوان منطقه شکار ممنوع هزار مسجد، سپس طی مصوبه شماره ۱۷۹ شورای عالی محیط زیست در تاریخ ۱۵ دی سال ۱۳۷۸ با هدف حفاظت بهتر از حیات وحش و جنگلهای کم نظیر ارس به عنوان منطقه حفاظت شده ارس سیستان به مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست پیوسته است.
اسماعیل باقریان به عنوان یکی از اعضای سمن «دیدبان طبیعت هزار مسجد» از پیشنهاد این انجمن مردم نهاد طی یک نامه به اداره حفاظت محیط زیست شهرستان کلات نادری برای ارتقای بخشی از منطقه حفاظت شده ارس سیستان در «زون امن منطقه» که از نظر زیستگاهی اهمیت بسیاری برای حیات وحش دارد به پارک ملی خبر میدهد و میگوید: این پیشنهاد را سال گذشته با اداره محیط زیست شهرستان کلات در میان گذاشتیم. آنها گفتند پیشنهاد باید از طریق اداره کل حفاظت محیط زیست استان به سازمان حفاظت محیط زیست کشور منعکس و در آنجا بررسی شود، اما بعد از گذشت بیش از یک سال، از سرانجام بررسی آن خبری نشده است.