هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ روی خورشید را آراستن و خوب خوبان را زینتدادن، کار هرکسی نیست و دستانی هنرمند میطلبد. برای همین از همان قرنهای ابتدای ساختهشدن مزار امامرضا (ع) هنرمندان بسیاری به این دیار آمدهاند تا هنرشان را وقف آستان ضامن آهو کنند و در این میانه، سوای فیض قدسی آن، نامی و یادگاری از خود بر کنجوگوشه این گنبد و گلدسته بهشت بنگارند و جاودانه شوند. بههمیندلیل در حرم مطهر رضوی میتوان صنفهای شغلی و هنرهای مختلفی را دید که برخی از آنان بهشکل خاندانی و چندنسلی در این حرفه و کار ماندهاند. آینهکاری، کاشیکاری، رنگرزی، زرگری، صحافی و وراقی تنها تعداد اندکی از این مشاغل آمیخته با هنر است که نشان آثارشان در آستان قدس رضوی ثبت شده است.
خوشنویسی یکی دیگر از این جلوههای ارادت است که درکنار توضیحش، نام چند خاندان مهم نیز آمده است. البته آثار این خاندانهای خوشنویس، نه بر در و دیوار حرم مطهر، که لابهلای ورق کتابهایی به یادگار مانده است که اکنون بخشی از گنجینه آثار خطی حرم مطهر رضوی را تشکیل میدهند.
درهمینراستا کیانوش معتقدی در پژوهشی با عنوان «خاندانهای خوشنویس ایرانی در کتابخانه و موزه آستان قدس رضوی» به بررسی فهرست اسامی این صنف از دوره غزنوی تا قاجار میپردازد. او در پژوهش خود از ۱۲ خاندان مهم نام میبرد و مینویسد: «این خاندانها نهتنها در کارگاه خانههای سلطنتی، بلکه در بازار شهرهای مهم آن دوران نیز دارای تشکیلات و صنف بودند؛ بااینهمه شاید سرآغاز کار خاندانهای خوشنویس ایرانی را بتوان در دربار سامانیان و در خط خاندان عبدالصمد شیرانی جستوجو کرد؛ پس از این دوران و در عصر غزنویان نیز هنرمندی همچون عثمان وراقغزنوی، که بیشک یکی از قلههای هنر خط و تذهیب ایرانی است، در منطقه خراسان بزرگ ظهور میکند. البته کمی بعد نیز خاندانهایی همچون خطیب و سراوندی در مناطق مرکزی ایران مانند ری، کاشان و اصفهان با تکیه بر همین سنت چندصدساله به کار استنساخ مصاحف میپردازند، که آثارشان در کتابخانه آستان قدس رضوی نگهداری میگردد.»
نویسنده این مقاله بر این باور است که با اهمیت پیداکردن این مشاغل هنری بهمرور کارگاه-کتابخانههایی در دربارها شکل میگیرد که نمونههای آن را پس از غزنویان در کاخ سلاطین سلجوقی و ایلخانی نیز میتوان یافت. در ادامه پادشاهان تیموری و بهویژه دو شاهزاده هنرمند یعنی بایسنقرمیرزا و ابراهیممیرزا، حامیان مهم هنر کتابآرایی ایرانی در سده نهم میشوند.
آنان که خود خوشنویس بودند، سفارشدهنده مجموعه عظیمی از کتب نفیس قرآن، شاهنامه و دیوان اشعار شاعران مختلف هستند که از نمونه آنها میتوان به «قرآن بایسنقری»، «قرآن ابراهیمسلطان» و همچنین آثار نفیسی مانند مصحف قرآنی (قرآن مشهد) و چندین کتیبه در بناهای شیراز، مشهد و هرات اشاره کرد. همچنین دهه پایانی سده نهم و اوایل سده دهم هجریقمری که عصر طلایی هنر کتابآرایی ایران بهویژه در قالب مکاتب شیراز، هرات و تبریز محسوب میشود، بیشترین تعداد خاندانهای خوشنویس و تذهیبگر را در خود جای داده است که دراینمیان خاندان روزبهان شیرازی شاید تأثیرگذارترین آنان باشد. البته دو خاندان صاحبسبک دیگر نیز در همین دوران هستند که نامشان با عنوان خاندان «خوارزمی» و «اوحدی حسینی» ثبت شده است.
به گفته بداغ منشیقزوینی که در سده دهم هجری قمری به شیراز سفر کرده بوده، همه مراحل تهیه کتابهای دستنویس در کارگاههای شخصی و ازسوی پدران، دختران و پسران انجام میشده و آنچنان این کار فراگیر بوده است که در کتاب «جواهرالاخبار» نوشتهاند: «اگر کسی در شیراز یکهزار جلد کتاب تذهیب بخواهد در مدت یکسال همه آن مهیا میگردد.»
سنت یادگیری هنر کتابآرایی در دربار صفویان نیز همچون پیشین ادامه مییابد و شاهطهماسب که خود نقاش و خوشنویس بوده است، دستور تهیه یکی از مهمترین آثار تاریخ کتابآرایی ایران یعنی «شاهنامه شاهطهماسبی» را میدهد. علاوهبراین بسیاری از قرآنهای مصحفشده در گنجینه آستان قدس رضوی ازسوی شاهعباس صفوی وقف حرم مطهر رضوی شده است.
باتوجه به پژوهش کیانوش معتقدی، برابر اسناد موجود در سده پنجم و ششم هجریقمری بیشتر خاندانهای خوشنویس و مصحف در خراسان میزیستهاند که نشان چندانی از آنان باقی نمانده است، اما کارشناسان، خاندان وراقغزنوی را سرآمد آنها میدانند.
درواقع با استقرار حکومت غزنویان، خراسان به یکی از مهمترین پایگاههای فعالیتهای فرهنگی و هنری کشور تبدیل میشود. در این دوره هنر خوشنویسی مکتب خراسان پساز یک دوره تحول درخشان به خدمت قرآننگاری درمیآید که خاندان وراقغزنوی احتمالا مهمترین و قدیمیترین قرآننگارهای خراسان هستند. این خاندان درکنار کتابت قرآن به خط خوش، آنهارا تذهیب و جلد نیز میکردهاند. اما خراسان در سده دهم هجریقمری، پذیرای میرعماد حسنیسیفی نیز هست که سرآمد نستعلیقنویسان همه دورانها بوده است.
او که اصالت قزوینی داشته، چند صباحی از عمر خود را در شهرهای خراسان سپری میکند ورحل اقامت درجوار حضرت خورشید پهن میکند. روایت است که او خط را از ملامحمد حسینتبریزی فرامیگیرد و خط را به سبک میرعلی هروی مینوشته است، اما پس از مهاجرت به اصفهان و آشنایی با خط باباشاه اصفهانی، سبک کار خود را تغییر میدهد. او دو فرزند داشته است با نامهای میرابراهیم و گوهرشاد که هر دو خوشنویس بودهاند و آثارشان در گنجینه خطی آستان قدس رضوی نگهداری میشود.