شعر افشین علا خطاب به رژیم صهیونی | عاقبت بیت‌المقدس را رها خواهیم کرد فریبرز عرب‌نیا: ترجیح می‌دهم در کنار مردم کشور عزیزم باشم + فیلم سریال محرمی «جایی برای همه» روی آنتن شبکه دو + زمان پخش آمار فروش سینماها در روزهای جنگ بین اسرائیل و ایران اکران سیار فیلم‌های کودکانه در مشهد کارگردان فیلم بعدی «جیمز باند» مشخص شد «کاتیا فولمر» ایران‌شناس آلمانی درگذشت فصل پایانی سریال «اسکویید گیم» در راه است تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۴) + زمان پخش قدردانی سخنگوی پلیس از اصحاب قلم در دوران جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران | عزیزان رسانه، گل کاشتید، دستانتان را می‌بوسم برنامه‌های حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد برای جبران خسارات گروه‌های موسیقی و نمایشی اجرای باشکوه ارکستر سمفونیک تهران در میدان آزادی حسام خلیل‌نژاد، بازیگر سینما و تلویزیون: اگر امروز هنری هست، میراث شهیدان است فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۵ و ۶ تیر ۱۴۰۴) + شبکه و زمان پخش سیمای محرم ۱۴۰۴ | معرفی برنامه‌های ویژه تلویزیون همراه با زمان پخش چرا توزیع سریال «شکارگاه» به تعویق افتاد؟ فرصت تماشای فیلم با قیمت نیم‌بها تا کی ادامه دارد؟ شعر‌هایی به‌مثابه موشک | شاعران مشهدی در کنار مدافعان وطن ایستادند
سرخط خبرها

حقیقت گوش بریده هالیفیلد

  • کد خبر: ۱۲۹۸۰۹
  • ۲۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۳
حقیقت گوش بریده هالیفیلد
درست در گرماگرم مشت انداختن هایشان بود که ناگهان دیدیم «اوندر هالیفیلد» مثل سپند روی آتش شروع کرد به ورجه وورجه کردن توی رینگ.

درست در گرماگرم مشت انداختن هایشان بود که ناگهان دیدیم «اوندر هالیفیلد» مثل سپند روی آتش شروع کرد به ورجه وورجه کردن توی رینگ. دست و پای سیاه شُلش را توی هوا تکان تکان می‌داد و قیافه همیشه ناراحتش بیشتر توی هم رفته بود. از حرکت لب‌های قلوه‌ای اش مشخص بود که هی لیچار‌های درشت بار تایسون‌ می‌کند.

من آن موقع نوجوان بودم. صدای دورگه ام را در ارتعاش حنجره حس می‌کردم و توی آینه می‌دیدم جوش‌ها چطور توی صورتم حرکت می‌کنند و مثل همه دلم می‌خواست دماغم را از بیخ بکنم و بیندازم دور. ولی در آن لحظه تایسون گوش هالیفیلد را گاز گرفته بود؛ بدجور و این برای ما ته نامردی و لجن بازی بود. ما آن موقع شدیدا به عدالت و شرافت هندسی و خط کشی شده اعتقاد داشتیم، حتی یک میلی متر این ور آن ور هم جایز نبود. اگر حریفت دست خالی بود و تو شمشیر داشتی، باید شمشیر را حواله می‌کردی به جوی آب و دست خالی می‌جنگیدی. این قاعده ردخور نداشت.

هرچیزی غیر از این، اسمش می‌شد نامردی و یک مهر باطل بزرگ می‌خورد. تایسون وحشی با همین حرکت، گورش را توی قلب هایمان کند؛ باطل شد. خلاص! ما با قصه‌هایی بزرگ شده بودیم که توی آن ها، آدم‌های زورگو بی آبرو می‌شدند. ظالم‌ها عاقبت کارشان را می‌دیدند و خناس‌های پشت پرده، شکار می‌شدند. ما با همین تصویر از زندگی بار آمده بودیم که حسابی به قاعده بود. نظم عادلانه‌ای داشت که به کارما می‌گفت زکّی.

خدا مگس کش بزرگی توی دست داشت و از آن بالا مراقب همه چیز بود. کافی بود کسی خطا کند تا مگس کش، وزوزش را بخواباند، از چشم حساس و وسواسی ما هم بیفتد. اما زمان همه چیز را عوض کرد. زندگی چهره اش را تغییر داد.

گریمش دیگر گریم سابق نبود. آن رنگ ولعاب‌ها از صورتش شره کرد و چهره دیگری پیدا شد که برای ما غریبه بود. مایی که با آن قصه‌ها بزرگ شده بودیم، حالا در بزرگ سالی گیج و گول بودیم و دست وپایمان را گم کرده بودیم. دیدیم خود زندگی هم به قاعده بازی نمی‌کند. ناگهان گوش آدم را گاز می‌گیرد و نمی‌گذارد آن هندسه عادلانه پیش برود. معلوم شد هم همکارت توی اداره مثل آب خوردن زیرآبت را می‌زند تا فلانی را که فامیل نزدیکش است، بیاورد جای تو هم، خود مسئولی که باید جلوی این چیز‌ها را بگیرد خرده شیشه دارد. با یک فوت، آدم‌ها از دور خارج می‌شوند و با زدوبند‌های بودار وارد می‌شوند.

موقع معامله با دیگران باید کلاهت را دودستی بچسبی. دزد‌ها و متخلف ها، راهشان را روی فرش‌های قرمز باز می‌کنند و درعوض برای یک وام ریقو با بهره گنده‌تر از خودش، چنان موانعی سر راه چیده شده است که همان وسط‌ها کم می‌آوری و عطایش را به لقایش می‌بخشی. معلوم شد اینجا توی رینگ، حریف، گوشت را گاز می‌گیرد، به قاعده بازی نمی‌کند، بازی همین طوری ادامه پیدا می‌کند و صدای زنگ شنیده نمی‌شود و از غصه همین‌ها و اضطراب له و لورده شدن آدم‌ها پیر می‌شوند.

قلبشان ریتم ناموزونی می‌گیرد، مغزشان تیره و تاریک می‌شود و خون از رد دندان مانده روی گوش‌های بَلبَلی شان سرازیر می‌شود. مهم نیست در بچگی آدم چه قصه‌هایی شنیده باشد، توی چه جوی بزرگ شده باشد؛ واقعیت مثل مشتی است که گنجشک را محکم‌تر فشار می‌دهد، آن قدر که قلب بندانگشتی اش بترکد. چاقوی کُندی است که چینه دان کوچک گنجشک را با یک حرکت می‌شکافد و حتی یک لحظه هم مکث نمی‌کند که ناباوری ات را توی گلو قورت بدهی و چشم هایت را از صورتش بدزدی...

حقیقت گوش بریده هالیفیلدلحظه‌ای که تایسون گوش هالیفیلد را پس داد!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->