اوضاع نامطلوب اقتصادی و کاهش استانداردهای زندگی سالم در مناطق حاشیهنشین، بسترساز آسیبهای اجتماعی و محرومیتهای متعددی است که زنان و مردان، هریک با شدت متفاوتی آن را تجربه کردهاند، زیرا حاشیهنشینی زمینه رشد سالم را با موانعی اساسی روبهرو میکند و محدویتهای بسیاری برای ساکنان به وجود میآورد.
تجربه و مواجهه با اوضاع زندگی در محیطهای حاشیه شهر، بهویژه برای دختران و زنان، چالشهای بیشتری به همراه دارد. این محرومیتها و مشکلات تنها در بعد اقتصادی تجربه نمیشود.
چهارچوبها، فضای بسته محیط اجتماعی و رسوم سنتی مانع استقلال عمل دختران و زنان شده است و در برخی موارد به دوری آنها از اجتماع منجر میشود. رفتارهای آنها در مناطق حاشیهنشین از سوی خانوادهها زیر نظارت و کنترل بیشتری قرار میگیرد؛ بنابراین دختران و زنان حاشیهنشین در مقایسه با دیگر زنان، درجه بیشتری و در ابعاد متعددی محرومیت را تجربه میکنند. در نتیجه، پیامدها و آسیبهای بسیار زیادی برای این قشر به همراه دارد.
فقر و ترک تحصیل، بیکاری، فقدان برنامه صحیح برای پر کردن اوقات فراغت، احساس نابرابری و در دسترس بودن مواد مخدر، باعث افزایش اعتیاد در میان دختران و زنان حاشیهنشین میشود. بیشتر خانوادههای حاشیهنشین شغلی رسمی برای تأمین معاش خود ندارند و، چون این افراد عموما فاقد مهارت و تخصص هستند، به مشاغل کاذب و کمدرآمد مثل دستفروشی روی میآورند.
همچنین ازدواج زودهنگام دختران حاشیهنشین برای فرار از فقر، یکی از دلایل توقف آموزش آنها در سنین پایین است. ازدواج در سن پایین معمولا از پیش تعیینشده و بدون توجه به آمادگی روحی و احساسی دختران است که به مراقبتهای زیادی نیازمندند.
انتظار میرود در کنار فقر، نرخ آسیبهای اجتماعی در این مناطق بیشتر باشد و این در حالی است که مادران تلاش میکنند بینان خانواده را حفظ کنند، اما فشارهای اقتصادی مضاعف به طور کامل بر خانواده سایه افکنده است. قطعا مشاورهها و تسهیلگران قادر خواهند بود به بالا بردن امید و روحیه در مادران کمک بیشتری کنند.
زنان به عنوان نیمی از جمعیت حاشیهنشین از بسیاری جهات دچار محرومیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مضاعفی هستند که آنها را بهشدت در معرض آسیب قرار میدهد. زنان آسیبدیده به زنانی اطلاق میشود که به دلایلی، چون متشنج بودن خانواده و ... از کانون خانواده فرار کردهاند یا در پی اختلاف و سوءتفاهم از خانواده اخراج شدهاند یا فاقد سرپرست یا بدسرپرست هستند. آمادگی و درایت اجتماعی و روانی لازم یا توان کافی اقتصادی برای زندگی مستقل را ندارند و احتمال آسیبپذیری حاد و افتادن در دام اعتیاد در آنها وجود دارد.
برخی از زنان حاشیهنشین نهتنها از فقر مادی و گیرافتادن در تله محرومیت رنج میبرند بلکه فقر از طریق مؤلفههای فرهنگی شامل بیتفاوتی اجتماعی، نابسامانی خانوادگی و ناامیدی، به ایجاد و افزایش آسیب در این زنان منجر میشود. در حوزه سلامت، نیازمند آموزش هستند تا بتوانند از کمترین امکانات بیشترین استفاده را ببرند.
زنان و دختران مناطق حاشیهنشین جزو جمعیت آسیبپذیر هستند و برای کاهش آسیبهای اجتماعی، بهداشت، آموزش و امنیت زنان و دختران در این مناطق، موضوعات بسیار مهمی هستند که باید مورد توجه سیاستگذاران اجتماعی قرار گیرند و معضل حاشیهنشینی و زنان جز با توانمندسازی اقتصادی آنها و کمک به رشد فرهنگ و آموزش و بالابردن امکانات حداکثری افزایش پیدا نخواهد کرد.
همچنین نگاه ویژه به رشد و بالندگی استعدادهای پنهان در حاشیه شهر در راستای کمک به این مناطق خود میتواند نقطه روشنی در بهبود شرایط موجود باشد.
امید آن است که با درایت کافی سیاستگذاران و مسئولان مشکلات بانوان در حاشیه شهر کمکتر شود.