زهرا محدثی خراسانی | شهرآرانیوز - محمدجواد غفورزاده متخلص به شفق، از شاعران پیش کسوت آیینی سرای خراسانی است که در حوزه عاشورا نیز آثار متعددی دارد. دو کتاب «ستایشگران خورشید» و «رستاخیز لاله ها» درباره عاشورا از آثار اوست. غزل «محرم و صفر عشق» جزو اشعاری است که به ارتباط عمیق امام حسین (ع) و اربعین و معنابخشی حضرت به اربعین اشاره دارد.
در این غزل شاعر، حسین (ع) و اربعین را وابسته بر یکدیگر و متأثر بر حال و احوال خویش میداند. او معتقد است؛ اربعین متبرک از نام حسین (ع) و شهادت حسین (ع) است که اربعین را رقم میزند و در واقع او اعتقاد دارد که اربعین شور و حالی عرفانی ایجاد میکند و برای ما اربعین دری است گشوده به سوی خدا:
«با اربعین دری به سوی خدا باز میشود.»
در نگاه شاعر، این نام و ذکر حسین (ع) است که سبب عروج روح میشود:
«با یاحسین نوبت معراج میرسد.»
از جمله اشعار تأثیرگذار عاشورایی دیگر شفق، غزل «دختر شقایق» است که خطاب به حضرت زینب (س) و در پاسداشت شخصیت ایشان است. شفق در این غزل با بهره مندی از زبانی حزن انگیز و عاطفی، حقانیت و رسالتی را که حضرت زینب (س) به نیکی و زیبایی پس از واقعه عاشورا به سرانجام رساند، بازگو میکند. او در این غزل به وفاداری و همراهی حضرت زینب (س) با سالار شهیدان اشاره دارد و اینکه ایشان پیام آور راستین عاشوراست:.
چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
در بیتی دیگر شاعر به پرستاری و مراقبت حضرت زینب (س)، از یتیمان بازمانده از عاشورا اشاره دارد:
در حق غنچههای دل افسرده یتیم
چون او کسی مراقبت و مادری نکرد
واقعه سخنرانی حضرت زینب (س)، در خرابه شام پس از واقعه عاشورا که جزو باشکوهترین وقایع پس از عاشوراست، در شعر شاعران همواره به آن توجه شده است؛ شفق نیز در بیتی از این غزل به بازگویی پلیدیها و ناپاکیهای دشمنان حسین (ع)، با کلامی شیوا از زبان حضرت زینب (س) اشاره دارد:
بعد از امام آینهها با کلام نور
هیچ آفتاب این همه روشنگری نکرد
مسئله دیگر اشاره به صبر حضرت زینب (س) است و اینکه حضرت با صبر و استقامت خویش در واقع رسالت یک پیامبر را عهده دار بود و آن را به نیکی به پایان رساند:
همراه کاروان اسیران خدای صبر
کاری به جز رسالت و پیغمبری نکرد
شفق در غزل «شوق جان باختن» اشاراتی عرفانی به واقعه روز عاشورا دارد. او در این غزل با ارائه مقدمات و پرداختن به جلوههای عاطفی آن روز خجسته، به حضرت علی اصغر (ع) و شهادت ایشان اشاره دارد، که جزو ابیات پایانی این غزل محسوب میشود:
باغ، آن روز صبر و تاب نداشت
عطش آب داشت، آب نداشت
باغبان از بهار میپرسید
یک چمن گل مگر گلاب نداشت
عشق اطراف خیمه میگردید
فرصت حسن انتخاب نداشت
سیزده ساله، ارغوان پوشی
که نظر جز به آفتاب نداشت
جام احلی من العسل بر کف
آرزو داشت اضطراب نداشت
در همان لحظهای که در میدان
بانگ هل من معین جواب نداشت
غنچه ای، در میان گهواره
عطش وصل داشت، خواب نداشت
در تب و تاب عشق او، اثری
ذکر لالایی رباب نداشت
جز در این انقلاب، شش ماهه
جانفدا هیچ انقلاب نداشت
به گلویش، که تیر میآمد
از لبش، بوی شیر میآمد