سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز؛ بیت المقدس یکی از شهرهای تاریخی و مذهبی جهان اسلام به شمار میرود. این شهر با قدمتی که به ۳۵ قرن پیش میرسد اهمیت بسیاری دارد و از دیرباز کانون توجه بزرگترین ادیان قرار داشته است. به همین علت، آثار و بناهای فراوانی از این ادیان در مناطق مختلف این شهر به چشم میخورد. طبق برخی روایات، این شهر را حضرت سلیمان بن داوود ساخته است. در این سرزمین مقدس، پیامبران الهی زندگی کرده و در آنجا دفن شده اند. امام باقر (ع) به محمد بن مسلم فرمود: هنگامی که حضرت یعقوب از دنیا رفت، یوسف نبی او را در تابوتی به سوی ناحیه شام حمل و در بیت المقدس دفن کرد.
این شهر تاریخی، مذهبی و معنوی از آغاز ظهور دین اسلام مورد توجه قرار گرفته و به علت امتیازها و ویژگیهایی که داشته، از همان صدر اسلام، سومین شهر مقدس مسلمانان بعد از مکه و مدینه به حساب میآمده است. در این گزارش، نگاهی خواهیم داشت به سخنان حجت الاسلام محمد سالم فهیمی، مدیر مدرسه علمیه عرفان در هرات افغانستان، عبدالحمید عرب، استاد برجسته حوزه علمیه اهل سنت خراسان رضوی، و بهزاد فقهی، استاد حوزه علمیه اهل سنت خراسان رضوی. این برنامه به همت مجمع اسلامی حبل ا... با حضور علمای شیعه و اهل سنت، مسئولان و مدیران شهری در محل فرهنگ سرای امت برگزار شد تا شرایطی فراهم آید که با این سه اندیشمند جهان اسلام گفتگو کنیم.
ماه رمضان یک حرمت همگانی برای همه مسلمانان دارد. حرم حضرت رضا (ع) برای همه مسلمانان -چه شیعه چه سنی- دارای احترام است. خود عالم دینی برای همه مسلمانان دارای احترام است بنابراین، نوع این موضوع سیاسی و حساب شده بود، اما اینکه چه اهدافی را دنبال میکردند، میتوانم بگویم چند هدف داشتند: یک، تصویرگری خشن از اسلام. با تیز میزند، اما روی آن تکه آهن مینویسد «لاإله إلا ا... محمد رسول ا...».
این یک نوع تصویرگری خشن از اسلام است. استکبار از مدتهای پیش به این سمت حرکت کرده است تا اسلام را این گونه معرفی کند. مسئله دوم ایجاد تفرقه و اختلاف مذهبی است و سوم ایجاد شکاف و اختلاف فرهنگی و ملیتی. جمهوری اسلامی ایران و مردم افغانستان با یگانگی فرهنگی زیسته اند. یعنی به گونهای است که تاریخشان، فرهیختگانشان، آداب و رسومشان، زبانشان، دینشان و بسیاری از هنجارهای فرهنگی اجتماعی شان نیز مشترک است. بدنه ملیتها در ایران و افغانستان از همدلی و همکاری برخوردار است. مثلا مشارکت در دفاع مقدس، مشارکت در سوریه و دفاع از حرم. این طور نیست که نمایش میدهند.
اولا، به لحاظ رفتاری باید اصلاحاتی به وجود بیاید، به ویژه در دستگاههای اجرایی، که بهانه به دست دشمن ندهیم. ما سوار یک کشتی هستیم. چه یک نفر این کشتی را سوراخ کند چه ۱۰ نفر، نتیجه اش غرق شدن است. همه ما در رویارویی با استکبار جهانی در ستیزیم و هر حرکتی این وجهه جهانی را خدشه دار کند، آن حرکت بدون شک به نفع ما نیست. بحث دوم روشنگری است. جایگاه نخبگانی، شخصیتها و متنفذین ما در اینجا برجسته است. اینها آنگونه که شایسته است ورود پیدا و هزینه کنند تا این یگانگی برجسته شود.
ضمن اینکه میتوانند حلقههای مشترک را هدفمند به وجود بیاورند. اکنون ما تشکلهای تلفیقی ایرانی افغانی کم داریم یا نداریم. شرایط به لحاظ امکانات و فضای مجازی فراهم است. چرا از این ظرفیت استفاده نکنیم؟ در حالی که مولوی، ابوعلی سینا، سنایی، غزنوی و خیلی از چهرههای برجسته ما مشترک هستند. وقتی شعر میگوییم، از مشترکات حرف میزنیم. وقتی ادبیات میخوانیم، دوباره از مشترکات حرف میزنیم، تاریخ و خیلی مسائل دیگر.
پیشنهاد میکنم مؤسسات مردم نهاد ایجاد شود. برای اینکه یک مسئله و یک دغدغه را به فرهنگ مردم تبدیل کنیم، به دو چیز نیاز داریم: یک به ساختار نیاز داریم و دو به محتوا. محتوا که از گذشته بوده است قرآن میفرماید: إن هذه أمتکم أمة واحدة و أنا ربکم فاعبدون (آیه ۹۲ سوره انبیا). واعتصموا بحبل ا... ولا تفرقوا (آیه ۱۰۳ سوره مبارکه آل عمران). خطابات قرآنی مانند «یا أیها الذین آمنوا»، خطابات عمومی قرآن و اینکه شریعت پیغمبر یک شریعت جهانی است. حالا ما آمدیم در بحث اجتماعی و حوزه کارکردهای سیاسی دچار تشطط شدیم. ما ساختار مناسب برای تعقیب و تحقق این محتوا نداشتیم.
کار بزرگ امام خمینی (ره) این بود که موضوع قدس را از مرحله گفتمانی صرف خارج کرد و به اجتماع آورد، اما ادامه این ایده تلاش میخواهد. تا زمانی که مؤسسات مردم نهاد پای کار نیایند تا بدنه مردم به موضوع قدس پیوند بخورد، هم چنان با یک رفتار نمادین روبه رو هستیم. مثلا این مؤسسات مردم نهاد میتوانند در مسائل اقتصادی باشند. امروز هجمه دشمن در عرصه اقتصادی است. اگر ما یک تشکل موفق دانش بنیان اقتصادی نداشته باشیم، اصلا نمیتوانیم هجمه دشمن را رصد کنیم تا پاسخ دهیم. بحث دیگر هم نخبگانی است.
ما چه مقدار روشنگری کردیم؟ استاد در تربیت شاگردان؟ دانشجویی که قلم میزند و مقاله مینویسد؟ دیگران دارند انیمیشن، فیلم کوتاه و کلیپ میسازند. اینها خوراک افکار جوانان، کودکان و نوجوانان ما میشود. این هاست که زمینه یک تفکر اساسی را برای فرداها میسازد. ساختاری برای مقابله با اینها به وجود نیاورده ایم. شاید من اطلاع ندارم، اما دست کم در زمینه افغانستان و ایران، ساختار کافی به وجود نیامده است. باید مؤسسات مردم نهاد با هدف گذاری دقیق و مشخص ایجاد کنیم تا بتوانیم مسئله قدس را به یک دغدغه همگانی تبدیل کنیم.
مسئله قدس مسئله جهان اسلام و امت اسلامی است. فقط با یک فرقه و مذهب خاص ارتباط ندارد، زیرا قدس قبله اول مسلمانان است. پیامبر (ص) از آنجا به معراج تشریف برده است و طبیعی است که امت اسلامی به این نقطه از جغرافیای جهان باید حساسیت داشته باشد و حفظش کند.
چیزی که در امت اسلامی به چشم میخورد این است که حکام اسلامی تلاش کردند قدس فتح بشود. خلیفه ثانی در زمان خلافت خود قدس را فتح کرد. صلاح الدین ایوبی بدون خون ریزی قدس را فتح کرد. از این رو، قدس به یک وحدت در امت اسلامی نیاز دارد. اگر امت اسلامی، ممالک اسلامی و حکام اسلامی در موضوع قدس هم نظر و مشترک بشوند، طبیعتا قدس آزاد خواهد شد. آن چیزی که قدس را در اشغال نگه داشته و تاریخ دوباره تکرار نمیشود آن است که جامعه اسلامی ازهم گسسته است.
مردم ایران خصوصا اهل سنت در ایران همیشه همگام بوده اند. کاری که از دست ما برمی آمده تا نقشی داشته باشیم، این بوده است که در یک روز خاص، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، به نشان حمایت از قدس و قبله اول مسلمانان، به خیابانها برویم و شعار سر بدهیم. این کافی نیست و تا به حال نتوانسته است نقش مؤثری در رفع این اشغال غاصبانه و ظالمانه ایفا کند. بدون شک، زمان این است که ملت ایران اعم از شیعه و سنی و همه امت اسلامی در قبال قدس موضعی واحد بگیرند و عملیاتی اش کنند. کسی با شعار نمیهراسد.
اتفاقا در یادمان هست که برخی از سران اروپایی و غرب خیلی واضح میگفتند: اشکالی ندارد. علیه ما شعار بدهید. شعارهای شما ما را قویتر میکند. شعارهای شما اسم ما را بلندتر میکند. ما در این سالها نتوانسته ایم با شعار کاری بکنیم. با برگزاری اجلاس، نشست و کنفرانس شاید آگاهی به مخاطب منتقل شود، اما امروز در موضوع فلسطین به جهاد اسلامی نیاز است، جهادی که همراه با فقه سیاسی اسلام باشد، جهادی که با هدف آزادسازی یک حق مسلم از جهان اسلام که حالا بیت المقدس و قبله اول مسلمانان است با این انگیزه و رویکرد عملیاتی شود.
آن قدر که بحثهای نظری برای آزادسازی قدس مورد توجه است، بحث عملیاتی آن مطرح نیست. نظرمان این است که دست از شعار کشیده شود. امروزه حکومتهای اسلامی کم نداریم. این حکومتها قابلیت لازم را دارند. فقط باید همدیگر را یکی کنند و بر اساس مشترکات و با انگیزه آزادسازی قدس، حرکت و عملیات و یک جریان جهادی مؤثر و مفید آغاز کنند. اگر بنا باشد قدس آزاد شود، با شعار نمیشود بلکه با جهاد اسلامی آزاد خواهد شد. دشمن باید بفهمد که امت اسلامی این ظرفیت را دارد. اتفاقا هراس دشمن از ایجاد یک جریان جهادی به ویژه جهاد اسلامی است. برای همین، تلاش میکند امت اسلامی در تفرقه باشد. چون اگر اینها کنار هم قرار بگیرند، علیه هر جریانی از غرب، صهیونیزم، تروریسم و ... میتوانند بایستند و آن زمان نام و نشانی از آنها باقی نخواهد ماند. به امید اینکه شاهد جهادی اسلامی باشیم، همان گونه که از رجال امت اسلامی مثل صلاح الدین ها، عمربن خطابها و شخصیتهایی نام آور شاهد بودیم.
اگر در جهاد فقه و سیاست اسلامی نباشد، به یک حرکت افراطی تبدیل خواهد شد. در این صورت، به جان دشمنان اسلام نمیافتد بلکه به جان مسلمانان میافتد، چون درست هدایت، سیاست گذاری و تبیین نشده است. زوایای نظامی و سیاسی جهاد باید به درستی تعریف شود. در غیر این صورت، به یک جریان افراطی مثل داعش تبدیل میشود. به حرکتی تبدیل میشود که خشک وتر اسلامی را با هم میسوزاند؛ بنابراین لوازمش این میشود که جهادی باشد همراه با فقه سیاسی اسلام، همراه با اصول اسلامی و اصول جهاد اسلامی. ما در کلام الهی، آیات متعددی داریم که به جهاد دستور داده است، اما این جهاد هر جهادی نیست. یک جهاد لجام گسیخته و در اختیار این و آن نیست.
با یک تفکر شخصی یا یک تفکر متأثر از بیگانگان نیست، بلکه تفکری است که انگیزه اش اسلام و هدفش ترویج اسلام است. اعلای کلمه «ا...» و هدفش احقاق مسلمات اسلامی است و این گونه جهادی باید آغاز بشود. اتفاقا برخیها میآیند و جهاد را به نفع خودشان تعریف و تفسیر میکنند. ما از این مسائل کم نداشته ایم. در طول تاریخ، خوارج صدر اسلام با نام قرآن آمدند و وارد صحنه شدند و بزرگترین ضربهها را به اسلام زدند. ما نیز امروز خوارجی جدید داریم، جهادگرایانی با تفکر جهاد، ولی جهادی علیه اسلام. جهاد اسلامی باید احیا شود و آن جهادی است که در آن فقه اسلام و فقه سیاسی اسلام در نظر گرفته شده است.
فکر میکنم دلیل کم شدن دغدغه مندی به مسئله فلسطین در فضای عمومی اهل سنت را باید کلیتر دید. نه تنها در اهل سنت که در سطح ملی، کلان و بین همه مذاهب اسلامی به ویژه در ایران، یکی از آرمانها و سیاستهای کلان این نظام را مقابله با استبداد و خودکامگی اسرائیل معرفی کرده اند. با این حال، در سطوح پایین جامعه، این جوشش، دغدغه و حماسه نیست.
حالا اگر بخواهیم از منظر اهل تشیع به روز عاشورا و کربلا به عنوان یک قیام، حرکت و نهضت برای آزادی خواهی و استکبارستیزی بنگریم، آن نگاه به یک نگاه احساسی تبدیل شده است. یعنی آن نگاه عقلانی پررنگی که برخاسته از عاشورا و کربلاست و میتواند روحیه رشادت، شهادت و حماسه آفرینی را در جامعه زنده کند، خواسته یا ناخواسته از سوی بعضی از منبرها و تریبونها همان طور که علامه شهید مطهری فرمود، به صحنه غم انگیزی تبدیل شده است که فقط میتوانیم برای آن اظهار تأسف کنیم. ابراز احساسات ما به سیدنا حسین (ع) در حد چند قطره اشک ریختن شده است و روی اینکه چطور روحیه رشادت و تاریخ سازی که در بطن عاشورا نهفته است در جامعه ما زنده میشود، کمتر کار شده است.
در اهل سنت هم باید اعتراف کنیم که به آرمانهای بزرگ یک مسلمان و اهداف عالیای که باید در زندگی داشته باشد بی توجهی میشود. برای نمونه، زمانی دغدغه آزادسازی قدس نسل به نسل منتقل میشد. یعنی بچهها با روحیه حماسی و استکبارستیزی و دفاع از مستضعفان عالم تربیت میشدند. مادرها این را منتقل میکردند، اما متأسفانه اکنون خانوادههای ما به عنوان اولین کانون اجتماعی و مادرهای ما به عنوان اولین مربیان نسل آینده فکر میکنم خالی از آن شور و احساس شده اند.
بخشی برمی گردد به رسانههای مختلفی که صبح تا شب مصرف گرایی، پوچی و ابتذال را در جامعه تبلیغات و ترویج میکنند تا سقف همتها و آرزوهای جامعه را پایین بیاورند و دغدغههای مردم را به موضوعات جزئی و اندک تنزل بدهند. بخش دیگر هم برمی گردد به اینکه متأسفانه مشکلات معیشت بر قلب و ذهن مردم چیره شده است. فشارهای اقتصادی از سوی تروریسم اقتصادی علیه کشورمان وجود دارد و برخی بی کفایتیها در داخل موجب شده است وضعیت بد اقتصادی و معیشتی برای مردم ایجاد بشود و میکوشند مردم به چیزی غیر این فکر نکنند. روی این موضوع باید اندیشید تا ارزشهای والا و کرامتها را به جامعه برگردانیم.
به هر حال کسانی که در جامعه ما ذی نفوذ، اهل قلم و صاحب تریبون در رسانه هستند در هر سطحی که مهارت دارند باید دست به دست هم بدهند. با یک گروه یا یک قشر خاص در جامعه حل نمیشود. قبل از فروپاشی عثمانی، قدرتهای غربی آمدند و دو قدرت صفوی و عثمانی را که شیعه و سنی بودند در مقابل هم قرار دادند. در نتیجه، هردو ضعیف شدند. عثمانی فروپاشید و صفوی تضعیف شد و در نهایت، بیت المقدس از دست رفت. عالم اسلام آن قدر درگیر جنگهای داخلی، مسائل حاشیهای و مذهبی و دچار فرقه گرایی شد که نتوانست آرمانهای بزرگ خود را برگرداند. به نظر من، شیعه و سنی باید تلاش کنند به جای دغدغههای جزئی و حاشیهای فقهی و کلامی، آن آرمانها و فکرهای بزرگ را به جامعه منتقل کنند، یکی با قلمش، یکی با تریبونش، یکی با منبرش و یکی با رسانه اش.
هر زمان بیت المقدس به ما برگشت، حاصل از یک اتحاد کلی مسلمانان بود، زمانی که مسلمانان توانستند زیر یک پرچم یکدیگر را تحمل کنند و دشمن واحد را بشناسند و از این درگیریهای داخلی خودشان را فارغ کنند تا بتوانند به سمت آن آرمانهای بزرگ برگردند.
اسلام دین حرکت است، دین پویایی و رشد. اگر این جلسات در حد یک مناسبت تقویمی و یک همایش باشد، بدون شک نمیتواند کاری از پیش ببرد. به خروجی این جلسات بستگی دارد که چه باشد و از این جلسات چه موضوعی به صورت عملی در جامعه دیده شود تا بتواند به وحدت برخاسته از درون کمک کند. این برنامهها باید تعامل مثبت و نقشه راهی برای افراد شرکت کننده فراهم آورد تا براساس گامهایی که در آن ترسیم شده، بتوانند باز هم یکدیگر را ببینند. جلسه شاید تسکین بعضی دردها باشد، اما درمان واقعی در همان حرکت و پویایی است که باید بعد از این جلسات به وجود بیاید.