لزوم تداوم ارتباط معتکفین با مسجد آغاز اعزام دانشجویان به سفر عمره از ۲۵ آبان‌ماه | اعزام بدون قرعه‌کشی زوج‌های دانشجو در خراسان رضوی تأکید قرائتی بر اجرای سند بنیادین آموزش و پرورش بیش از ۳۰ درصد جمعیت جهان تا سال ۲۰۶۰ مسلمان خواهند شد برکت دعای امام؛ داستان حماد بن عیسی قفل غفلت را بشکنیم | در هیاهوی زندگی، از یاد امام زمانمان غافل نشویم شهادت پاسدار تیپ ۱۲ قائم (عج) سمنان حین ماموریت رزمی + عکس (۱۶ مهر ۱۴۰۴) تجربه زیارت اختصاصی کودکان در حرم مطهر رضوی برای نخستین‌بار انتخاب ۱۰ هزار مسجد شاخص در طرح «محراب» تقدیر مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه از نیروهای خدوم انتظامی فرنی‌پزان در شربت‌خانه حضرتی | نگاهی مستند و متفاوت به یکی از نهادهای فراموش‌شده پذیرایی در حرم‌مطهر تدوین خاطرات شهدای دانش‌آموز جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بانگ خوش، مروج اخلاق جنگ با استکبار را ادامه می‌دهیم به سویت پر کشیدم با دلی از قبل‌ شیدا‌تر نسبتِ فرهنگی و تمدنی ما و امام رضا(ع) حکم شرعی خرید اضافی وسایل زندگی چیست؟ «اوس حبیب» جنس نور و نظم را می‌شناخت | یادی از مرمتگر گنبد و آینه‌کاری‌های حرم مطهر رضوی سفری برای دل دیدار رئیس بنیاد شهید با خانواده شهید فراجا
سرخط خبرها

بهت و سکوت

  • کد خبر: ۱۴۳۳۰۰
  • ۱۳ دی ۱۴۰۱ - ۱۸:۳۱
بهت و سکوت
صد‌ها نفر با یک پیامک ساده آمده بودند وسط میدان شهدا؛ همه در سکوت کامل فقط به هم نگاه می‌کردند.

بهت عمیق با خودش سکوت آورده بود. صد‌ها نفر با یک پیامک ساده آمده بودند وسط میدان شهدا؛ همه در سکوت کامل فقط به هم نگاه می‌کردند. باد به پرچم‌های زرد رنگ فاطمیون و حزب ا... می‌پیچید و در این فضای پر از اندوه می‌شد با تمام وجود غربت را حس کرد. قشنگ بوی یتیمی بچه‌های افغانستانی در همه عرصه میدان پیچیده بود. همه به یک طرف نگاه می‌کردیم بدون اینکه جایگاه خاصی ایجاد شده باشد، انگار همه از همان وقتی که خبر هولناک را شنیده بودند مترصد یک سوگواری دسته جمعی بودند ...

نمی‌دانم، هر چه بود فقط حس خفگی و بهت بود. تا آن روز تجربه اش نکرده بودم که در یک جمع چند هزارنفری که تعداد زیادی از رفقایم نیز حضور داشتند، تا سر حد مرگ سکوت کرده باشم... ارابه صوت از راه رسید، دقیق یادم نیست فکر کنم از آن هم صدایی بلند نمی‌شد، شاید نمی‌دانست باید چه چیزی پخش کند. مردم حالا داشتند به بلندگو‌ها نگاه می‌کردند شاید چیزی پخش شود. صدای بوق بلند شد و بعد دوباره سکوت. یک باره صدای خانمی پخش شد: قاسم عزیزم... ناگهان بغض همه ترکید. فکر کنم بقیه هم مثل من ذره‌ای نفسشان باز شد...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->