به گزارش شهرآرانیوز، حسن بن علی (ع)، نخستین فرزند امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) و نخستین نوه پیامبر (ص) در ۱۵ رمضان سال سوم قمری در شهر مدینه چشم به جهان گشودند. ایشان پس از شهادت پدر رهبری جامعه اسلامی را در طول شش الی هشت ماه بدست گرفتند، اما معاویه این مسئله را نپذیرفت و لشکری از شام را بهسوی عراق روانه کرد. حضرت نیز سپاهی به فرماندهی عبیدالله بن عباس تدارک دیدند. معاویه جهت شکست نیروی امام، تصمیم به تبلیغات در خط مقدم جبهه ایشان و اذهان عمومی گرفت که در نهایت منجر به صلح مشهور و واگذاری خلافت به معاویه شد.
این قرارداد در سال ۴۱ قمری میان طرفین مورد قبول قرار گرفت و پس از آن حسن بن علی (ع) برای همیشه به مدینه هجرت کرد. طی این ایام، امام بهمنظور شفافسازی چرایی و چگونگی صلح دست به انتشار سلسله خطبهها، نامهها و دیدارهایی زدند که مخاطبان آن شامل عوام، معاویه و امویان و یاران خودشان بودند. بدینترتیب، حضرت اقدام به یک جهاد تبیین در مسئله حکومت جامعه اسلامی زمانه خود کردند که حجت الاسلام و المسلمین حمید سبحانی صدر صاحب اثر «پس از چهل سال: نگاهی نو به زمینههای صلح امام حسن مجتبی (ع) در چهل سالگی حکومت اسلامی» آن را برای ما به شرح زیر تشریح نموده است:
بنابر تاریخنگاریهای شیعه و سنی حدود چهل هزار نفر از مردم، پس از شهادت امام علی (ع) با نخستین فرزند ایشان بیعت کردند. اما شام به سرکردگی معاویه خلافت امام حسن (ع) را نپذیرفت و ضمن ارسال نامههایی به ایشان، از گسیل سپاهیان خود بهسوی مرزهای عراق، حضرت را تهدید علنی کرد. البته بنیامیه تنها در عرصه نظامی فعال نشد و قصد تقویت تبلیغات علیه امام یا سلطه بر اذهان مسلمانان را داشت. بهعبارتیدیگر، معاویه به تعبیر امروزی، یک جنگ نرم را آغاز کرد که هدف آن براندازی حسن بن علی (ع) از خلافت بود.
شاید اصطلاح جنگ نرم متعلق به دوران ما باشد؛ ولیکن شایعهپراکنی و تبلیغات مسموم از ارکان این اصطلاح است که امویان بهویژه معاویه از آن بسیار برای مقابله با امام استفاده کرد. او در خط مقدم جبهه امام پس از شکست سخت، اخباری دروغ مبنی بر پیشنهاد صلح توسط حضرت و واگذاری خلافت به عبیدالله بن عباس را منتشر کرد. معاویه به وی قول پرداخت یک میلیون درهم را داد که منجر به کنارهگیری این فرمانده از سپاه امام حسن (ع) شد. افزون بر این سخنان کذب، دشمن با شایعه صلح حضرت در مدائن سعی کرد توان سربازان لشکر را بکاهد و آنان را از ادامه جنگ بازدارد و یا نااُمید سازد؛ زیرا استمرار نبرد به نفع سپاه اموی نبود و آنان شکستهای سنگینی را متحمل میشدند. معاویه خوب میدانست که حسن بن علی (ع) در شهرهای دیگر همانند ساباط مشغول گردآوری نیرو نیز هست؛ بنابراین میبایست ذهن عوام را به سوی خود جلب و در واقع تغییر دهد.
در آن زمان، نیروهای اموی شروع به بازی با اذهان عوام نمودند و مسئله چرایی نبرد با معاویه را برای مردم شبهه ناک کردند. یعنی میگفتند زمانیکه امام قصد صلح دارد، دیگر معنای جنگ چیست؟ چرا باید به مرزهای شام اعزام شویم، در صورتیکه سپاهیان دست از نبرد کشیدهاند؟ بنابراین امویان آرام آرام پیشنهاد صلح را از سوی امام حسن (ع) معرفی کردند و مردم هم واکنشی قوی مقابل آن نشان ندادند یا حداقل درباره صحت اخبار تحقیق نکردند. تأثیر این دروغپراکنیها چنان بالا بود که خوارج را تحریک به تهاجم علیه حضرت کرد. این اقدام زمانی انجام شد که امویان پس از صحبت با امام فریاد الله اکبر به نشانه پیروزی سر دادند؛ پس دیگر ما شاهد شکلگیری فتنه در آن هنگام بودیم. حال، امام حسن (ع) خود در خط مقدم مقابله با این جبهه قرار میگرفتند که چیزی جز جهاد تبیین این صلح برای همگان نبود.
پس از واگذاری خلافت به معاویه بسیاری از اصحاب حضرت دور ایشان را خالی کردند؛ چرا که فضا غبارآلود بود و مسیر حق بهدرستی مشاهده نمیشد. برخی از یاران، ایشان را یک عنصر تضعیفکننده برای جامعه اسلامی به شمار میآوردند و حتی به امام برچسب خوارکننده مومنان میزدند.
در این اوضاع حضرت جهت خنثیسازی عملیات روانی معاویه خطبههایی را در مسجد کوفه با مضامین حیلهگری امویان و عدم شایستگی آنان در منصب خلافت ایراد کردند و میفرمودند: «معاویه برای شما چنان وانمود کرده که من او را سزاوار خلافت دانسته و خود را شایسته خلافت ندانسته. او دروغ میگوید در حالیکه ما بر طبق کتاب خدا و بنا بر امر رسولش از همه برای حکومت سزاوارتریم ...». امام حسن (ع) در کنار تبیین عوام دیدارهایی با یاران نزدیک ایشان بهمنظور روشنسازی مسئله داشتند که اقدامی روشنگرانه محسوب میشد.
گاهی اوقات حضرت این روند را در قالب دیدارهای خصوصی یا فرد به فرد انجام میدادند؛ زیرا ظرفیت درونی و فهم اشخاص نسبت به هم متفاوت بود. ما در منابع میبینیم که برخی از یاران امام، علی رغم گذشت سالها به ایشان مراجعت میکردند و هنوز از چرایی صلح با معاویه و پرسش میکردند؛ اما وجه غالب توضیحات همان بود که در این ملاقات با یکی از اصحاب آمده: «بهخدا قسم من از آن جهت حکومت را به معاویه واگذار کردم که برابر خودم یاری ندیدم تا مرا همراهی کند و اگر مییافتم شب و روز به نبرد با وی میپرداختم تا خداوند بین من و او داوری کند؛ بنابراین من کوفیان را شناختم و آنان را آزمودم و فهمیدم که آنان نه وفادار هستند و نه به کردار و رفتار خود پایبند... من برای حفظ جان شما تن به صلح دادم». بر این اساس حضرت در دو مرحله جهاد تبیین خود را انجام میدادند، یکی در نزد عوام و دیگری پیش خواص.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان