محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز - سالها بود که در هر جلسه نقدی و هر یادداشت تحلیلی از سینمای ایران، اگر اولین مشکل سینمای معاصر، فیلمنامه دانسته میشد، به احتمال قوی همه دومین مشکل را نبود قهرمان میدانستند؛ اشکالی درست و بهحق که چندسالی است خیلی از کارگردانان جوان شروع به برطرفکردن آن و قهرمانسازی در فیلمهایشان کردهاند. اگر از ۲ اشکال اول بگذریم، اشکال سوم سینمای ما در سالهای اخیر تنوعنداشتن ژانر و وابستهشدن سینمای ایران به ملودرامهای اجتماعی، کمدی و درنهایت فیلمهای دفاعمقدسی بود.
اگر با دیده انصاف به سینمای سهچهار سال گذشته نگاه کنیم، تلاشها در سرککشیدن به ژانرهای گوناگون زیاد بوده است و از این منظر میتوان به سینماگران، دستکم بهدلیل داشتن نیت خیر، نمره قبولی داد! در جشنواره امسال «بیرو»، ساخته مرتضی علیعباسمیرزایی در رد همه اشکالات قبلی نوشته و ساخته شده، اما متأسفانه پیش از رد مشکلات، خودش مردود است. از ژانر شروع میکنیم؛ فیلم میخواسته یک درام بیوگرافیکال باشد، اما چیزی که درعمل بر پرده میبینیم، مجموعهای از چند ویدئوکلیپ بههمچسبیده آن هم با کیفیتی بهشدت پایین است که نه در کارگردانی یکدستی دارد و نه قرار است در این یکدستنبودن چیزی را برای تماشاچی عیان کند.
مجموعهای از پلانهای فوتبالی خستهکننده و خامدستانه با کپیبرداری گاه خندهدار از انیمیشن فوتبالیستها که البته کارگردان اثر هم در کنفرانس خبری جشنواره آن را رد نکرد و گفت ما دهه پنجاه و شصتیها به فوتبالیستها علاقهمندیم! نکته اینجاست که حتی ادای دین به فوتبالیستها یا هر اثر دیگری اصلا کار بدی نیست و چه بسا جذاب هم باشد، اما نه با این شدت از خامدستی در فضاسازی و قابهای تلویزیونی و کاتزدنهای عجیب و دستور زبان تدوینی غریب که در ساخت یک کلیت واحد سینمایی برای مخاطب تا این حد ضعیف باشد.
این درام بیوگرافیکال قرار بوده است که زندگی پرفرازونشیب علیرضا بیرانوند، دروازهبان سرشناس ایرانی را روایت کند، اما درعمل فقط تعریفهای خطی و ساده او از اتفاقات زندگیاش که دهها بار در شبکههای اجتماعی دستبهدست شده، به تصویر تبدیل شده است؛ بدون ذرهای تلاش برای بخشیدن ابعاد دراماتیک به اتفاقات یا شخصیتپردازی عمیق حتی از خود علیرضا بیرانوند که فیلم درباره اوست. فیلم متأسفانه یک قدم از آن مصاحبه معروف جلوتر نرفته است. موبهموی مصاحبه احسان علیخانی با بیرو در «ماهعسل» با فرمی که تعریفش پیش از این رفت، بازسازی شده است.
نه قهرمانی ساخته میشود و نه کارگردان اجازه میدهد که ما بهمرور به شخصیت اصلی فیلم نزدیک شویم. از همان دقیقه اول با کاتهای تند و تعدد بازیگران و حتی لحظهای اجازهندادن به تماشاچی برای نزدیکشدن به شخصیتی که با کمی تیزهوشی میشد او را به قهرمانی جذاب روی پرده تبدیل کرد، همه ایدههای ممکن برای پرداخت این سوژه نابود میشود.
جسارت پرداخت به شخصیتی زنده که هنوز در اوج است و ساخت فیلم بیوگرافی و البته سخت و پرلوکیشن کاری است که عباس میرزایی انجام داده، اما سطحینگری در شخصیتپردازی و توجهنکردن به اصول اولیه فیلمنامهنویسی، بیرو را به اثری ضعیف تبدیل کرده است که احتمالا میرود کنار تلاشهای ضعیف دیگری مثل فیلم «تکتیرانداز» که قرار بود زندگی یکی از قهرمانان مهم دفاعمقدس را روایت کند، اما به هر چیزی تبدیل شده بود، جز یک روایت جذاب. نفس توجه به ژانرهای گوناگون و توجه به اصل مهم قهرمانسازی در سینما را باید به فال نیک گرفت، اما انگار هنوز خیلی راه داریم تا در ژانرهای دیگر به پختگی ملودرامهای اجتماعی سینمای ایران نزدیک شویم!