روزنامه فقط یک نشریه نیست که غنای محتواییاش را اندازهگیری کنیم و بهرهای را که میتواند به ما برساند، عیار مراجعه دوباره به آن قرار دهیم. روزنامه، همزاد هرروز ماست و همذات فرهنگ ما؛ همان مؤلفهای که زندگی ما را جهت میدهد و محیط را برای زیستی مطلوب فراهم میآورد. روزنامه «یادنما» هم هست و به یادمان میآورد که دیروز گذشت و فردا هنوز نرسیده است؛ پس امروز را باید دریافت که درباره ثانیه ثانیه آن مسئولیم و قطعا از ما بازخواهندپرسید در یومالحساب که با این گرامیترین و گرانترین سرمایه زندگی خود در بازار دنیا چه خریدید؟ در این سوداست که میتوان روی سپید داشت یا سر به زیر افکند تا کسی احوال سوداییمان را نبیند. ببخشید که چنین شروع شد سخن. قلم است و بینهایت حروفی که در صف ایستادهاند تا با هم مفهومی را خلق کنند و اینبار این حروف کلمه شدند تا قبل از آنکه به «سههزارمین شماره شهرآرا» بپردازیم، همین اول همه ما را توجه دهند که روزی دیگر آغاز شده است که باید از آن نهایت بهره را برد. بگویند حتما و حتما نباید کار امروز را به فردا واگذاشت که فردا تکلیف و سرمشق مقررشده خود را دارد. ما هم به امروز میپردازیم و «شهرآرای امروز» که رسالت شهروندی و حتی تکلیف دینی و ملی ما، بدان گره خورده است؛ همه ماهایی که بهنوعی در این جریده قلم میزنیم. فکر میکنم اولویت نخست امروز ما، تولید امید و نوشتن از این کیمیاست و تحریر این سخن آزاد که باید امید را در دل همه زنده نگه داشت؛ چه سرنوشت فردا هم خود را با امید امروز تنظیم میکند. چیزی که روح منشور گام دوم هم هست و من آن را به روح قدسی تعبیر میکنم که اگر از فردی دریغ شود، خواهد مرد و اگر جامعهای، شهری، کشوری هم از آن تهی شود، روزگار بهتری نخواهد داشت؛ پس بر اساس همین راهبرد است که باید از امید بنویسیم و فرصتهایی که اگر قدر بدانیم، خواهیم توانست بر قدر زندگی خویش چنان بیفزاییم که ارزش الگو شدن برای دیگران را هم داشته باشد. برای قد کشیدن امید هم البته باید همگان از همه ظرفیتهای خود بهره گیرند تا گامها را توان عبور از موانع فراهم شود. ظرفیتها در نهادها و سازمانها البته متفاوت است، اما از جمع همین توانهای متفاوت است که میتوان شهری ساخت که در چشم اهل نظر به زیبایی بنشیند. ما در شهرآرا، راوی صادق تلاشهاییم. اینکه اسلاف ما چه کردند و اخلاف ما چه خواهند کرد را تاریخ و مردمان دیدند و خواهند دید. ما، اما در این دوره که سههزارمین شماره «رسانه شهر امید و زندگی» را تحریر میکنیم، همه نگاهمان به زندگی است که با امید زیباتر میشود. قلم را نه خطکش سنجش سلیقههای سیاسی کردیم و نه چوب دعواهای جناحی، بلکه حرفهای و صادق، با نگاه امید به زندگی بهتر به شهر و ظرفیتهایش نگریستیم. نیتمان هم البته این بود که به سهم خود بکوشیم «مشهدالرضا» به جایگاهی در شأن نام خویش و متناسب با فرهنگی که بنمایه شهر است برسد. برای این هم قصد قربت کردیم. تکبیرش را هم در جان سر دادیم تا کلماتی که مینویسیم از آن نیت و این قصد، نور گیرند و روشنگری کنند در راهی که باید به فردا برسد. باری، شهرآرا کوشیده است تا حاصل تلاش سربازان سازندگی شهر را به دیده و دل مردمی ببرد که همیشه صاحب حق هستند و خدمت به آنان نیز سعادتی است که در این تاریخ، روزی ما شده است. در این راه هم تاکنون همراهی بزرگان و فرهیختگان و عالمان شهر، مددکار ما بوده است و ایمان داریم که بعد از این نیز «شهرآرا» به همان رسم پیشین در روشنای هدایت و حمایت بزرگان قدم برخواهد داشت و هزاره چهارم خود را با مدد از عنایات امام هشتم(ع) آغاز خواهد کرد؛ چه باور داریم که هر آغازی جز به بسما... و عنایت حجت خدا به انجام نخواهد رسید؛ پس بسما... الرحمن الرحیم.