سید محمد عطائی | شهرآرانیوز؛ زمین خاکی حافظ در محله ثامن، روزگاری محل بازی و تمرین جوانانی بود که اکنون در دنیای فوتبال برای خود نام و شهرتی کسب کردهاند. خداداد عزیزی، رضا عنایتی، علی گلی و... از فوتبالیستهایی هستند که از دوران نوجوانی و جوانی در این زمین خاکی پا به توپ شدهاند و از آن خاطره دارند. وقتی خبر میرسید قرار است بازی و مسابقهای در آن برگزار شود، گوش تا گوش زمین پر از تماشاگر میشد؛ از کودک تا بزرگ و موسپید. آن وقت بساط کریخوانی بین عشق فوتبالها جور میشد. این زمین خاکی آلبوم خاطرات رنگارنگ و پر و پیمانی دارد.
ارزش آن به متراژ، بنا و موقعیتش در شهر نیست. اینجور جاها بهدلیل خاطرات آدمها باارزش میشوند. در و دیوار چرکخورده و رنگپریدهاش حس اصالت و قدمت را تداعی و همان اول آدم را جذب خودش میکند. عمر این مجموعه بیش از ۴۰ سال است، یعنی چندین نسل در این زمین، خاک فوتبال را خوردهاند و رشد کردهاند. وقتی وارد محوطه میشوم آدمهای زیادی آنجا حضور دارند.
چند تیم فوتبال که یا مشغول بازی هستند یا کنار زمین لباس عوض میکنند. ورزشکارهای قدیمیتر هم داخل اتاق مجموعه دور هم جمع شدند. مجموعهای که سالهاست درب سرویس بهداشتی و رختکنش قفل و مخروبه شده است. زمین فوتبالی بدون امکانات که باز هم ورزشدوستان عاشقش هستند و دلشان میخواهد اینجا سروسامان بگیرد.
از سمت خیابان شهید آرمون وارد مجموعه میشوم. همه چیز اینجا حس نوستالژیک دارد. از رنگ سبز سیر میلههای درب ورودی بگیر تا دیوارنویسی و یادگاریهایش. نام رسمی آن که روی تابلو حک شده، «مجموعه ورزشی گلشهر» است. زیر تابلو هم تأسیس آن را سال ۱۳۶۰ نوشتهاند. وارد میشوم و از کنار درب اصلی قفل شده، داخل راهرو سمت چپ میشوم تا به در سالن برسم که بالای آن، تابلوی «شهدای گلشهر» قرار دارد. اما موضوع گزارش ما زمین خاکی حافظ در همین مجموعه و پشت سالن است.
وارد محوطهای میشوم که سمت چپ سرویس بهداشتی و رختکن است و هر دو مخروبه شدهاند. در آنها هم قفل و زنجیر است و کاشیهای آبخوری جلو هم تکه تکه و زخمی. سمت راست، اتاق مجموعه است؛ اتاقی با یک میز قدیمی رنگ و رو رفته اداری و تعدادی کاناپه و صندلی گود رفته. وارد میشوم و چند ورزشکار قدیمی خونگرم را میبینم که دورهمی دارند. به گرمی از من استقبال میکنند و گپ و گفت دوستانه آغاز میشود.
جعفر سلیمی متولد سال ۱۳۴۹ است. حدود ۳۵ سالی است که پاجفت در این مجموعه خدمت میکند. شاید کمی عجیب باشد که او روی ویلچر نشسته، ولی عشق فوتبال همیشه در دلش زنده است. خودش میگوید: از سالهای آغاز تأسیس این مجموعه یعنی سال ۱۳۶۲ اینجا بودم. اسم اداری این مجموعه شهدای گلشهر است که بین ورزشکاران و فوتبالیستها به مجموعه حافظ معروف شده است. جعفر درباره نام این مجموعه توضیح میدهد. گویا سالها قبل تیمی اینجا فعال بوده به نام تیم فوتبال حافظ و، چون آن تیم در این زمین بازی میکرده بین ورزشکارها به همین نام شناخته میشود. زمین اینجا وقف، ولی مجموعه متعلق به اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی است.
جعفرآقا از دو سالگی با تزریق آمپول پنیسیلین ویلچرنشین شده است. از دوران نوجوانی شیفته فوتبال میشود و در همین زمین با عصا بازی میکند. در حال حاضر هم تمام علاقهاش فوتبال و همین زمین خاکی است. او از بزرگانی اسم میبرد که پایه و اساس این زمین فوتبال را چیدهاند. افرادی مانند سید رضایی، نبیزاده، اسماعیلی و سلیم یار که سالهاست در این مجموعه فعالیت کردهاند و به قول حاضران این جمع، زمین را سرپا نگه داشتهاند. جعفر میگوید: این بزرگان که کنار رفتند، نوبت به ما رسید. الان حدود ۲۵ سالی میشود که در اینجا همکاری میکنم و خدمتگزار ورزشکاران هستم.
درباره شیوه اداره این مجموعه میپرسم، جعفرآقا میگوید: حساب سالن از این زمین جداست، چون حدود ۱۷ سالی میشود که به بخش خصوصی واگذار شده و هر سال در مزایده هر کس مبلغ بیشتری پیشنهاد بدهد برنده میشود و آن شخص هم سالن را ساعتی اجاره میدهد. اما زمین خاکی فوتبال اینطور نیست و اداره آن برعهده ماست. البته اوایل به صورت شورایی اداره میشد و در همین مکان شورای فرهنگی ورزشی گلشهر داشتیم.
جعفر خودش را بزرگ شده همین محله و زمین میداند هرچند در حال حاضر در گلشهر ساکن نیست. او هر کاری که از دستش برمیآید انجام میدهد تا به قول خودش چراغ زمین روشن بماند.
درباره نقش این زمینهای فوتبالی در ورزش حرفهای کشور میپرسم. جعفر میگوید: شالوده و اساس فوتبال در کشور ما و حتی کشورهای بنام در زمینه فوتبال مانند برزیل همین زمینهای محلی است. فوتبال از محلات شروع میشود و بازیکنان در بالاترین سطح از همین نقطه شروع میکنند.
این فوتبال در جهان به فوتبال خیابانی معروف است. اینجا برای بازیکنان هزینهای ندارد و بازیکن الزاما مجبور نیست هزینه زمین چمن یا آموزش در مدارس فوتبال را بپردازد. خداداد عزیزی، رضا عنایتی و علی گلی در همین زمین بازی و رشد کردهاند. اگر به این زمین توجه بیشتری شود، باز هم استعدادهای فوقالعادهای هستند که از اینجا بروند و در عرصه ملی و بینالمللی خوش بدرخشند.
دو سال بهدلیل شرایط قرنطینه و محدودیتهای کرونایی در این زمین بازی نکردهاند، ولی در حال حاضر ۲۰ تیم بهطور دائمی در این زمین فعال هستند. جعفر آقا و دیگر همقطارانش در این سالها سخت کوشیدهاند تا این مجموعه تعطیل یا تبدیل نشود. گاهی با خواهش و تمنا و گاهی هم با فشار. گویا بارها تصمیم گرفته شده تا این مجموعه درآمدزا شود و این یعنی پایان این همه سال تلاش برای دور نگهداشتن نوجوانان و جوانان کمبضاعت این محله از آسیبهای اجتماعی.
جعفرآقا میگوید: اگر این زمین، چمن بشود دیگر نمیشود مثل سابق شاهد فوتبال جوانان این محله باشیم. در حال حاضر این زمین رایگان است و تنها برای مسابقات مقداری پول جمع میشود که برای قند و چایی و جوایز است. ما میدانیم زمانی که زمین چمن مصنوعی شده و پروژکتورها نصب شود نگاه این است که باید خودش پولش را دربیاورد و در این منطقه شدنی نیست. او از تعدادی تیم سرشناس این محدوده اسم میبرد مانند امید، ابوذر، فجر امید، آریانا و یاران.
جعفر آقا درباره رسیدگی به وضعیت زمین اینطور میگوید: مبلغی که برای ساماندهی اینجا نیاز است بسیار ناچیز است. در حد چند ده میلیون میتواند مشکلات بسیاری در این مجموعه را حل کند. او میگوید: این مبلغ کم از هزینهکرد بسیاری مشکلات جلوگیری میکند.
دولت ۵۰ میلیون اینجا خرج کند چندین میلیارد صرفهجویی کرده است. پولی که باید صرف بازگرداندن تعدادی جوان از بلای اعتیاد به دامان جامعه پرداخت کند. اینها واقعیت است. من میتوانم تضمین بدهم که اگر سرو شکل این مجموعه درست شود یعنی شنریزی شود، در و دیوارهایش رنگ و سرویس بهداشتی و رختکن دوباره باز شود، هر ساله از این زمین حداقل ۱۰ بازیکن خوب در سطح اول مشهد معرفی شود. اینجا میتواند بار حداقل یکسوم فوتبال مشهد را به دوش بکشد.
سراغ یکی دیگر از افراد شاخص و دلسوز این مجموعه میروم. محمد دلاور متولد ۱۳۵۴ است. به قول خودش از کودکی در همین زمین بزرگ شده و بعدها هم سالهای سال اینجا توپ زده است. او میگوید: خدا را شکر که سراغ همین زمین و ورزش رفتیم و به راههای دیگر کشیده نشدیم. منزل او تقریبا چسبیده به مجموعه ورزشی است و هنوز هم هر از چندگاهی پا به توپ میشود. محمد از هفتسالگی علاقهمند فوتبال و در نوجوانی عضو تیم شهید سیدی میشود.
بعدها هم در تیم امید گلشهر به سرپرستی جعفرآقا بازی میکند. نقطه اوج بازی او در سوپر لیگ استان بوده و بهدلیل مشکلات زندگی بیش از آن پیش نرفته است. به اینجای صحبت که میرسیم حاضران در جمع همگی تصدیق میکنند که محمد هنوز هم فوتبال را پرشور و حرارت بازی میکند. از نظر او مشکلات اینجا زیاد است، ولی به راحتی و در صورت حمایت حل میشود. او میگوید: مثلا برای راهاندازی سرویس بهداشتی باید هزینه شود. اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی در این زمین پول خرج نمیکند. واقعیت این است که افتخارات ورزشیای که در کشور ما به دست میآیند، سر غیرت و تلاش بازیکنان و ورزشکاران است نه مدیریت ورزشی کشور.
محمد در ادامه میگوید: شرایط زمین به علت کمبود شن، خطرناک است و در صورت آسیب دیدن نوجوانان و جوانان ممکن است خانوادههایشان از بازیکردن آنها جلوگیری کنند. مشکل دیگر تعویض لباس در کنار زمین است. بازیکنها کنار زمین و زیر آفتاب و باران و برف لباس عوض میکنند در صورتی که رختکن داریم و نیاز به تعمیر و بازسازی دارد.
نفر بعدی به معنای واقعی ریش سپید جمع است؛ محمدرضا عسگری متولد ۱۳۳۸. او که لباس و پرچم کمک داوری به تن دارد از زمانی یاد میکند که حتی دور این زمین دیوار هم نداشته است. آقا محمدرضا سرپرست تیم یاران بوده که در این محدوده بنام است. الان هم حدود بیست سالی است که روزهای جمعه میآید و داوری بازیها را به عهده دارد.
خودش میگوید: جوانها اینجا احترامم را دارند و اگر حتی به خطا رأی بدهم باز هم چیزی نمیگویند. بیتعارف بگویم که خودم را به همین جوانها وصل کردهام و تا جمعهها اینجا نیایم و کنار زمین ندوم و داوری نکنم شنبه نمیتوانم بروم سرکارو خستگیام در نمیرود. اینجا مسئولیتی جز داوری ندارم، اما اگر آشغال یا سنگی ببینم جمع میکنم، بهدلیل اینکه دلم میخواهد جوانها بیایند و ورزش کنند.
من نمیتوانم و آنها میتوانند. خیلیها میگویند «هنوز فوتبال را ول نکردهای؟» و میگویم «نه» حتی خانوادهام صبح جمعه ناهارم را میگذارند تا سر صبح اینجا بیایم و انرژی بگیرم. او از بازیکنانی نام میبرد که به دعوتش اینجا آمدهاند و فوتبال بازی کردهاند. اصغر شاملو، سید محمد سیدی، علی حسینی، نیما نکیسا و خیلی بازیکنهای تیم ابومسلم، از زمانی میگوید که تماشاگران آنقدر زیاد بودند که در اینجا جا نمیشدند و روی دیوارهای اطراف زمین مینشستند.
احمد عظیمی متولد سال ۱۳۴۷ است. از سال ۱۳۶۰ تیمی دارد با عنوان شهید مهندس و در حال حاضر مربی و سرپرست این تیم است که در دسته یک مشهد بازی میکنند. او درباره فوتبال محلات حاشیه شهر میگوید: امکانات نیست و مسئولان به فکر نیستند. مثلا همین مجموعه، من سال ۶۶ اینجا آمدم و بازی کردم. همان موقع هم همین شکل بود و چیزی به آن افزوده نشده علاوه بر اینکه روز به روز فرسوده شده است.
صحبتم با پیشکسوتها در بیرون از دفتر ادامه پیدا میکند. غلامرضا و حسین قنبردوست دو پسرعمو و ستاره فوتبال این محدوده بودند که الان چند سالی است کنار کشیدهاند.
آنها برای تماشا به اینجا آمدهاند. غلامرضا دیسک کمر دارد و حسین با اینکه در سوپر لیگ استان هم توپ زده بهدلیل پارتیبازی برخی، از پیشرفت در فوتبال باز مانده است. محمد مظفری بازیکن مستعد دیگری است که شوخ است و چند روز پیش در تیم پیشکسوتان فوتبال قهرمان شده است. او هم میگوید که این زمین ۲۰ سال است که نیاز به شن و ماسه جدید دارد و الان تنها کفپوش سنگ باقی مانده است.
پشت ساختمان سالن، پناهگاه شده است و رد آتش ناشی از بساط مصرف مواد و سرنگهای تزریق به چشم میخورد. در کنج همین بخش آنتن مخابرات هم نصب شده است. کمی جلوتر و دورتادور زمین سکوهایی برای تماشاگران بوده که در حال حاضر شکل سالم و صحیحی ندارد و لکههای آتش و مصرف مواد در اینجا هم دیده میشود. خواسته این آدمها رسیدگی به امنیت، بهداشت و امکانات مجموعه است.