«برف آخر»
کارگردان: امیرحسین عسگری
فیلمنامهنویس: امیر حسین عسگری، امیر محمد عبدی، سید حسن حسینی
تهیهکننده: حسن مصطفوی
خلاصه داستان: یوسف در شهری کوچک دامپزشک است. او روزها به گاوداریها سرکشی میکند و شبها به شکار گرگ میرود. او روزی به دل آتش میزند تا جان گاوها و گوسالهها را نجات دهد که بدنش دچار سوختگی میشود. این موضوع زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد و در این میان به واسطهی گرگی زخمی او با زنی به نام رعنا آشنا میشود که برای رهاسازی و کنترل جمعیت گرگها به آن منطقه آمده است.
بازیگران: امین حیایی، لادن مستوفی، مجید صالحی
حسن مصطفوی در گفتگویی با ایلنا درباره شرایط ساخت «برف آخر» گفته است: محل فیلمبرداری، در یک منطقه کاملا برفی و کوهستانهای کیاسر (استان مازندران) بود. که به دلیل سرمای هوا بسیار کار تولید را سخت کرده بود. در محل فیلمبرداری، راههای صعبالعبوری وجود داشت که حتی ماشین هم نمیتوانست عبور کند و ما مجبور بودیم یک ساعت پیاده آن محل را طی کنیم. در برخی سکانسها، ناچار شدیم تا از قاطر برای حمل وسایل استفاده کنیم. طرح اولیه فیلمنامه را امیرحسین عسگری نوشت .... در ابتدای کار، قرار بود تهیهکننده فیلم «برف آخر» احسان علیخانی باشد اما او مشغلههای برنامه «عصر جدید» را داشت و درنتیجه بنده تهیهکننده این پروژه شدم. ضمن آن که احسان علیخانی در جایگاه مشاور پروژه و سرمایهگذار فیلم کنار پروژه حضور داشت.
برف آخر از نظر اجرایی فیلم کنترلشدهای است. میتوان تاثیر فیلمسازانی، چون کیارستمی و بیلگه جیلان را در بخشهایی از فیلم ردیابی کرد. جزییات قابل تحسینی (از جمله هوشمندی عسگری در کنترل طیف رنگی غالب در صحنههای کلیدی) در فیلم وجود دارد. اما _ همچون بسیاری از فیلمهای مشابه ایرانی _ به نظر میرسد بیشتر با روایتی کشآمده روبهروییم تا یک روایت مینیمال و کم فراز و فرود. مصالح فیلم بیشتر برای یک اثر نیمه بلند مناسب است تا فیلمی با زمان ۱۲۰ دقیقهای. خردهداستانی (با محوریت شخصیت خلیل با بازی مجید صالحی) که در کنار خط اصلی پیش میرود، گرچه هم از نظر تماتیک و هم از نظر دراماتیک قابل اتصال به خط اصلی به نظر میرسد، اما بیش از قابلیت دراماتیکش در فیلم حضور دارد و تاکید چندباره بر تنهایی و انزوای شخصیت اصلی، از جایی به بعد چیز چندانی به دانستههای ما در مورد او نمیافزاید. فیلم پرزحمت لزوما به معنای فیلم خوب نیست.».
این جنس از سینما، این مدل قصه گویی در سینما پیش از این یا از کار در نمیآمد یا اینقدر کشدار و کسل کننده میشد که فیلم از دست میرفت. امیرحسین عسگری در دومین فیلمش به یک دستاورد بزرگ رسیده است، فُرم و لحن تازهای را از برای خلق میزانسنهای جذابش و قاب بندیهای منطبق بر روایت قصه اش به کار میگیرد، چیزی که کمتر در سینما شاهد آن بودیم. یک پرفورمنس کلاسیک با هویت ایرانی، از جغرافیا برای فضاسازی و آماده کردن موقعیت اش به درستی بهره میگیرد و فیلمنامه اش رو به جلو میرود و شخصیت پردازیهای نابی دارد. این سبک از فیلمسازی در سینمای ایران شاید نتواند مخاطب ویژه داشته باشد، اما جای این جنس فیلمسازی در سینما خالی بود که عسگری این قطعه مفقوده را با این فیلم سخت جادهای تکمیل کرد، حسن مصطفوی هم در مقام تهیه کننده این فیلم سخت به لحاظ اجرایی کار ویژه و بزرگی کرده است.
نگاهی به فیلم «برف آخر» | ناکجاآباد انسانی سرد