«خانم مهندس» یک صفت دوستداشتنی است در حالی که رسیدن به آن خیلی سخت است. رسیدن به مهندسی از همان روز اول انتخاب رشته که خانوادهات میگویند رشته تجربی را انتخاب کن و مهندسی به درد دخترها نمیخورد سخت است. حالا همین را تا پاس کردن درسهای مهندسی که در دانشگاه پسرها از دخترها تجربه بیشتری در زمینه کارها و مواد ساختمانی در زندگی زیسته خود دارند بگیرید تا فهم مطالب در پی همان تجربه.
علاوه بر این، حضور در کلاسهایی که بیشتر آنها شامل آقایان میشود و تعداد کمی خانم در کلاس حضور دارند. هرچند این تعداد در مقایسه با گذشته رشد چشمگیری داشته است.
حالا شما فرض کنید جنس لطیف زن این مسیر را با موفقیت طی کند. حتی بعد از گرفتن مدرک مهندسی، وقتی جلو همه استخدامیها باز هم دچار مشکل میشوید، باز هم از آرزوی خانم مهندس شدن دست نمیکشید و به تلاش ادامه میدهید تا به حدی که امروزه بیشتر دفاتر مهندسی به دست خانمهای مهندس کشورمان اداره میشوند.
از همه اینها که بگذریم، خانممهندسهای عمرانی که میروند سر پروژهها برای نظارت، از همان پایین پلهها اوستاکار میگوید: «خانم مهندس، برای شما سخت است. بالا نیا.»، اما جنس لطیف مقاوم ما کلاه سفیدش را میگذارد سرش و برگههای نظارتی را با دقت مطالعه و مهر میکند.
واژه خانم مهندس بودن از سختیهایش بیشتراست، آنقدر که بعضیها وقتی میفهمند نقشههایشان را یک خانم کشیده است، یا اعتراض میکنند یا به تمامی_ نقشه را رد میکنند. در نهایت، با گفتن «برو خانه، غذایت را درست کن» درخواست خود را رد میکنند. باز هم برای شنیدن صفت «خانم مهندس» به سختیهایش غلبه میکنیم و تلاش میکنیم با خلاقیت ذاتیمان آیندهسازی کنیم.
اگر از من بپرسند چرا مهندسی، میگویم: وقتی یک زن مهندس میشود، با شغلش قوی بودن را به همه نشان میدهد: یک خانم مهندس قدرتمند در عین ظرافت.
به امید روزهای بهتر برای خانممهندسهای سرزمینم!