در سالهای گذشته روند تغییر اقتصاد جهانی بهسوی اقتصاد دانشبنیان سبب شده است کشورهای مختلفی ازجمله ایران تلاش کنند با برنامهریزیهای مناسب امکان رشد و حرکت اقتصادشان را بهسوی اقتصاد دانشبنیان فراهم کنند. اهمیت این موضوع سبب شده است در ایران مشوقهای گوناگونی مانند معافیتهای مالیاتی و تسهیلات بانکی برای حمایت از شرکتهای دانشبنیان در نظر گرفته شود.
اما زمانی که تأثیرگذاری این مشوقها را بررسی میکنیم، متوجه میشویم که آنها آنگونه که انتظار میرفت نتوانستهاند گرهای از مشکلات شرکتهای دانشبنیان باز کنند. ضمن اینکه درنظرگرفتن همین مشوقها بهصورت کلی سبب شده است زمینه سوءاستفاده از عنوان شرکتهای دانشبنیان از طریق تلاش برای دانشبنیانکردن شرکتها فراهم شود.
برای تبیین بهتر آسیبشناسی این روش حمایت از شرکتهای دانشبنیان، مثالی از دوران کودکیام میزنم. من در خانوادهای پرجمعیت با برادر و خواهران زیادی رشد کردهام. یادم هست که پدرم به روشهای مختلف تلاش میکرد فرزندانش را به تحصیل تشویق کند. پدرم برای رسیدن به این هدف کمتر از تشویقهای مالی استفاده میکرد و ترجیح میداد از مشوقهایی مانند اعتباردادن و منزلتبخشیدن به فرزندانش و از سوی دیگر، رشد اعتمادبهنفس آنها استفاده کند.
همزمان، یکی از وابستگانمان که وضعیت مالی خوبی داشت، سعی میکرد فرزندانش را با مشوقهای مالی به درسخواندن تشویق کند، اما مشکلی که بهوجود میآمد، این بود که مشوقها فقط بهصورت مقطعی جواب میداد و با رشد فرزندان، مدام باید بر حجم و نوع این مشوقها افزوده میشد تا فرزندان همچنان انگیزه درسخواندن داشته باشند.
بهعبارتی، اگر میشد فرزندی دبستانی را با خریدهایی کوچک تشویق کرد، وقتی در آستانه دانشگاه قرار میگرفت، باید هدایایی بسیار بزرگ و گرانتری برای او خریده میشد تا همچنان انگیزه تحصیل داشته باشد. ضمن اینکه این مسئله سبب شرطیشدن آنها هم شده بود. نتیجه این دو روش این شد که اکنون میانگین تحصیلات در خانواده ما کارشناسیارشد است و چند برادر و خواهر من دکتری دارند، اما فرزندان بستگانم همگی از ورود به دانشگاه بازماندند.
بهنظر میرسد اکنون در حوزه حمایت از شرکتهای دانشبنیان راه همان قوم ما را رفتهایم؛ مشوقهایی را در نظر گرفتهایم که در عمل کارایی لازم را نداشتند و همین ناکارآمدی سبب شده است شرکتهای دانشبنیان واقعی برای دریافت آنها بیمیل باشند. از سویی دیگر، شرکتهایی هم که دانشبنیان نیستند، سعی میکنند به هر نحو ممکن از این مشوقها استفاده کنند.
ازاینرو، برای حمایت از شرکتهای دانشبنیان باید در نوع مشوقهایی که برای آنها در نظر گرفته شده است، تجدیدنظر شود. ایجاد مشوق برای دانشبنیانها باید بهگونهای باشد که بتواند امکان فعالیت آنها را در حوزه اقتصادی آسان کند. بهعنوان نمونه، میتوان مشوقهایی برای افزایش اعتبار این شرکتها در فضای اقتصادی در نظر گرفت.
برایناساس، اگر میخواهیم نامگذاری امسال که «تولید؛ دانشبنیان، اشتغالآفرین» است، محقق شود، باید در شیوه حمایت از شرکتهای دانشبنیان تجدیدنظر کنیم.