یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود یک سنت باستانی است. بلندترین شب درسال که از گذشتههای دور برای اقوام ایرانی با جشن و رسوم خاص به صبح میرسیده است. نزدیک به ۷۰۰۰سال است که ایرانیان آخرین شب پاییز را که طولانیترین و تاریکترین شب سال است، تا سپیدهدم در کنار یکدیگر صبح کرده و با رسوم مختلف به سر میکنند. این شب که به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰آذر تا طلوع آفتاب در اول دیماه (نخستین روز زمستان) گفته میشود، در خراسان و مشهد قدیم نیز با آیین و رسوم خاصی سپری میشده که شاید بسیاری از آنها امروز به فراموشی سپرده شده است. هنوز در بسیاری از نقاط ایران بهویژه در خراسان برای نامیدن بلندترین شب سال، بهجای شب یلدا از واژه مرکب شبچله (شب سیاه و سرد) استفاده میشود که به معنای شبی است که فردای آن ۴۰ روز تا جشن سده مانده است. مشهدیها در این شب رسم داشتند که در منزل بزرگ خاندان جمع شوند و ضمن خوردن تنقلات، به خواندن شاهنامه بپردازند. البته در بیشتر مواقع در کنار شاهنامه و داستانهای آن، به کتاب حمله حیدری و حتی قصههایی که در بین عامه مردم از جایگاه خاصی برخورار بوده است، مانند داستانهای امیرارسلان نامدار نیز در این جمع توجه میشود. دیوان حافظ و فال حافظ در سده معاصر به آیین چله مشهدی اضافه شده است. خوردن هندوانه در شبچله هم در خراسانرضوی و مشهد یک رسم دیرینه است. برحسب اعتقادات قدیم در نگاه طب سنتی طبایع انسان به ۲ طبع سرد و گرم تقسیمبندی میشود و خراسانیها معتقدند که خوردن هندوانه در شب یلدا باعث گرمی مغز و سوزندگی جگر میشود و اعتقاد دارند خوردن هندوانه طبع انسان را بهحالت تعادل و اعتدال میرساند. مشهدیهای قدیم معتقد هستند که اگر مقداری هندوانه در شبچله میل کنند، در سراسر چله بزرگ و کوچک، یعنی در زمستان، سرما و بیماری بر آنها اثر نخواهد داشت. البته بعد از خوردن هندوانه، رسم بر این بود که پوست هندوانه را به پشتبام همسایه بیاندازند تا اگر استطاعت خرید این میوه را ندارد، پوست آن را بتراشد و بخورد و این عمل تا بام همسایه هفتم ادامه داشت. از مراسم دیگر این شب، فرستادن خوانچه میوه از طرف داماد برای خانواده عروس بود. در این خوانچه باید دستکم ۷ رنگ میوه (انار، انگور، پرتقال، سیب، گلابی، هندوانه و...) موجود میبود. هدایای مناسب ازقبیل قواره پارچه، دستبند یا گردنبند برای عروس هم همراه آن میشد. این خوانچهها در طبق مسی قرار میگرفتن و ازسوی افرادی با عنوان طبقکش به خانه عروس ارسال میشد. خانواده دختر نیز به پاس قدردانی و به رسم یادبود، لباس یا قطعه پارچهای را برای خانواده داماد، در سینی خالی شده میفرستاد. البته در آن شب اگر قبل از شبچله برف باریده بود، زنان خانواده اقدام به تهیه برف و شیره برای شبچله میکردند تا حاضران با سردی زمستان آشتی کنند، اما از آیینهای ویژه شبچله در بخشهای جنوبی خراسان، مراسم «کفزدن» است. در این مراسم ریشه گیاهی بهنام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چندبار جوشاندن در ظرف بزرگ سفالی بهنام «تغار» میریزند. مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوبهای نازک درخت انار بهنام «دسته گز» مایع مزبور را آنقدر هم میزنند تا بهصورت کف درآید و این کار باید در محیط سرد انجام شود تا مایع مزبور کف کند. کف آماده شده با مخلوط کردن شیره انگور آماده خوردن میشود و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی میهمانان آورده میشود. در مشهد کنونی بهغیر از برخی خانوادههای اصیل، آیین شبچله کمتر به روال قدیم برگزار میشود و بیشتر به برنامههای عمومی برگزار شده در مکانهای فرهنگی و هتلها و البته جمعهای شبانه خانوادگی کوچک که در آن درنهایت هندوانهای خورده شده و فال حافظی گرفته میشود، خلاصه شده است.