۸ زندانی جرائم غیرعمد به همت خادمان بارگاه منور رضوی آزاد شدند تولیت آستان قدس رضوی: روحیه مقاومت در برابر مستکبران هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت گلی که گونه‌اش از ارغوان لطیف‌تر است مادران همیشه منتظر جامعه، آماده فعالیت بیشتر مجتمع آیه‌ها، میزبان همایش بزرگ «فاطمیون در مدار مقاومت» | دفاع از حرم، اثر تمدنی نهضت حسینی حضرت فاطمه (س)، الگویی برای هر عصر و نسل عاشقانه‌هایی از زندگی حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) سفر رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس به مشهدالرضا (ع) | حوزه خراسان، پشتیبان علمی و فرهنگی فقه قانون‌گذاری حواسمان به لقمه‌هایی که برای خود می‌گیریم باشد مشهدالرضا (ع)، میزبان کنفرانس بین‌المللی فقه و قانون | رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس: ظرفیت ارزشمند حوزه خراسان، پشتیبانی از تصویب قوانین کارآمد است صحن و سراهای رضوی مهیای جشن مادر + ویدئو الگوی فاطمی، کاملترین الگوی خانواده اصلاح تصور ما درباره نماز حجت‌الاسلام‌والمسلمین نظافت یزدی: مادری معامله با خداست یازدهمین مرحله قرعه‌کشی طرح ملی «من قرآن را دوست دارم» برگزار می‌شود اعلام ویژه‌برنامه‌های سالروز میلاد حضرت زهرا(س) در حرم امام‌رضا(ع) حضور یلدایی تولیت آستان قدس رضوی در جمع کودکان بهزیستی «نور علی بن موسی الرضا (ع)» مشهد خانواده موفق؛ نسل سرنوشت‌ساز
سرخط خبرها

۳ برادر اصفهانی، مهمان امام مهربانی

  • کد خبر: ۱۱۸۸۴۷
  • ۰۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۳
۳ برادر اصفهانی، مهمان امام مهربانی
حمیدرضا معصومیان - روزنامه نگار و خادم امام رضا (ع)

از همان اول که وارد حرم می‌شوند توجهم را به خود جلب می‌کنند. سه مرد که شباهت ظاهری شان نشان می‌دهد از یک رگ و ریشه هستند. دو نفر که ا یستاد ه اند مرد جوانی را که روی ویلچر نشسته به داخل می‌کشند. در یک آن، نگاه هر سه مرد به گنبد می‌افتد و بعد باران اشک است که سرازیر می‌شود. از این صحنه‌ها در حرم زیاد دید ه ا م ا ما این سه نفر یک جور دیگری هستند.

بغض ترکید ه شان حکایت ا ز غمی سنگین دارد. آنکه روی ویلچر نشسته بلندتر گریه می‌کند و دو نفر دیگر که انگار برادرهایش باشند اشک ریزان شانه هایش را فشار می‌دهند. از لهجه شان می‌فهمم که ا صفهانی هستند. هر سه نفر سر و وضع مرتبی دارند. آنکه روی ویلچر نشسته جوانی تقریبا ۳۰ ساله است و به نظر نمی‌آید مدت زیادی فلج شده باشد. انگار تصادفی، چیزی کرده باشد. «صدایش هنوز توی گوشم ا ست «خدا چرا این طوری شدم؟»

محو تماشای آن‌ها هستم که مسئول کشیکمان سر می‌رسد. می‌گوید یک ساعت وقت داری استراحت کنی. برو بالا یک چای بخور و برگرد. دو ساعتی می‌شود که سرپا ایستاده ام. با خودم می‌گویم با این شلوغی صحن‌ها تا از در شیرازی بروم آسایشگاهمان در باب الکاظم صحن پیامبر اعظم دست کم نیم ساعت طول می‌کشد نیم ساعت هم باید همین مسیر را برگردم پس کرایه رفتن نمی‌کند.

به جایش می‌روم صحن انقلاب و پنجره فولادش که حال و هوایش همیشه حال خوب کن است مخصوصا امشب که شب زیارتی امام رضاست.

پشت پنجره فولاد مثل همیشه غوغاست. جمعیت به قدری زیاد است که مجبور شده اند راه را برای آقایان ببندند و فقط خانم‌ها می‌توانند تا پای پنجره بروند. فاصله ام تا پنجره زیاد است، اما می‌بینم چه آدم‌هایی با چه حالی می‌آیند. یکی روی ویلچر است، یکی را دو نفر کشان کشان می‌کشند و یکی دخترکی است با چهره‌ای بی نهایت معصوم.

دستان مادر رنجورش را محکم گرفته از آن‌هایی است که‌ می‌گوییم عقب مانده و چه کسی می‌داند که شاید جلو افتاده باشند با این احوالشان.

«اینکه خیلی دیر می‌شه چه کار کنیم؟» صدایی از پشت سرم این جمله را‌ می‌گوید. ناخودآگاه بر می‌گردم به سمت صدا. همان‌ها هستند، برادران اصفهانی. یکی شان می‌گوید: «چه کار کنیم؟ این راه حالا حالا‌ها باز‌ نمی‌شه. از قطار نمونیم یه وقت؟» آن یکی چیزی نمی‌گوید و به پایین نگاه می‌کند جایی که مرد ویلچری نشسته زل زده به گنبد طلایی.

واضح است که خواهش آمدن بیشتر از او بود و حالا دل کندن هم برایش سخت است. یکی از برادر‌ها می‌گوید: «بروم با یکی از خادم‌ها حرف بزنم شاید ما را تا پای پنجره راه بدهند.»

 منتظر تأیید آن یکی مرد است که مرد ویلچری می‌گوید: «نه نمی‌خواد ... درست شد بریم.» قبل از اینکه ایستاده‌ها بخواهند حرفی بزنند خودش سر ویلچر را بر می‌گرداند سمت در. یکی از مرد‌ها غلیظ می‌پرسد «بریم؟» مرد کوتاه جواب می‌دهد «آره طلب که ندارم.» ویلچر که دورتر می‌شود جلو خروجی صحن انقلاب به سمت بست طوسی هر سه نفر برای عرض ادب برمی گردند و دوباره رو به گنبد می‌شوند. چشم‌های دو مرد ایستاده همچنان بارانی است، ولی مرد نشسته غیر از دو چشم خیس لبخندی دارد به پهنای صورت.

۳ برادر اصفهانی، مهمان امام مهربانی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->