انتشار یک رمان درباره رهبری هوش مصنوعی در جهان نام و موضوع فیلم بعدی محمدحسین مهدویان لو رفت + ویدیو آزیتا ترکاشوند نامزد جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره تورنتو شد فیلم نفس‌خور، به کارگردانی محمد کارت، در راه جشنواره فجر سریال جان‌سخت در راه نمایش خانگی + زمان پخش مروری بر کارنامه هنری بهروز شعیبی به بهانه انتصاب وی به عنوان رئیس جدید سینمای جوانان ایران حامد بهداد و لیلا حاتمی با فیلم سینمایی پیر پسر در راه جشنواره فجر تخفیف‌های ویژه فرهنگی و هنری به مناسبت بزرگداشت هفته مشهد + جزئیات گفت‌و‌گو با ۳  نماینده مشهدی حاضر در بیستمین جشنواره بین المللی نمایش عروسکی «تهران مبارک» آموزش داستان‌نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش دوم) بهروز شعیبی مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران شد حاشیه های هزارساله «شاهنامه» | مرور بخش چهارم کتاب «ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی» معرفی سالن‌های میزبان آثار چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر کامران نجف زاده با فصل دوم برمودا روی آنتن + زمان پخش فیلم بعدی کریستوفر نولان درباره چیست؟ فیلمساز ایرانی داور جشنواره‌های دهلی نو و جیپور هند شد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۴ دی ۱۴۰۳ جایزه بهترین فیلم جشنواره چنای هندوستان به فیلم در آغوش درخت رسید یادآوری سروش صحت از شب تلخ قتل داریوش مهرجویی در زمان ضبط فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» + فیلم پیام تسلیت رئیس‌ مجلس در پی درگذشت ژاله علو
سرخط خبرها

ارتعاش تار‌های صوتی پینوکیو ۵

  • کد خبر: ۱۰۳۹
  • ۰۹ تير ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۴
ارتعاش تار‌های صوتی پینوکیو ۵

علی موسی زاده| در نوشتار پیشین به تلاش برای پاسخ به این سؤال رسیدیم که «دیالوگ یک شخصیت بهتر است در کجا قطع شود؟» و امروز می رسیم به تکنیک بعدی: اگر شخصیتی سؤالی مطرح کرد، کاری کنید که شخصیت دوم به جای پاسخ به آن سؤال، سؤال دیگری مطرح کند.
این تکنیک ابعاد مختلفی دارد که کمک می کند بتوانید هدف های گوناگونی را با آن دنبال کنید. این موقعیت را تصور کنید: زن دیروقت وارد خانه می شود. مرد کلافه و عبوس است.
«کجا بودی؟»
«تو راجع به جریان سقط به محمود چی گفتی؟»
مثل این است که با خشم کسی را در دالان های نیمه تاریک دنبال می کنید و دقیقا لحظه ای که مچش را می گیرید، متوجه می شوید ساعد دستش فلس های درشتی دارد که در آن فضای نیمه تاریک می درخشد، بعد او لبخند شیطنت آمیزی می زند و حالا او مچ شما را گرفته است. کارتان تمام است.
تأثیر ویرانگر این نوع پاسخ دادن در «چرخش ناگهانی» نهفته است. در یک آن «شاکی» به «متهم» تبدیل می شود، «گناهکار» به «مطالبه گر». پیش فرض ها درهم می ریزد و موضع ها با صاعقه چند کلمه، جزغاله می شوند.
«ماشینو کجا برده بودی برای تعمیر؟»
«لجن تو باز رفتی سراغ گوشیم؟»
بار دراماتیک صحنه را حس می کنید؟ می توان این «سؤال علیه سؤال» ها را به شکل های دیگری طراحی کرد و حس وحال صحنه را به سمت وسوی دیگری چرخاند. این شیوه به‌طرز شگفت آوری با کمترین تعداد کلمه قادر است گره افکنی، تعلیق و نبود تعادل، کشف، ایجاد مسئله برای شخصیت، چرخش موقعیت و غافلگیری، تنش، انگیزه و بسیاری از عناصر دیگر را ایجاد کند.
در این موقعیت های لعنتی این امکان را دارید که الگوهای رفتای را به کار بگیرید؛ برای مثال مکانیزم «فرار به جلو» را اجرا کنید. در چنین وضعیتی شخصیت گناهکار، انگشت اتهامی را که به سمت او اشاره می کند، می گیرد و در خلاف جهت حرکت مفاصل می شکند. به جای پس کشیدن با وقاحت تمام به پیش می آید و دشنه ای را میان جناق سینه سؤال کننده فرو می کند.
«تو بارداری؟»
«چرا نمی پرسی از کی؟»
ببینید که 2 خط دیالوگ چطور می تواند موقعیت های نفس گیری خلق کند؛ مثل هسته انفجاری داستان می ماند. چون بار دراماتیک بسیار قدرتمندی دارد. تنش و کشمکش ایجاد می کند و جهانی از رخدادها و احساسات و احتمالات پشت آن نهفته است.
مرد گفت: «با کی داشتی حرف می زدی؟»
زن آرام نگاهش کرد: «100 میلیون رو به حساب کدومشون ریختی؟»
این شیوه یکی از بهترین راه ها برای کامل کردن طرح های نیمه کاره ای است که همه نویسنده ها به اندازه یک انباری بی پایان ذخیره کرده اند. کافی است در یکی از صحنه هایی که ساکن و بلاتکلیف مانده است و هیچ وقت ندانسته اید با آن چه کار کنید، یک صاعقه فرود آورید. تمام آن صحنه پشت ورو می شود. فراموش نکنید که بستگی به شیوه قصه گویی شما دارد وگرنه این شیوه فقط وفقط یکی از روش ها برای کامل‌کردن این صحنه هاست (در مجال دیگری به شیوه های دیگر می پردازیم).
به عنصر باورپذیری در این صحنه ها دقت کنید! در این شیوه شخصیت ها در موضعی کاملا طبیعی ارائه می شوند. صحنه چنان زنده و گیراست که مجالی برای مخاطب پیش نمی آید که به واقعی بودن این صحنه ها شک کند. این بارزترین نشانه «دیالوگ زنده» است. شخصیت ها به قطعات الکتریکی می مانند؛ تا زمانی که جریان برق از آن ها رد نشده باشد سازوکارشان معلوم نمی شود. شخصیتی که آن گوشه تنها و ساکت نشسته است به هیچ وجه معلوم نیست چه کسی است، ماری چنبره زده است یا یک کلوخ بی مصرف. کافی است او را به جریان برق وصل کنید تا معلوم شود مثل یک «مقاومت الکتریکی» رفتاری خصمانه دارد یا شبیه به یک «خازن» صبور و متین است اما این خطر هست که ناگهان بترکد و یا رفتاری پیچیده مثل یک «ترانزیستور» داشته باشد. این نوع موقعیت آفرینی و این شکل دیالوگ نویسی کمکتان می کند تا شخصیت ها را تحریک کنید که ذات خود را نشان دهند؛ برای مثال شخصیتی را که روحیه ای تهاجمی و روانی گره گره دارد، به چیزی متهم کنید تا ببینید چطور جانش را می دهد تا گوشت طرف مقابلش را خام خام بخورد. اینجاست که پوست خالدار شخصیت ها نمایان می شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->