ماجرای فوت خانـم مهسا امینی خیلی برای همه مردم تلخ بود و حال همه را بد کرد.
همه مان درباره این ماجرا نظراتمان را گفتیم یا فریاد زدیم. از انتقاد به شیوه اقدامات #گشت_ارشاد تا شیوه تبلیغ و تبیین حجاب و حیا. فضای مجازی مملو از نظرات و کامنتهای مردم خصوصا رفقای صاحب نام و معروف بود.
غالب نظرات اهالی مجازی حول این بود که حاکمیت در حوزه پوشش و آزادی مردم نگاه استبدادی دارد و در شیوه برخورد با چنین نقض قانونی (قانون رسمی حجاب) به سایر قوانین مثل برخورد با مدیران رانت خوار و آقازادههای مدعی و... دچار دوگانگی است.
درگذشت خانم امینی به عنوان یک دختر ایرانی، سخت و تلخ بود و هست، فقط آن چیزی که من را به این ابراز تأسفهای برخی افراد معروف و مطرح بسیار بدبین میکند و این عکس العمل آنها را در این موضوع به چشم بی انصافی و عدم صداقت و تسویه حساب با انقلاب میبینم، دوگانگی رفتارشان در این ماجرا نسبت به ماجراهای تلختر، سختتر و اجتماعیتر است، خیلی از این اکانتها در ماجرای «حاج قاسم» عزیز که عمرش را در تأمین امنیت این کشور کار کرد و با ترور مستقیم دشمن به شهادت رسید، کوچکترین عکس العملی نشان ندادند و دقیقا بعد از ماجرای هواپیمای اوکراینی رفتار دیگر گونه داشتند.
در ماجرای میترااستاد زن شهردار وقت تهران بی سروصدا به زندگی شان رسیدند و انگار نه انگار یک زن ایرانی قربانی هوس بازی یکی از سیاسیون مطلوب آنها شده بود.
در همین چند روز گذشته چندین جوان رشید که امید خانواده هایشان بودند در هنگهای مرزی و یگانهای حفاظت امنیت شهرهای نیروی انتظامی در تأمین امنیت مردم و مقابله با قمه به دستها و دشمنان متجاوز به شهادت رسیدند و داغی سنگین بر دل خانواده و پدر و مادرهایشان نشست، ولی این صاحبان صفحات در سکوت مرگ بار متحجرانه و متعصبانه شان به سر بردند.
من همواره به صراحت نظرم را درباره شیوههای تبیین حجاب و اختلافم با گشت ارشاد فریاد زده ام، ولی هزاران دستاورد قدرتمند انقلابم را هم میبینم و این حضرات وقتی به این بهانه همه انقلاب و نظام را میزنند در حالی که هر چه دارند از همین انقلاب بوده و حتی پول زندگی شان در فرنگ را هم از همین کشور و نظام در میآورند، این رفتارشان را انتقام از انقلاب و بازی با قلب و روان مردم کشورم میبینم.
ادامه دارد...