خسارت تگرگ به ۲۵۵ هکتار از باغ‌های فریمان در خراسان رضوی (۲۷ فروردین ۱۴۰۴) معاون رئیس جمهور: مسئله آلودگی هوا باید در اولویت دولت باشد انصاری: نیازمند پیگیری چالش‌های معاینه فنی خودرو‌ها برای کنترل آلودگی هوا هستیم ایران مقصدی مناسب برای گردشگران اندونزیایی است | بررسی موضوع خواهرخواندگی میان دو کشور دژ دفاعی الموت در آستانه جهانی شدن راز پزشک قاتل برملا شد | قتل ۱۵ بیمار طی ۴ سال موافقت مجمع تشخیص مصلحت نظام با معاضدت حقوقی متقابل در امور مدنی و تجاری ایران و پاکستان سازمان بهزیستی: ۹۳ درصد افراد دارای معلولیت در خانه نگهداری می‌شوند حدود ۱۷ هزارنفر از مردم مشهد، امدادگر هلال‌احمر هستند| مشهد، میزبان بزرگترین بیمارستان امدادی کشور آخرین وضعیت جاده‌های خراسان رضوی | مه‌آلودگی و بارش باران در برخی محورها (۲۷ فروردین ۱۴۰۴) تاریخ واریز حقوق فروردین‌ماه ۱۴۰۴ مستمری‌بگیران و بازنشستگان تأمین‌اجتماعی بانک رفاه کارگران و سایر بانک‌ها + جدول درباره ضرورت توجه به قوانین موتورسواری | مانور مرگ روی دوچرخ! آموزش بی کیفیت؛ دانش آموز کم سواد میزان پرداختی دهک‌ها برای بیمه سلامت اعلام شد ۴۱ بیمار جدید مبتلا به هموفیلی در خراسان رضوی شناسایی شدند (۲۷ فروردین ۱۴۰۴) برنامه‌های ویژه هفته معلم در سراسر کشور اعلام شد بازدید از محوطه‌های تاریخی و موزه‌ها جمعه (۲۹ فروردین ۱۴۰۴) رایگان شد ایران در آستانه سالخوردگی زودرس اعضای بدن ۱۶۵ بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۸۲۶ فرد نیازمند به عضو پیوند شد (۲۷ فروردین ۱۴۰۴) ویدئو| قوه قضائیه: حکم اعدام تتلو صادر شده است | هنوز قطعیت آن اعلام نشده است توقیف خودرو‌های متخلف در پارکینگ‌های شخصی دستمزد مقطوع مبنای کسر حق بیمه مشاغل صنوف در سال ۱۴۰۴ اعلام شد معاون آموزش ابتدایی: در اجرای طرح «حامی»، هیچ هزینه‌ای نباید از خانواده‌ها دریافت شود سخنگوی قوه‌قضائیه: حکم پرونده چای دبش در حال اجرا است | ایران به هیچ قدرتی باج نمی‌دهد + فیلم افزایش ۲۹ درصدی اختلالات خلقی در روز‌های آلوده هشدار به بیماران قلبی | مراقب گرمای شب‌ها باشید رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری: امیدواریم در اردیبهشت‌ماه شاهد افزایش حقوق و صدور احکام جدید برای بازنشستگان باشیم آدم ربایی اتباع بیگانه غیرمجاز در مشهد پیش‌بینی بارش برف و باران بهاری در خراسان رضوی و ۱۳ استان دیگر طی امروز و فردا (۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۴۰۴) احکام جدید حقوق بازنشستگان کشوری به همراه متناسب‌سازی صادر می‌شود آغاز سفر‌های کیش برای بازنشستگان کشوری از اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
سرخط خبرها
مسافر سنت در هزاره سوم (۲۹)

نفس گرم گوزن کوهی!

  • کد خبر: ۱۲۳۳۹
  • ۲۸ آذر ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۸
نفس گرم گوزن کوهی!
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی
شنبه
زن میان‌سال که کنار گاری سبزی‌فروشی مشغول چک و چانه زدن سر بقیه پول است با دیدن من نهیب می‌زند: حاج‌آقا! به طرف او برمی‌گردم: بفرمایید! ادامه می‌دهد: شما بنزین رو که گرون کردید قول داده بودید دیگه بقیه چیز‌ها گرون نمی‌شه! لبخند می‌زنم و می‌گویم: من چنین قولی داده بودم؟ من هم مثل شما دارم همین جنس رو می‌خرم. از من چه کاری بر می‌آد؟ بعد به کیسه سبزی و میوه‌اش اشاره می‌کنم و می‌گویم: الان تنها کاری که می‌تونم بکنم اینه که بار شما رو براتون بیارم! سری تکان می‌دهد و می‌رود.
یکشنبه
مرد میان‌سال نگاهی می‌کند و می‌گوید: پیدات نیست! بعد بی‌آنکه منتظر جواب بماند ادامه می‌دهد: ممنوع‌التصویر شدی؟ لبخند می‌زنم. می‌گوید:، ولی شما برنده‌ای! پیرمردی که در صندلی کناری مشغول چرت زدن بود چشم‌هایش را باز می‌کند و از او می‌پرسد: چه مسابقه‌ای بوده که ایشان برنده‌اش شده است؟
دوشنبه
نزدیک چهارراه کنار شمشاد‌ها جماعتی از زنان و دختران دست‌فروش در حال داد و بیداد هستند. بعضی‌ها بچه‌هایشان را به پشت بسته‌اند. ۲ مرد جوان که شاخه‌های گل نرگس در دست دارند در حال بازخواست دخترهایند. آن‌ها هم به لهجه‌ای که درست متوجه نمی‌شوم دارند از خودشان دفاع می‌کنند. چند دقیقه‌ای می‌ایستم، ولی بعد، سرم را پایین می‌اندازم و راه می‌افتم! گیرم که سر از کارشان هم دربیاورم و موضوع دعوایشان را بفهمم. من در برابر باند‌های پیچیده و مخوف زنان متکدی و کودکان کار چه می‌توانم بکنم؟ به قول استاد شفیعی کدکنی: نفس گرم گوزن کوهی چه تواند کردن سردی برف شبانگاهان را که پر افکنده به دشت و دامن؟
سه‌شنبه
۲ مرد تنومند آهسته و قدم‌زنان در حال عبور از پیاده‌رو هستند و تمام عرض راه را گرفته‌اند. با هم حرف می‌زنند و راه می‌روند. به نظر می‌رسد مسافر باشند. یکی کاپشن حجیمی در دست راست دارد و دیگری ساک بزرگی در دست چپ. من که عجله دارم هر کار می‌کنم نمی‌توانم آن‌ها را رد کنم و بگذرم. سمت راست
پیاده رو هم جنس‌های مغازه هاست و سمت چپ شاخه‌های درختان و بوته‌های پربرگ باغچه. با صدای بلند می‌گویم: ماشاءا... شما یک نفرتان هم برای بستن یک پیاده‌رو کافی است؛ چه رسد به حالا که دوتایی با هم می‌روید! با هم به عقب برمی‌گردند و با دیدن من می‌خندند! راه را باز می‌کنند و از میانشان می‌گذرم.
چهارشنبه
پیرمرد مسافر در بی‌آرتی سؤالی درباره احکام نماز می‌پرسد. وقتی جواب می‌دهم، لبخندزنان می‌گوید: با اینکه خودم آیت‌ا... هستم نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم و سؤال کردم. با تعجب نگاهش می‌کنم تا بفهمم منظورش چیست! کارت ملی‌اش را از کیف پولش درمی‌آورد. واقعا اسمش آیت‌ا... است! توضیح می‌دهد: پدرم، چون می‌خواست من عالم بشوم، اسمم را آیت‌ا... گذاشت، اما فلک کردن و کتک زدن مکتب‌خانه راهمان را بست! می‌خندم و می‌گویم: خب دیگران باید سال‌ها زحمت بکشند و جان بکنند تا آیت‌ا... بشوند؛ شما مفت و مجانی و مادرزادی آیت‌ا... بودی!
پنجشنبه
یک دانه تسبیح سرخ و عقیق‌گون از زیر صندلی‌ای که کنارش ایستاده‌ام کف واگن لیز می‌خورد و میان پای مسافران می‌گردد و با حرکت واگن دوباره عقب می‌رود. ناخودآگاه به طرف مسافری که روی صندلی نشسته است برمی‌گردم. گمان کردم تسبیحی پاره شده است، اما مسافر بی‌اعتنا مشغول چرت زدن است و چیزی در دست ندارد. مسافر صندلی روبه‌رو که متوجه نگاه کنجکاو من شده است لبخند می‌زند و اشاره می‌کند: از قبل بوده! احساس می‌کنم این دانه رهاشده تسبیح و سرگردان آیینه روزگار من است! جدا افتاده از یاران و گریخته از نخ، زیر پای بی‌اعتنای مسافران! صندلی کنار من خالی شده است و به جای مسافر قبلی روی آن نشسته‌ام. دانه تسبیح با تکان‌های مکرر قطار دور از دیدرس من پنهان شده است!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->