یکی از آرایههای ادبی که در ادبیات تمام جهان بسیار استفاده شده است، تشخیص یا همان شخصیت بخشی است، یعنی رفتار یا گفتار انسانی را به حیوانات و گیاهان و اشیا نسبت دهیم. چیز جدیدی هم نیست. حتی شاعران ده دوازده قرن قبل هم بسیار از این آرایه استفاده کردند و مثلا حافظ بارها به گل و بلبل شخصیت بخشیده است: فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش.
گُل در اندیشه که چُون عشوه کُنَد در کارش، اما این تشخیص فقط مربوط به ادبیات سنتی و معاصر نیست و در بسیاری از شوخیهایی که در شبکههای مجازی میبینیم آرایه تشخیص و جان بخشی وجود دارد، البته یک نکته جالبتر هم اینکه با پیشرفت علم و افزایش معلومات همگانی مواردی که تشخیص شامل حالشان شده بیشتر هم شده است، طوری که حتی به موجودات میکروسکوپی هم تشخیص داده شده است. با هم چند نمونه شوخی مجازی که در آنها از آرایه جان بخشی استفاده شده است میخوانیم:
- میگفت: موهام رو فشن نکردم، فقط یک موی سفید توی سرم هست که موهای مشکی روی سرم به احترامش پا شدند!
- یه جوری میگید سیب زمینی بی غیرته که انگار پیاز هر روز به خاطر دعواهای ناموسی یه پاش تو کلانتریه.
- یه روز سولفات مسِ از دست زنش شاکی میشه میزنه کات کبودش میکنه.
- گلبولهایی که تازه رسیدن به قلب میگن ما نبودیم، تو رو خدا اگه اتفاقی افتاده ما رو در شریان بذارید.
-به نظر من دلار الان که تو اوجه، باید خداحافظی کنه.
- شاعر یک جوری درباره دونههای انار میگه با نظم و ترتیب یک جا نشسته، انگار حالا دونههای ذرت شلوارک پوشیدن، توی کوچه گل کوچیک بازی میکنن و شیشههای همسایهها رو میشکنن.
-یک سری علایم خیلی ضعیف از سرماخوردگی دارم که با قطعیت نمیشه گفت.
- سرما خوردم. فکر کنم ویروسها فعلا دارن داربست میزنن.
-این زنبورایى که ٤٥ دقیقه تو یه ارتفاع و نقطه ثابت، بال بال زنون جلوت وایمیستن، اینا نیم کلاجشون خیلى خوبه.