هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ ماجرای اندک خانههای تاریخی مشهد که این سالها نه از رنج کهنهخشتی، که با زخم خنجرِ بیاعتنایی در پهلو یکییکی بر خاک میافتند، دیگر دارد تبدیل به یک پرونده جنایی میشود و آیارخدادی بزرگتر ازمرگ تاریخ و هویت در شهری هزارساله که همه داشتههایش سه دهه است به کام طرحهای بیمطالعه و ناآگاهانه به تاراج رفته است؟ از بین رفتن پیرمردهای خشتوگلیِ تکیهداده به دیوار روزگار که از بد حادثه در خاکِ یک طرح یا پروژه عظیم بیسرانجام ریشه دواندهاند!
ماجرا از این قرار است که دیروز با فاصله کمتر از یک ساعت، دو خبر بر درگاههای فضای مجازی قرار گرفت که یکی از تخریب قریبالوقوع خانهای قجری در نزدیکی حرم مطهر حکایت میکرد و دیگری به نشانهگذاری پیشگاه خانه ثبتملیشده «اکبرزاده» در کوچه ساسان (خیابانبهجت ۳) اشاره داشت، آن هم به بهانه کندن خط لوله فاضلاب. اتفاقی که اگر رخ بدهد، باتوجهبه سستی بنا، قطعا منجر به ریختن سردر قاجاری این خانه میشود؛ سردری که نمونه آن دیگر در مشهد وجود ندارد.
جالب است بدانید خانه اکبرزاده که سال ۱۳۸۳ با شماره ۱۱۰۱۶ ثبت ملی شده، سالهاست بدون کاربری مانده و تبدیل به مخروبه شده است، با این همه سردر آن که مزین به کاشیهای الوان و نگارین است، هنوز شکوه پیشینِ آن را به رخ میکشد. ناگفته نماند، طی چند سال اخیر، تعدادی از کاشیهای این سردر نیز بهعلت نبود رسیدگی و نظارت فرو ریخته و برخی به سرقت رفته است.
حالا باید از متولیان امر پرسید وقتی این اتفاقها رخ میداده و میدهد، شما بزرگواران کجا بوده و چه مسئولیتی داشتهاید و حالا چه میکنید؟ واضح است که همین بیتوجهیها و نبود نظارت و رسیدگی است که سبب میشود در شهر پرکرامتی مثل مشهد که افتخار قرب به امام مهربانیها را دارد و معدن جود و سخاست، همیشه مالکان چنین بناهایی درمقابل ثبت ملیشدن و تغییر کاربری آن جبهه بگیرند.
باید پرسید واقعا از شمار همه خانههایی که ثبت شدهاند، جز دو یا سه مورد محدود، باقی بناهای هویتی و تاریخی شهر چه سرنوشت مطلوبی پیدا کردهاند؟
البته تخریب خانههای تاریخی شهر در همین پنجسال گذشته به این یکیدو مورد ختم نمیشود، که شمار آن از تعداد انگشتهای دو دست هم فراتر رفته است. حدود هشتماه پیش بود که کمر خانه «کوزهکنانی» که پسوند «بزرگترین خانه تاریخی مشهد» را کنار نام خود دارد، با تخریب یکی از دو ساختمان دارای هویتش، شکست.
خانه «نیلی» را که تنها یادگار دوره افشاری بود، نیمه دوم دهه ۹۰ تخریب کردندو بعد از آن، سقف خانه «بیداری» را برای همیشه خواباندند. چهارسال پیش هم، خون خانه «سیدان»، کوچکترین خانه تاریخی شهر، روی زمین ریخت.
برابر آمارها در سال ۱۳۹۸ از شمار خانههای ثبتملیشده شهر که تعدادشان به ۶۱ بنا میرسد، دو تن مردهاند و حداقل ۱۰مورد با خطر تخریب جدی روبهرو هستند و این سوای نابود کردن دستهجمعی خانههای تاریخیای بوده است که متأسفانه عمرشان به ثبتملیشدن قد نداده و تعدادشان هم هرگز مشخص نشده است.
بماند که وضعیت خانههای باقیمانده هم نهتنها خوب نیست، که اسفناک است. همهشان به حال بسمل افتادهاند و همین روزهاست که سربریده شوند. برای نمونه خانه موسوم به «تهرانی» در خیابان نوابصفوی که تنها یادگار باقیمانده دوره زند و افشار در ارض اقدس است و تزیینات چوبی آن بینظیر، بخشی از سقفش ریخته و اگر کاری نشود، بهزودی ستونهایش زانو خم میکنند.
خانه «بلخاسب» هم حالی شبیه تهرانی دارد و در آستانه تخریب است. خانه «طلایی» در خیابان نوغان که دوسال پیش، مجاورش یک گودبرداری عظیم اتفاق افتاده، نیز چنین است.
چند خانه دیگر را نام ببریم که در شهر غریبنوازان، غریب افتادهاند و مددرسانی برایشان نیست؟ گویا اینگونه که پیش میرود، تنها باید دست شست از این یادگاران گرانسنگی که بازار نازشان بیرونق و زمستان گذشته بر آنها طولانی و بس ناجوانمرد است.