بیش از دو سال از آن روزی میگذرد که اولین بیمار مبتلا به کووید ۱۹ در کشور شناسایی شد و ما هم از موج همهگیری جهانی در امان نماندیم و خیلی زود فردبهفرد مردم این سرزمین، هر یک بهنوعی با این بیماری هزارچهره دستبهگریبان شدند.
در این هفتصدواندی روز که از شیوع کرونا در کشور گذشته، رنجها و حسرتهای بیشماری بر دلهایمان برجا مانده است؛ از حسرت دلخوشیهای کوچکی مانند دورهمیها و دیدار دوستان و آشنایان بگیرید که تا پیش از کرونا اصلا حواسمان بهشان نبود تا زخم کاری ازدستدادن عزیزانمان که روحمان را خراشیده است.
اما با همه این تفاصیل، وزن نیمه پر لیوان در دوران کرونا هم کم سنگین نیست و کم نبودند و نیستند آنها که در عصر همهگیری جهانی برای گذار از روزهای تلختر از زهر پای کار آمدند؛ همانها که بهعبارت «همه ما مسئولیم» ایمان دارند و معتقدند با همدلی و مشارکت اجتماعی میتوان از هر بحرانی گذر کرد.
اقتصاد از حوزههایی بود که از همان روزهای نخست تعطیلی و قرنطینه، با شبیخون کرونا روبهرو شد و نتیجه آن تنگترشدن عرصه برای خانوادههایی بود که پیش از کرونا هم دغدغه معیشت داشتند. بااینحال، نیکاندیشان این روزگار وارد گود شدند و پیامد همدلیشان، بیشمار بستههای معیشتی بود که در جایجای این مرزوبوم بهدست نیازمندان رسید.
در روزگاری که تهیه ماسک دلنگرانی برخی بود، شماری دیگر از خیراندیشان، پویش نذر ماسک راه انداختند و طولی نکشید که این دغدغه هم برطرف شد. فراهمکردن دستگاه اکسیژنساز برای بیمارانی که بهسختی نفس میکشیدند و توان مالی برای خرید یا تأمین هزینه اجاره دستگاه را نداشتند نیز از دیگر جلوههای مشارکت اجتماعی و همدلی در عصر کرونا بود.
در این دوران هر کسی به هر شکلی که دستش میرسید، کاری کرد؛ یکی آستین بالا زد و بستههای آبمیوه را برای تقویت قوای جسمانی بیماران کرونایی فراهم کرد، آن دیگری مواد ضدعفونیکننده را بهدست نیازمندانش رساند، برخی هم از بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانها سر در آوردند و بیمزدومنت به تیمار بیماران کرونایی پرداختند.
گروهی هم در روزهایی که شمار زیاد قربانیان کووید ۱۹، غسالها را بیرمق کرده بود، داوطلبانه راهی سالنهای تطهیر آرامستانهای شهر شدند تا طاهران نفسی تازه کنند. شماری از بهبودیافتگان کرونایی هم با اهدای پلاکت خونشان به یاری بیماران کرونایی بدحال شتافتند.
برخی جوانترها هم با انجام کارهایی کوچک از قبیل انجام خریدهای روزانه برای سالمندانی که بهدلیل بیماریهای زمینهای احتمالی و نیز ضعف بدنی، کرونا بیشتر سلامت و جانشان را تهدید میکرد، مسئولیت اجتماعیشان را انجام دادند تا مسنترها در خانه بمانند.
برشمردن شاهد مثالهای این قبیل مشارکتهای اجتماعی «مثنوی هفتاد من کاغذ» است و در این مجال نمیگنجد، بااینحال مروری بر این مصداقها نشانگر آن است که مردم ایران بهویژه مشهدیها از آزمون مشارکت اجتماعی و همدلی در عصر این ویروس ناشناخته سربلند بیرون آمدهاند.
البته هرازگاهی اخباری تلخ هم از گوشهوکنار به گوش میرسید که خوانندگان از شنیدنش شاخ درمیآوردند و حکایت از آن داشت که در زمانه شیوع ویروس شاخدار، شماری از اهالی این شهر و دیار، فضا و فرصت را برای سوداگری مهیا دیدند و به خیال خام خودشان «از آب گلآلود ماهی گرفتند»؛ از سودجویی برخی برای گرانفروشی و احتکار ملزومات بهداشتی مقابله با کرونا بگیرید تا ناجوانمردی آنها که آب را بهجای الکل به مشتریان درمانده از واهمه همهگیری غالب کردند.
یادآوری این قبیل سودجوییها، اهمیت و ضرورت آموزش مشارکت اجتماعی را در گذار از بحرانها بهویژه در روزگار همهگیری کرونا نشان میدهد.
تکتک افراد جامعه باید بدانند که حکایت این بحران سلامت، حکایت همان کشتی است که همه ما در آن نشستهایم و برای اینکه این کشتی سوراخ، سالم به ساحل برسد، باید آحاد جامعه احساس مسئولیت کنند و بدانند عبور از این اوضاع بحرانی فقط وظیفه مسئولان دولتی نیست و مشارکت اجتماعی فردفرد جامعه نقشی سازنده دراینزمینه دارد.
همه مردم باید بدانند برای گذر از این بحران چه نقش و وظیفهای دارند. این وظیفه حتی میتواند بهسادگی رعایت شیوهنامههای بهداشتی باشد که برخی از آن سر باز میزنند. اینجاست که جای خالی همان آموزش و فرهنگسازی احساس میشود و تحقق آن مستلزم تعیین یک متولی مشخص فرهنگی است.