محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز - انقلاب را اگر تحتاللفظی معنا کنیم، دگرگونشدن و زیرورویی همه چیز است. سینما هم از این قاعده مستثنا نبوده است. سینمای این روزهای ایران با آنچه پیش از انقلاب اسلامی وجود داشت، تفاوتهای زیادی کرده است. سادهانگاری است اگر همه آنچه را سینماگران ایرانی پیش از انقلاب اسلامی ساختهاند، با عنوان فیلم فارسی طبقهبندی کنیم و بهسادگی و با دید تحقیر از آن بگذریم، اما حقیقت این است که تعداد فیلمهای اثرگذار اجتماعی و جریانساز آن روزها نسبت به سالیان اخیر بسیار کمتر بوده است.
دلیل اصلی این اتفاق هم اتکای بیش از حد سینمای پیش از انقلاب اسلامی به چرخه اقتصادی فروش بوده است که حتی فیلمهای هنری و دغدغهمند آن روزها مانند «قیصر» مسعود کیمیایی را مجبور به پیروی از کلیشههای بازاری رایج میکردهاند. نقل معروفی درباره این فیلم وجود دارد که هرچند یک فیلم معترضانه به وضع موجود بوده است، تهیهکنندگان با اصرار از مسعود کیمیایی میخواستهاند که حتما صحنه بزنوبکوب و کابارهای در آن وجود داشته باشد.
زیرا تماشاچی طی سالها عادت کرده بود که حتما چنین لحظاتی در فیلم وجود داشته باشد و اینکه فیلم قرار است نقد اجتماعی وارد کند و درباره مسائل مهمی صحبت کند هم تحتتأثیر چرخه اقتصادی مبتذل و عامهپسند له میشد. با وجود این، کارگردانانی مثل مسعود کیمیایی با «قیصر» و «گوزنها» و داریوش مهرجویی با فیلم مهمی مثل «گاو» یا «دایره مینا» و امیر نادری با «تنگنا» تا جایی که توانستند، علیه ظلم و فساد موجود با زبان سینما به پا خاستند.
در همان زمان فیلم «گزارش» عباس کیارستمی که جد بزرگ همه فیلمهای اجتماعی این روزهاست، در آن دوره توانست آشوبی را که در طبقه متوسط اجتماعی دهه پنجاه وجود داشت، به تصویر بکشد. خیلی از تحلیلها میگویند که سینماگران با فیلمهایی اینچنینی خبر از اتفاقی بزرگ در سالهای آینده میدادند؛ خبر از طغیانی بزرگ در طبقات مختلف اجتماعی و شهرهای گوناگون علیه سیاهی بهوجودآمده. بعد از انقلاب اسلامی هم طی سالهای متمادی امیر قویدل را که برخی او را پدر سینمای مبارز مینامند، با ساخت فیلمهای سینمایی مؤثر «برنج خونین»، «خونبارش»، «ترن»، «میرزاکوچکخان» و... جریان سینمایی انقلابی را پررنگ کرد.
«زندهباد» اثر خسرو سینایی، «فصل خون» اثر حبیب کاوش، «خاک و خون» اثر کامران قدکچیان، «خانه عنکبوت» اثر علیرضا داوودنژاد، «ریشه در خون» اثر سیروس الوند، «تشریفات» اثر مهدی فخیمزاده، «تیرباران» اثر علیاصغر شادروان، «شب دهم» اثر جمال شورجه، «ای ایران» اثر ناصر تقوایی و «جای امن» اثر مجتبی راعی از آثار مهم انقلابی سینمای پس از انقلاب اسلامی به شمار میآیند.
اما فارغ از وجه سینمایی پیشبینی انقلاب اسلامی در آثار سالهای نزدیک به انقلاب اسلامی، از منظر هنری و افتخارات جهانی، سینمای ایران و موفقیتهایش قابل قیاس با پیش از انقلاب اسلامی نیستند. دلیل اصلی را هم شاید بتوان همان جریان اصلیبودن سینمای مبتذل دانست که جایی را برای سینمای روشنفکری باز نمیکرد. پس از انقلاب اسلامی علاوه بر ممکنشدن پرداختن جدی به بعضی مسائل و شکلگیری ژانرهای جدید، نوعی از بیان جدید سینمایی شکل گرفت که خاص سینمای ایران بود و همه منتقدان مهم و سینهفیلیاهای جهان توانستند ایران پس از انقلاب اسلامی را با سینمای ایران بشناسند.
یعنی پیش از ورزش قهرمانی که عامل مهم دیگر در شناساندن کشورها به همدیگر است، نام عباس کیارستمی و فیلمهایش بود که توانست وجه دیگری از ایران را به دنیا بشناساند و علاوه بر موفقیتهای زیاد بینالمللی، راه جدیدی را برای سینمای ایران باز کند. پس از او هم نامهایی مثل مجید مجیدی و بعد هم اصغر فرهادی توانستند ادامه مسیر بینالمللیشدن سینمای ایران را بپیمایند.
همچنین کیفیت فیلمسازی کارگردانهایی مثل ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور، احمدرضا درویش و... با نگاه انقلابیشان کاری کرد تا هم اقبال به این سینما در بین عموم افزایش پیدا کند و هم بین منتقدان داخلی و خارجی نیز مورد توجه ویژه قرار بگیرد. حالا اگر فارغ از ایرانیبودن و علاقه به کشورمان به سینمای جهان بیندازیم، سینمای ایران جزو چهارپنج سینمای مهم دنیا از نظر داشتن حرف تازه برای دنیاست. شاید از نظر امکانات فنی و اقتصادی توان رقابت با خیلی کشورهای دیگر را نداشته باشیم، اما نام ایران از جشنوارههای فیلم کوتاه تا بلند، برای همه علاقهمندان سینما آشنا و کنجکاویبرانگیز است.