کنکاش در توئیتری‌شدن

یونس شکرخواه - استاد ارتباطات

وقتی توئیتر در سال2006 آغازبه‌کار کرد، چیزی نبود جز یک وبلاگ مینیاتوری. تا پیش از بروز وبلاگ‌ها، این سایت‌ها بودند که میدان‌دار فضای اینترنت بودند. واحد سایت‌ها صفحه بود و واحد وبلاگ‌ها پست. توئیتر که آمد، با همان واحد پست آمد، اما در قالب یک پست بسیار کوتاه‌تر؛ 140کاراکتر. هنوز هم مراکز اکادمیک ارتباطات در جهان، توئیتر را به‌سبب تکیه بر پست‌های کوتاه، یک سیستم میکروبلاگی تعریف می‌کنند. توئیتر 3سال پس از آغازبه‌کار، در سال2009 به هشتگ(#) و ریتوئیت رسید و درعین‌حال استراتژی اطلاعاتی‌ارتباطی و خبری خود را از عبارت «چه‌کار می‌کنی؟» به‌عبارت «چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است؟» تغییر داد و 7سال بعد هم به‌بورس پیوست و این نشان می‌داد که این رفتار میکروبلاگی که درعین‌حال به‌گونه‌ای از گفت‌وگوهای موجز تبدیل شده بود، کاروبارش سکه شده است؛ رونق‌گرفتن آگهی‌ها و ارائه سهام در بورس. اما 140کاراکتر دوای درد صاحبان محصولات و خدمات نبود و در واقع آگهی‌دهندگان نمی‌توانستند با 140کاراکتر کل ماجرای خود را برای کاربران توئیتر تعریف کنند. پس به‌کام آگهی‌دهندگان و به‌نام کاربران، امکان انتشار عکس، ویدئو و این اواخر صدا هم در دستورکار توئیتر قرار گرفت. درهمین‌حال، دستی هم به‌سروصورت پروفایل‌های کاربران کشیده شد و در کل 9سال طول کشید(2015) تا توئیتر بگوید می‌خواهد محدودیت 140کاراکتر را بردارد. این وعده رفع محدودیت کاراکترها در سال۲۰۱۷ عملی شد و سقف کاراکترها به ۲۸۰حرف در هر توئیت رسید. حالا در سال2020 با اینکه توئیتر با هشتگ‌ها توانسته است غلظت موضوعی ایجاد کند، با ریتوئیت‌ها توانسته است یک نظر یا خبر را تکثیر کند و از نظر مضمونی به‌ترکیبی از خبر فوری، طرفداری‌ها، ازخودگفتن کاربران، شایعات، سلبریتی‌ها و... برسد، آن را چه باید نامید؛ یک شبکه اجتماعی مثل فیسبوک؟ با چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی؟ آیا توئیتر نوعی وبلاگ است؟ پلتفرم بیان هم‌زمان خویشتن است؟ ارتباطات جمعی است یا تفریقی؟ تماشاگه واکنش‌های مردم جهان است یا آزمایشگاه پی‌بردن به افکار عمومی؟ هرچه هست، توئیتر حالا دیگر فقط جیک‌جیک نیست. «چه‌کار می‌کنی؟» و «چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است؟» هم نیست. به‌عبارت بهتر، پرنده از دوش «جک دورسی» بنیان‌گذار و مدیرعامل توئیتر هم پرکشیده است. به‌گمان من «توئیتری‌شدن» دارد از پایگاه ارسال خبرهای درحال‌وقوع به لابراتوار پژوهش‌های ارتباطی جامعه‌شناختی وارد می‌شود. دارد به داده‌های بزرگ (بیگ‌دیتا) درباره عرصه فکر و کنش تبدیل می‌شود و اگر قدرت پردازش هوش مصنوعی را هم در کنار این داده‌های بزرگ ببینیم شاید بتوان گفت حالا توئیتری‌شدن با چیزی چون «دارم به چه فکر می‌کنم؟» مترادف شده است.
به‌نظر می‌رسد طبقه‌بندی‌های رایج در اشاره به‌مواردی چون یاوه‌گویی، ستاره‌سازی، فیلسوف‌های مبل‌نشین، روزمرگی و...، همه زیرمجموعه‌های «دارم به چه فکر می‌کنم؟» هستند که بر نوعی صف‌آرایی روی صحنه بزرگ در کنار سیاستمداران، محبوب‌ها، دوستان و دشمنان متمرکز است. نفع توئیتری‌شدن الآن صرفا نصیب صاحب‌صحنه می‌شود، اما این پایان توئیتری‌شدن نیست. می‌توان گفت که نفع و ضرر دیگر صرفا متوجه صاحب‌صحنه نخواهد ماند؛ متوجه همه کسانی است که زندگی خود را به الگوریتمی در توئیتری‌شدن تبدیل کرده‌اند، به الگوریتمی که باید دقیقا 280کاراکتر باشد.

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->