قصه - صفحه 5

قصه
| شهرآرانیوز
رنگ‌ها همیشه همــه‌چیـز را قشنگ و دوست‌داشتنی می‌کنند، آن‌قدر قشنگ که حتی آدم‌فضایی‌ها هم عاشقش می‌شوند.
رنگ‌ها همیشه همــه‌چیـز را قشنگ و دوست‌داشتنی می‌کنند، آن‌قدر قشنگ که حتی آدم‌فضایی‌ها هم عاشقش می‌شوند.
کد خبر: ۹۸۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۲

بابا از من خیلی جلو افتاده بود. هیچ حواسش نبود که مرا جا گذاشته است.
بابا از من خیلی جلو افتاده بود. هیچ حواسش نبود که مرا جا گذاشته است.
کد خبر: ۹۸۹۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴

پیچ رادیو را بستم و یک‌راست رفتم سراغ یخچال. از شدت گرسنگی، دهانم تلخ شده بود.
پیچ رادیو را بستم و یک‌راست رفتم سراغ یخچال. از شدت گرسنگی، دهانم تلخ شده بود.
کد خبر: ۹۸۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴

در حیاط که بسته شد، از خوشحالی دویدم سمت یخچال. درش را باز کردم و نگاه خریدارانه‌ای به سرتاپایش انداختم. انواع خوراکی‌ها در زیباترین حالت ممکن کنار هم چیده شده بودند.
در حیاط که بسته شد، از خوشحالی دویدم سمت یخچال. درش را باز کردم و نگاه خریدارانه‌ای به سرتاپایش انداختم. انواع خوراکی‌ها در زیباترین حالت ممکن کنار هم چیده شده بودند.
کد خبر: ۸۲۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۸

«داستا‌ن‌های سفید» با تصاویرشان برای ما قصه می‌گویند.
«داستا‌ن‌های سفید» با تصاویرشان برای ما قصه می‌گویند.
کد خبر: ۸۲۴۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۱

نفس راحتی کشیدم و گفتم: «حالا می‌خواهم همه روزهایی را که نتوانسته بودم بخوابم جبران کنم.» زنگ تلفن به صدا درآمد. بابا بود.
نفس راحتی کشیدم و گفتم: «حالا می‌خواهم همه روزهایی را که نتوانسته بودم بخوابم جبران کنم.» زنگ تلفن به صدا درآمد. بابا بود.
کد خبر: ۹۰۶۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۶

بعضی مشکلات را نمی‌توان از قبل پیش‌بینی کرد. چون آن‌قدر آهسته و ‌آرام اتفاق می‌افتند که متوجهشان نمی‌شوی.
بعضی مشکلات را نمی‌توان از قبل پیش‌بینی کرد. چون آن‌قدر آهسته و ‌آرام اتفاق می‌افتند که متوجهشان نمی‌شوی.
کد خبر: ۹۰۶۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۵

یک روز گرم تابستان بود و بیشتر اهالی جنگل در لانه‌های خود استراحت می‌کردند. زخم پای باجی‌سنجابه که توی تله‌ی شکارچی‌ها افتاده بود، دیگر داشت خوب می‌شد.
یک روز گرم تابستان بود و بیشتر اهالی جنگل در لانه‌های خود استراحت می‌کردند. زخم پای باجی‌سنجابه که توی تله‌ی شکارچی‌ها افتاده بود، دیگر داشت خوب می‌شد.
کد خبر: ۹۰۶۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۷

داستان‌های سفید با تصاویر برای ما سخن می‌گویند.
داستان‌های سفید با تصاویر برای ما سخن می‌گویند.
کد خبر: ۸۰۹۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۵

مدتی‌ است ۲ تا شده‌ام، ۲ آدم عجیب و‌ غریب، ۲ آدم‌ کاملا متفاوت از هم که یکی در شرق نشسته است و یکی در غرب.
مدتی‌ است ۲ تا شده‌ام، ۲ آدم عجیب و‌ غریب، ۲ آدم‌ کاملا متفاوت از هم که یکی در شرق نشسته است و یکی در غرب.
کد خبر: ۹۰۶۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۵

هر سال این روزها برایم جور دیگری است. مدرسه و امتحاناتش که تمام می‌شود، خرداد که از راه می‌رسد، دوست دارم همه‌چیز عطر و بوی تعطیلات واقعی را به خود بگیرد.
هر سال این روزها برایم جور دیگری است. مدرسه و امتحاناتش که تمام می‌شود، خرداد که از راه می‌رسد، دوست دارم همه‌چیز عطر و بوی تعطیلات واقعی را به خود بگیرد.
کد خبر: ۹۰۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۳

باد که می‌وزد، دل آدم حسابی خنک می‌شود مخصوصا توی گرمای تابستان. درخت سیب هم دلش می‌خواست باد بوزد اما خبری از باد نبود.
باد که می‌وزد، دل آدم حسابی خنک می‌شود مخصوصا توی گرمای تابستان. درخت سیب هم دلش می‌خواست باد بوزد اما خبری از باد نبود.
کد خبر: ۸۲۴۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۱

شما چند وقت یک بار موهایتان را شانه می‌کنید؟ چند وقت یک بار آن‌ها را تمیز و مرتب می‌کنید. فسقلی که اصلا یادش نبود! فسقلی همیشه فراموش می‌کرد موهای سرش را شانه کند.
شما چند وقت یک بار موهایتان را شانه می‌کنید؟ چند وقت یک بار آن‌ها را تمیز و مرتب می‌کنید. فسقلی که اصلا یادش نبود! فسقلی همیشه فراموش می‌کرد موهای سرش را شانه کند.
کد خبر: ۹۰۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۰

چند بار به قفسش سر زدم. برایش آب تازه گذاشتم. ظرف ارزنش را پر کردم. حتی کمی با او‌ حرف زدم اما انگار فایده‌ای نداشت. بابا سگرمه‌هایش را توی هم‌کشیده بود و از دور وفا را زیر نظر داشت.
چند بار به قفسش سر زدم. برایش آب تازه گذاشتم. ظرف ارزنش را پر کردم. حتی کمی با او‌ حرف زدم اما انگار فایده‌ای نداشت. بابا سگرمه‌هایش را توی هم‌کشیده بود و از دور وفا را زیر نظر داشت.
کد خبر: ۹۰۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۸

در این پادکست داستان طنز «خرابکاری» اثر امیرحسین بنی‌اسدی را می‌شنوید.
در این پادکست داستان طنز «خرابکاری» اثر امیرحسین بنی‌اسدی را می‌شنوید.
کد خبر: ۹۰۶۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۴

شاید برای همه پیش بیاید که بعضی وقت‌ها فکر کنند به هیچ دردی نمی‌خورند و هیچ کسی توی دنیا به کمک آن‌ها احتیاج ندارد. سنگ‌ریزه هم همین فکر را می‌کرد.
شاید برای همه پیش بیاید که بعضی وقت‌ها فکر کنند به هیچ دردی نمی‌خورند و هیچ کسی توی دنیا به کمک آن‌ها احتیاج ندارد. سنگ‌ریزه هم همین فکر را می‌کرد.
کد خبر: ۸۶۶۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۳

اگر می‌توانستم خودم را به اتاق برسانم عالی می‌شد. بعد در را قفل می‌کردم و تا آمدن مامان همان‌جا می‌ماندم. این‌طوری عالی می‌شد.
اگر می‌توانستم خودم را به اتاق برسانم عالی می‌شد. بعد در را قفل می‌کردم و تا آمدن مامان همان‌جا می‌ماندم. این‌طوری عالی می‌شد.
کد خبر: ۸۶۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۱۱

عیدها همیشه پر از نقل و شکلات و شیرینی‌های خوشمزه‌اند. مادربزرگ هم دوست داشت عید غدیر با یک عالمه شکلات خوشمزه از مردم پذیرایی کند، یک عالمه شکلات خوشمزه توی بسته‌های کوچولوی پلاستیکی.
عیدها همیشه پر از نقل و شکلات و شیرینی‌های خوشمزه‌اند. مادربزرگ هم دوست داشت عید غدیر با یک عالمه شکلات خوشمزه از مردم پذیرایی کند، یک عالمه شکلات خوشمزه توی بسته‌های کوچولوی پلاستیکی.
کد خبر: ۸۶۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۹

«درد» همیشه برایم یک کلمه بود، یک کلمه‌ی ساده‌ی سه‌حرفی، یک حسّ سبک و گذرا که مثل بیشتر انسان‌ها گاه سراغی از من می‌گرفت.
«درد» همیشه برایم یک کلمه بود، یک کلمه‌ی ساده‌ی سه‌حرفی، یک حسّ سبک و گذرا که مثل بیشتر انسان‌ها گاه سراغی از من می‌گرفت.
کد خبر: ۸۶۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۹

داستان‌ سفید، این بار از صرفه جویی برایمان می‌گوید.
داستان‌ سفید، این بار از صرفه جویی برایمان می‌گوید.
کد خبر: ۸۶۸۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۰۸

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->