به گزارش شهرآرانیوز؛ «حجتالاسلام سید زهیر مجاهد» از چهرهها و فعالان فرهنگی مهاجران افغانستانی در مشهد در پستی اینستاگرامی درباره حاج ناظر و دیدار او با امام خمینی(ره) در جماران نوشته است:
وقتی امام خمینی(ره) به نجف میرسند به یکی از علمای افغانستانی میگویند که فرد مورد اعتمادی را برای خدمت در دفتر و منزل به ایشان معرفی کند، (دفتر امام دفتر معمولی نبوده و اتفاقات خاصی رخ میداده که به یک فرد فراتر از خادم نیاز بوده)، آن عالم هم شخصی مطمئنتر از حاج ناظر نمیشناسد و با اصرار زیاد حاجی را قانع میکند که آسایش و درآمد بالای نانوایی را رها کند و به خدمت بیت امام بیاید(تصور کنید که در دوران خفقان عراق بوده و کمتر کسی جرات می کرد با امام ارتباط بگیرد)
حاج ناظر خیلی زود به نفر اول خادمین منزل امام تبدیل می شود تا جایی که در اوقاتی که فرصت بوده از حضرت امام دعا یاد میگرفتند.
چند سال خدمت مثل برق می گذرد و بالاخره حاج ناظر توسط استخبارات عراق دستگیر، شکنجه و زندان میشود و پس از مدتی از عراق به سمت ایران اخراجش میکنند. حاج ناظر خود را به مشهد میرساند و کار کشاورزی پیشه میکند تا اینکه خبر میرسد، انقلاب اسلامی پیروز شده و امام به ایران بازگشتند.
حاج ناظر ابراهیمی کارها را جمع و جور میکند و برای دیدار امام راهی تهران میشود، در شهر شلوغ تهران پرسان پرسان خود را به کوچهای میرساند که می گویند؛ حسینیهای به نام جماران در آن است و امام آنجاست، حاج ناظر با خوشحالی تمام راهی میشود که ناگهان چند پاسدار جلوی او را میگیرند.
صحبتهای حاج ناظر افغانستانی فایدهای ندارد و بعضی میگویند: چطور خادم بیت امام بودی که تا امروز اسمت را نشنیدیم!
حاج ناظر که حاضر به بازگشت به مشهد نیست در گوشه دیواری مینشیند، یک روز، دو روز، سه روز... هرچه پاسدارها میگویند اما گوش حاجی بدهکار نیست.
حالا بیش از ده روز شده که حاج ناظر سر کوچه جماران است و رفت و آمدهای زیاد مهمانها را نظاره میکند، تا اینکه یک روحانی به سمتش میآید و میپرسد: شما حاج ناظر نیستی؟ معلوم میشود آن روحانی حاج ناظر را از نجف به یاد آورده... حاج ناظر درخواستش را میگوید و روحانی وارد کوچه میشود، دقایقی بعد یک پاسدار با عجله میآید و صدا میزند: حاج ناظر، حاج ناظر
حاجی به مراد دل میرسد و امام او را کنار خود مینشاند و میگوید؛ چرا حاج ناظر را زودتر راه ندادید، آن پاسدار بهانه امنیتی میآورد که امام ادامه میدهد؛ حاج ناظر چند سال در منزل ما بود و اگر خطری میداشت این همه سال وقت داشت.
امام از حاجی میخواهد که اگر شغلی ندارد به تهران بیاید و مشغول شود که حاج ناظر تشکر میکند و میگوید در کنار امام رضا(ع) هستم و همانجا کار میکنم.
پینوشت؛
حاج ناظر پس از عمری خدمت و گمنامی در شب میلاد امام رضا(ع) چشم از دنیا فرو بست.
امام به حاج ناظر چه دعایی یاد دادند: