قصه - صفحه 2

قصه
| شهرآرانیوز
غول‌غولک هر کاری می‌کرد اشک‌هایش بند نمی‌آمد. از وقتی رفت توی نارنگی و بیرون آمد، همه‌اش دلش می‌خواست گریه کند.
غول‌غولک هر کاری می‌کرد اشک‌هایش بند نمی‌آمد. از وقتی رفت توی نارنگی و بیرون آمد، همه‌اش دلش می‌خواست گریه کند.
کد خبر: ۲۰۲۱۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  گفت: قصه گویی، قصه شنیدن و قصه نویسی بر اساس منطق قرآن یک مسئله راهبردی است.
معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: قصه گویی، قصه شنیدن و قصه نویسی بر اساس منطق قرآن یک مسئله راهبردی است.
کد خبر: ۲۰۰۹۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

حمزه خوشبخت قصه گوی اهل جنوب می‌رود این شهر و آن شهر و این روستا و آن روستا تا برای بچه‌ها قصه بگوید و این بار به مشهد آمده است.
حمزه خوشبخت قصه  گوی اهل جنوب می‌رود این شهر و آن شهر و این روستا و آن روستا تا برای بچه‌ها قصه بگوید و این بار به مشهد آمده است.
کد خبر: ۲۰۰۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۳

ساعت ۸ صبح است و مامان تازه از بیمارستان برگشته. حال پدربزرگم خوش نیست و چند روزی است بیمارستان بستری شده.
ساعت ۸ صبح است و مامان تازه از بیمارستان برگشته. حال پدربزرگم خوش نیست و چند روزی است بیمارستان بستری شده.
کد خبر: ۱۷۲۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶

از خوش‌حالی کر شده بودم. نه صدای موسیقی آرام‌بخش آسانسور را می‌شنیدم، نه مانند همیشه صدای خس‌خس سینه‌ی بابابزرگ غصه‌دارم می‌کرد.
از خوش‌حالی کر شده بودم. نه صدای موسیقی آرام‌بخش آسانسور را می‌شنیدم، نه مانند همیشه صدای خس‌خس سینه‌ی بابابزرگ غصه‌دارم می‌کرد.
کد خبر: ۱۷۱۸۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۶

دیگر بدشانسی از این بیشتر نمی‌شد. مامان را با هزار بدبختی راضی کرده بودم که اجازه بدهد با بچه‌های همسایه برویم پارک اما...
دیگر بدشانسی از این بیشتر نمی‌شد. مامان را با هزار بدبختی راضی کرده بودم که اجازه بدهد با بچه‌های همسایه برویم پارک اما...
کد خبر: ۱۷۴۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۸

بالأخره زمان آخرین امتحان فرارسید. در یک روز عجیب، بچه‌ها همه برای جشن پایان سال، درحال باد کردن بادکنک بودند و من هم تندتند سر بادکنک‌های بادشده را گره می‌زدم.
بالأخره زمان آخرین امتحان فرارسید. در یک روز عجیب، بچه‌ها همه برای جشن پایان سال، درحال باد کردن بادکنک بودند و من هم تندتند سر بادکنک‌های بادشده را گره می‌زدم.
کد خبر: ۱۷۱۵۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰

یک جایی خواندیم بزرگی از اهل فرنگ گفته بود و انصافا خوب هم گفته بود که هر کودکی که به دنیا می‌آید، یعنی هنوز حی لایموت از بنی بشر نامید نشده است و می‌آیند بندگانی که قرار است دنیا را آبادان کنند، البته که فرمود ما راه را هم نشانشان می‌دهیم، حالا خودشان انتخاب می‌کنند که شکرگزار باشند یا کفران نعمت کنند.
یک جایی خواندیم بزرگی از اهل فرنگ گفته بود و انصافا خوب هم گفته بود که هر کودکی که به دنیا می‌آید، یعنی هنوز حی لایموت از بنی بشر نامید نشده است و می‌آیند بندگانی که قرار است دنیا را آبادان کنند، البته که فرمود ما راه را هم نشانشان می‌دهیم، حالا خودشان انتخاب می‌کنند که شکرگزار باشند یا کفران نعمت کنند.
کد خبر: ۱۶۹۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳

گفتم می‌نشینم توی اتوبوس و آماده باش توی مسیر منتظر ایده‌ می‌مانم، شاید خدا خواست و سوژه روایت این هفته مسافرنوشت را توی همین اتوبوس پیدا کردم.
گفتم می‌نشینم توی اتوبوس و آماده باش توی مسیر منتظر ایده‌ می‌مانم، شاید خدا خواست و سوژه روایت این هفته مسافرنوشت را توی همین اتوبوس پیدا کردم.
کد خبر: ۱۶۷۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

آیدا شانزده‌ساله است، دختری خیال‌‌پرداز که همواره به کلاغ‌‌ها و زندگی آن‌‌ها فکر می‌‌کند.
آیدا شانزده‌ساله است، دختری خیال‌‌پرداز که همواره به کلاغ‌‌ها و زندگی آن‌‌ها فکر می‌‌کند.
کد خبر: ۱۶۴۲۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۶

چهار سالی بود که خانوادگی به قم نیامده بودیم. هرچه به قم نزدیک‌تر می‌شدیم گرمای هوا بیشتر می‌شد.
چهار سالی بود که خانوادگی به قم نیامده بودیم. هرچه به قم نزدیک‌تر می‌شدیم گرمای هوا بیشتر می‌شد.
کد خبر: ۱۶۲۱۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱

خیلی از دخترها روز دختر از دیگران هدیه‌ می‌گیرند: یک روسری، یک کتاب، یک شاخه گل و ... . هدیه‌ی زهرا هم یک هدیه‌ی‌ خیلی‌خیلی خوب بود.
خیلی از دخترها روز دختر از دیگران هدیه‌ می‌گیرند: یک روسری، یک کتاب، یک شاخه گل و ... . هدیه‌ی زهرا هم یک هدیه‌ی‌ خیلی‌خیلی خوب بود.
کد خبر: ۱۶۲۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۱

دنیا پر از چیزهای قشنگ و جورواجور است، چیزهایی که بعضی وقت‌ها از دیدنشان دهانمان باز می‌ماند.
دنیا پر از چیزهای قشنگ و جورواجور است، چیزهایی که بعضی وقت‌ها از دیدنشان دهانمان باز می‌ماند.
کد خبر: ۱۵۳۷۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۸

دقایق اول کلاس، وقتی موضوع «سیب» را برای پژوهش پیشنهاد دادم، تقریبا همه‌ی بچه‌های گروه به من خندیدند.
دقایق اول کلاس، وقتی موضوع «سیب» را برای پژوهش پیشنهاد دادم، تقریبا همه‌ی بچه‌های گروه به من خندیدند.
کد خبر: ۱۶۰۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹

بابابزرگ، پهلوان اول محله است. نه اینکه فکر کنید چون بابابزرگ من است دارم تعریفش را می‌کنم.
بابابزرگ، پهلوان اول محله است. نه اینکه فکر کنید چون بابابزرگ من است دارم تعریفش را می‌کنم.
کد خبر: ۱۶۱۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۸

همیشه دلم می‌خواست پشت آن میز چرمی بزرگ بشینم، روی آن صندلی مشکی پشت‌بلند چرخ‌دار.
همیشه دلم می‌خواست پشت آن میز چرمی بزرگ بشینم، روی آن صندلی مشکی پشت‌بلند چرخ‌دار.
کد خبر: ۱۵۴۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۶

در این دنیا کارهایی هست مخصوص روزگار نوجوانی. تصمیم‌هایی هست که فقط در همین حالا که نوجوانی می‌توانی بگیری.
در این دنیا کارهایی هست مخصوص روزگار نوجوانی. تصمیم‌هایی هست که فقط در همین حالا که نوجوانی می‌توانی بگیری.
کد خبر: ۱۵۳۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۲

بعضی‌ها ممکن است وقتی چشمشان به یک خوراکی خوش‌مزه می‌افتد، دلشان بخواهد همه خوراکی مال آن‌ها باشد.
بعضی‌ها ممکن است وقتی چشمشان به یک خوراکی خوش‌مزه می‌افتد، دلشان بخواهد همه خوراکی مال آن‌ها باشد.
کد خبر: ۱۶۰۹۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱

به نظر من، خوشبختی مثل آب است: آرام، زیبا و ملایم، دلچسب و خوش‌رنگ، جذاب و گران‌بها، و من خوشبختم.
به نظر من، خوشبختی مثل آب است: آرام، زیبا و ملایم، دلچسب و خوش‌رنگ، جذاب و گران‌بها، و من خوشبختم.
کد خبر: ۱۵۳۷۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۹

اتفاقی که امشب برای من افتاد مثل یک معجزه بود، معجزه‌ای که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود.
اتفاقی که امشب برای من افتاد مثل یک معجزه بود، معجزه‌ای که هیچ وقت از ذهنم پاک نمی‌شود.
کد خبر: ۱۵۲۵۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۲

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->