آن روزها فقط کتاب بود؛ اینترنت نبود، تلگرام نبود، اینستا نبود. آن روزها فقط باید کتاب میخریدی یا به کتابخانه میرفتی و کتاب امانت میگرفتی. آن روزها این فناوریها نبود که کتاب بارگیری کنی. آن روزها، از همین دوسه دهه پیش را شامل میشود تا هزارواندی سال قبل. امروز کتاب خوانها به سه دسته تقسیم میشوند؛ آنهایی که همچنان کتاب میخرند و میخوانند و اصلا با کتاب زندگی میکنند.
آنهایی که از اینترنت کمک میگیرند و میخوانند، اما پولی به کتاب نمیدهند برای بهبود چرخه اقتصاد کتاب و کسانی که با مطالعه پراکنده در فضای مجازی، دلخوش به کتاب خواندن هستند که البته کار کتاب خواندن را نمیکند.
فراموش نکنیم که همه بار فرهنگ و تاریخ و تمدنمان روی دوش کتاب به ما رسیده است. آن روزی که خیلی از ملتها و جوامع با کتاب و نوشتن و قلم بیگانه بودند، ما کتابخانههای بزرگی داشتیم که زبانزد بود و متر و معیار فرهنگمان، کتاب بود و کتابخانه.
خسرو معتضد از کتابخانهای مینویسد که در تخت جمشید بوده است و الواح خشک شده آن، دیگری از کتابخانه جندی شاپور در خوزستان که یکی از کتابخانههای بزرگ دنیا بود. ابن ندیم درباره کتابخانه اردشیر بابکان مینویسد: «کتابهایی که از ایران باستان مانده و پراکنده شده بودند، گرد آورد و در گنجینهای آنها را نگهداری میکرد.» پس ازظهور اسلام هم کتابخانههای بزرگی در جای جای این بوم وبر وجود داشت که عظمت فرهنگی ایران را نشان میداد و دانشمندان و شاعران ایرانی به کمک کتاب و نوشتن، سهمی درخور در گسترش دین مبین اسلام داشتند.
ابن سینا از کتابخانهای یاد میکند که نوح بن منصور سامانی به او اجازه داد به آن دسترسی داشته باشد: «به سرایی اندر شدم که خانههای بسیار داشت و در هر خانهای صندوقهای کتاب بود که روی هم انباشته بودند».
فراموش نکنیم که فردوسی و مولانا و سعدی و ابن سینا و خوارزمی و خواجه نصیر و حافظ و خیام و عطار و فارابیها با کتاب، اندیشه و دانش و ذوق خود را برای ما به میراث گذاشتند و فراموش نکنیم که بیش از هزار سال پیش، مردی فرزانه از سرزمین تاریخی توس شعاری داد که شعور تاریخی او و مردمش را بازتاب میداد؛ او بر نکتهای کلیدی برای پیشرفت، انگشت گذاشت که امروز در غرب یکی از پایههای قدرت شمرده میشود.
آن مرد فرزانه، فردوسی توسی، به سادگی گفت: «توانا بود هر که دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود» و در این شش کلمه، دنیایی از اندیشه را بازتاب داد. او به درستی فهمیده بود که «آگاهی» کلید و رمز «توانایی» است و تردید نباید کرد که این «آگاهی» به دست نمیآید مگر با پناه بردن به کتاب.
تبلیغات هفته کتاب هم چند روزی است و میگذرد و با همه فوایدی که دارد، نمیتواند راهگشا باشد. باید با کتاب زندگی کنیم. آگاه شدن حق من و شماست. دانستن از حقوق مسلم شهروندی است و امکان این آگاهی بخشی باید فراهم آید و مدیران فرهنگی شهر سهم درخورملاحظهای در این مسیر دارند.
استمرار سیاستهای کمک به کتاب خوانی نباید محدود به هفته کتاب شود. راه برای دسترسی به کتاب همواره باید هموار باشد و بستر این همواری در دست مدیران است. کتاب خواندن را جدی بگیریم و برایش سرمایه گذاری کنیم.