سیروس الوند نشان درجه یک هنر را دریافت کرد نماوا در روزهای پیش رو باز می‌گردد انیمیشن کوتاه «آتل» در راه جشنواره دچی مینوتی ایتالیا درباره محمد بیک‌زاده؛ پژوهشگر خراسانی که تهیه‌کنندگی سریال امام‌علی(ع) را به عهده داشت پدرو آلمودووار، فیلم‌ساز اسپانیایی، فیلم «کریسمس تلخ» را می‌سازد ایستاده همچون کوه | به یاد حمید سبزواری، پدر شعر انقلاب، ‌در نهمین سالگرد درگذشت او نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره «سینما ریترواتو» ایتالیا ویژه‌برنامه‌های رادیو به مناسبت عید غدیر+ زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ فیلم پیرپسر در اولین روز اکران میلیاردی شد! | نگاهی به آمار فروش فیلم‌های روی پرده عقد یک تفاهم‌نامه‌ برای تسهیل امور بیمه‌ای اصحاب رسانه نامزد‌های دو بخش جشن منتقدان سینما معرفی شدند + اسامی فیلم «مرد بارانی» بری لوینسون، نسخه ویژه نابینایان، منتشر می‌شود نگاهی به سریال‌های نمایش خانگی که در انتظار فصل دوم آنها هستیم معرفی برگزیدگان بخش هوش مصنوعی جشنواره مقاومت ارکستر سمفونیک تهران با «اکتبر ۱۹۰۴» روی صحنه می‌رود
سرخط خبرها

فارسی، زبان تصویرساز

  • کد خبر: ۱۲۴۷۱۶
  • ۱۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۳
فارسی، زبان تصویرساز
وحید حسینی ایرانی - داستان‌نویس

به این گفته دقت کنید: «منتظر بودم تو بیایی و اندوهم برود.» حالا به گفته‌ای دیگر باریک شوید: «چشم به راه بودم تو بیایی و اندوهم برود.» تفاوت دو سخن یادشده در کجاست؟ بله، در دو فعل که با معنای یکسان و واژگان ناهمسان به کار رفته است. فعل گفته نخست (منتظر بودن) منظور را به مخاطب فارسی زبان می‌رساند؛ اما تصویر روشنی در مغز خواننده نمی‌سازد؛ ولی فعل ترکیبی که در سخن دوم می‌بینید (چشم به راه بودن) تصویر چشم‌هایی را ساخته که به راهی دوخته شده تا شخصی از راه برسد.

نمونه‌ای دیگر را با هم مرور کنیم؛ «آدم پرخور سالم نخواهد بود.» و «آدم پرخور تن درست نخواهد بود.» صفت «سالم» در جمله نخست معنی می‌دهد؛ اما تصویر و حس، نه. برعکس آن، صفت «تن درست» تصویری از یک تن به دور از بیماری را در مغز شکل می‌دهد. نمونه بعدی؛ «چه بسا قساوت آن‌ها از مال حرام باشد.» و «چه بسا سنگ دلی آن‌ها از مال حرام باشد.» احتمالا برایتان واضح است که «سنگ دلی» تصویری و محسوس‌تر از «قساوت» است.

یکی از ویژگی‌های برجسته زبان فارسی در گذشته همین تصویری و محسوس بودن ترکیبات فعلی و اسمی آن بوده است. به عبارتی در این ترکیبات (یعنی افعال و اسم‌هایی که از بیش از یک واژه ساخته شده است.) سازه‌هایی وجود دارد که برای ذهن انسان ایرانی و فارسی زبان در روزگار قدیم آشنا یا شناخته شده بوده است.

علت این نزدیکی به ذهن هم این است که سازه‌های یادشده به زندگی و کار نیاکان ما نزدیک بوده است؛ بنابراین آن‌ها ترکیباتی را که یکی از سازه هایش جزو اعضای بدن (چشم، گوش، دست، پا، دل و...)، ابزار‌های کار (تیشه، تیغ و...)، عناصر طبیعت (آب، آتش، خاک و...)، جانوران اهلی و وحشی مرتبط با امور زندگی (مرغ، گوسفند، شیر، گور و...) بود، در گفته‌های خود بیشتر به کار می‌بردند. این ویژگی با ورود بی رویه واژگان بیگانه به فارسی تا اندازه‌ای کمرنگ شد.

دیگر به جای «دست کاری» از «تحریف» استفاده می‌شد و جای «زبردست» و «چیره دست» از «ماهر»، جای «چشم پوشی» نوشتیم و گفتیم «بی اعتنایی» و جای «گردن نهادن»، «اطاعت» کردیم! «تأکید» جانشین «پافشاری» شد و «مقاومت» به جای «پایداری» نشست. بی گمان قصد نگارنده نادیده انگاشتن تأثیر واژه‌های عربی در غنی و پرمایه‌تر شدن زبان ملی ما نیست. روشن است که شعر حافظ و سعدی و نثر تاریخ بیهقی و بسیاری دیگر از متون گران سنگ ادب فارسی پیامد این آمیزش است؛ اما به قول شادروان قاسم هاشمی نژاد «برای حفظ جوهر زبان، تعادلی را باید نگه داشت.»

پس هر چه بیشتر و بهتر از ظرفیت‌های فارسی بهره ببریم، هم به پاسداری از جوهر زبانمان یاری رسانده ایم و هم به شیوایی سخنمان نزدیک‌تر شده ایم. باریک شدن در ویژگی حسی و تصویری ترکیبات زبان فارسی و به کار بردن آن، خاصه برای اهل قلم و باز مخصوصا برای داستان نویسان بسیار سودمند است. تصویرسازی یکی از راه‌های روشن ساختن و خوشایندتر شدن متن برای مخاطب و درنتیجه تأثیر بیشتر گذاشتن بر اوست؛ بنابراین متن هر چه برای ما تصویری‌تر و محسوس‌تر باشد، احتمال فارسی بودنش نیز بیشتر است.

این یادداشت منکر گرایش اهالی دیگر زبان‌ها نیز به حس و تصویر نیست؛ بلکه مقصود آن است که اگر کلمه‌ای در زبان مبدأ بیگانه این ویژگی را برای زبان وران آن مبدأ داشته، علتش آشنایی و ملموس بودن کلمه برای ایشان است، اما در ورود به زبان مقصد (فارسی) دیگر چنین کارایی وجود ندارد و حتی هنگامی که کلمه بیگانه وافی به مقصود است، تنها قراردادی است نه محسوس و تصویری.

در پایان این را باید بیفزاییم که حتی تعداد واژگان فارسی ناب؛ اما غیرتصویری و نامحسوس کم نیست. برای نمونه، «پُر» و «گراییدن» و «هشدار» اگرچه فارسی است، معمولا به اندازه «لبریز» و «روی آوردن» و «گوشزد» دلخواه و انگاشتنی نیست و در مغز و ذهن مخاطب حسی از حواس پنج گانه (بینایی، شنوایی، بویایی، بساوایی، چشایی) برنمی انگیزد.

در نوشتن این یادداشت از پیش گفتار کتابی از قاسم هاشمی نژاد (کتاب ایوب، نشر کتاب هرمس، چاپ اول، ۱۳۸۶) و کتاب «بهتر بنویسیم» نوشته مرحوم رضا بابایی (نشر ادیان. چاپ پنجم، ۱۳۹۷) سود برده شده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->