صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

حافظ، شاعری برای همیشه

  • کد خبر: ۸۳۶۶۲
  • ۲۰ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۹
علیرضا حیدری - عضو شورای سیاست گذاری شعر خراسان رضوی

حافظ شدن کار سختی بود. او پشت سر خود تاریخی پربار داشت؛ در اسطوره و حماسه فردوسی کار را تمام کرده بود. در غزل عاشقانه، سعدی، همشهری او، کاری کرده بود کارستان. در غزل عارفانه عطار‌ها سنگ تمام گذاشته بودند و در اندیشه و عرفان مولانا. خیام با رباعی‌های جاندار و حکمت آمیزش، راه را برای ادامه نگاه چیستی گرایانه به عالم و آدم بسته بود و حال حافظ باید خودش را به قله‌ای می‌رساند که این بزرگان در آن به ضیافت نشسته بودند.

او چه شگرد و ترفندی باید در دست می‌داشت و چه شعبده‌ای به کار می‌گرفت تا هم تراز این نام آوران شود. بی گمان این راه دشوارترین انتخاب برای حافظ بود. کار را بزرگان پیش از او به سامانی درخور رسانده بودند و هرکدام بخشی از فرهنگ و تاریخ و اندیشه ایرانی و اسلامی را نمایندگی می‌کردند. نگاه به غزل حافظ ما را با این حقیقت روبه رو می‌کند که او دقیقا دست به شعبده بازی زد. شعبده‌ای که شاید فقط از شیخ شمس الدین حافظ شیرازی برمی آمد که هم از هوش سرشاری برخوردار بود و هم به صنعت «رندی» مسلط.

حافظ با اعتنای کامل به گذشته و با هوش و درایت وصف ناپذیرش، به مجمع الجزایری از شعر پیش از خود اندیشید و تابلویی زیبا، بی بدیل، چشم نواز، ماندگار و دلکش را آفرید. او در شعر پرنیانی خود، مهمانی باشکوهی ترتیب داد که در گرداگرد آن فردوسی و خیام و سعدی و عطار و مولانا و حتی مسعود سعد‌ها نشسته اند.

اندیشه خیامی، لطافت غزل سعدی، اسطوره ایرانی و شکوه حماسی فردوسی و عرفان بلند مولانا یکجا در دیوانی گرد آمد که هر ایرانی با دراختیارداشتن آن، گویی ادبیات و شعر فارسی را به تمامی در دست دارد و به راستی اگر نبود این هوش و رندی او، حافظ چنین محرم خانه‌های ایرانیان نمی‌شد. شاید به همین دلیل است که او را حافظه تاریخی ایرانیان برمی شمارند. او به معنای واقعی سخن، یک هنرمند بود. شعر را با هنرمندی درآمیخت و کلام را چنان سحرآمیز کرد که ذهن و دل خواننده را به چنگ می‌آورد.

هنر دیگر حافظ این بود که صدای زمانه خود بود. او شعرش را به زمانه خود سنجاق کرد؛ اما نه چنان که زمانمند شود و تاریخی. حافظ صدای نقد نخبگانی و البته مسئول جامعه خود بود که بی تعارف و بی ممیزی، بی اخلاقی‌ها را می‌دید و با صدایی بلند، فریاد بر‌ می‌آورد. او به ویژه انگشت گذاشته بود روی بلای خانمان سوزی که بنیان‌های یک جامعه را فرو می‌ریزد و، چون موریانه از درون جامعه را به تباهی می‌کشاند؛ ریا و تظاهر و سالوس صفتی و چاپلوسی.

گویا ریاکاری به سراغ صنف و طبقه خاصی هم نرفته بود. این آفت و عفونت چرکین دامن خیلی‌ها را گرفته بود و سرایت و واگیری اش خاص و عام را گرفتار کرده بود و حافظ در کنار همان شیرین سخنی سحرانگیز و شهرآشوبی اش، گاه زهر کلامش این افراد را نشانه می‌گرفت و تندی سخن او نشان از همه گیری بیماری ریا و تظاهر در جامعه او بود و دریافته بود «چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند».

درآمیختن آن لطافت و جلوه گری با این تندی و تشر و ترش رویی، کاری است که فقط از حافظ برمی آمد. به ویژه که او نقد اجتماعی خود را، آن هم با چنین ادبیات تند وخشن ـ در قالب غزل ریخت که محملی است برای بیان عارفانه‌ها و عاشقانه ها. حافظ ماند و می‌ماند، چون زبان گویای تاریخ و فرهنگ ایرانیان است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.