۸ زندانی جرائم غیرعمد به همت خادمان بارگاه منور رضوی آزاد شدند تولیت آستان قدس رضوی: روحیه مقاومت در برابر مستکبران هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت گلی که گونه‌اش از ارغوان لطیف‌تر است مادران همیشه منتظر جامعه، آماده فعالیت بیشتر مجتمع آیه‌ها، میزبان همایش بزرگ «فاطمیون در مدار مقاومت» | دفاع از حرم، اثر تمدنی نهضت حسینی حضرت فاطمه (س)، الگویی برای هر عصر و نسل عاشقانه‌هایی از زندگی حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) سفر رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس به مشهدالرضا (ع) | حوزه خراسان، پشتیبان علمی و فرهنگی فقه قانون‌گذاری حواسمان به لقمه‌هایی که برای خود می‌گیریم باشد مشهدالرضا (ع)، میزبان کنفرانس بین‌المللی فقه و قانون | رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس: ظرفیت ارزشمند حوزه خراسان، پشتیبانی از تصویب قوانین کارآمد است صحن و سراهای رضوی مهیای جشن مادر + ویدئو الگوی فاطمی، کاملترین الگوی خانواده اصلاح تصور ما درباره نماز حجت‌الاسلام‌والمسلمین نظافت یزدی: مادری معامله با خداست یازدهمین مرحله قرعه‌کشی طرح ملی «من قرآن را دوست دارم» برگزار می‌شود اعلام ویژه‌برنامه‌های سالروز میلاد حضرت زهرا(س) در حرم امام‌رضا(ع) حضور یلدایی تولیت آستان قدس رضوی در جمع کودکان بهزیستی «نور علی بن موسی الرضا (ع)» مشهد خانواده موفق؛ نسل سرنوشت‌ساز
سرخط خبرها

عکس روی داشبورد

  • کد خبر: ۱۲۶۲۹۵
  • ۲۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۸:۳۷
عکس روی داشبورد
حمید سبحانی - عکاس و نویسنده

روی داشبورد تاکسی کاغذی چسبانیده شده بود و با قلم نی نوشته شده بود «راننده ناشنواست لطفا با اشاره صحبت کنید» کنار نوشته یک عکس برش خورد قدیمی بود، از آن عکس‌های قدیمی حرم و بارگاه؛ یک زن و مرد با دو بچه، یکی در آغوش مادر و دیگری دست در دست پدر، ایستاده بودند جلو پرده نقاشی تصویری از صحن حرم امام رضا (ع).

مرد که سوار تاکسی شد و چشمش افتاد به نوشته روی کاغذ، خودکاری از کیفش درآورد و روی تکه کاغذی درشت نوشت «دربست» و داد دست راننده. بعد هم روی نقشه گوشی آدرسی را نشان داد و از راننده خواست برود به آن نقطه.

راننده ماشین را روشن کرد، دستی روی عکس کشید و بعد حرکت کرد.

مسافر لحظاتی به عکس خیره شد و در همین حین راننده انگشت اشاره اش را گذاشت روی بچه در آغوش مادر و بعد سمت خودش گرفت. مسافر هم زمان با اشاره دست گفت: آها این شمایی! راننده با لبخندی سرش را چندبار به نشانه تأیید تکان داد.

مسافر گفت: هیچی بغل مادر نمی‌شه! آدم اگه صدسالش هم بشه بازم احتیاج به بغل مادرش داره به لمس کردن دستاش؛ اما حیف که ما زود محروم شدیم ازین نعمت. از وقتی بچه بودیم مادر من چهارشنبه به چهارشنبه می‌رفت حرم زیارت، عشقش امام رضا (ع) بود، می‌گفت شما و آبجی ات رو از امام رضا (ع) دارم. روزی که تو آی سی یو زیر اون همه کابل و لوله دیدمش، کبدش جواب نمی‌داد.

سه تا چهارشنبه رفتم حرم به امام رضا (ع) التماس کردم مادر منو نگهدار ولو شده روی ویلچر، روی تخت، اما باشه برای من، خودم نوکری شو می‌کنم، اما نشد و رفت. منم با امام رضا (ع) قهرکردم!

صورت مسافر خیس از اشک شده بود، راننده هم که همراه مسافر گریه می‌کرد یک دستمال کاغذی داد به مسافر. مرد که صورتش را خشک کرد به راننده گفت: تو مگه می‌فهمی من چی می‌گم که گریه می‌کنی؟
راننده فقط لبخند زد.

مسافر ادامه داد: می‌دونی مادرم قبل اینکه بره بیمارستان و هنوز حالی براش باقی بود می‌گفت: از خدا خواستم تا وقتی زنده باشم که اسیر تخت و ویلچر نشده باشم، مزاحمتی برا بقیه نداشته باشم، اینو به امام رضا (ع) هم گفتم.

شاید امام رضا (ع) ترجیح داده بود صدای مادرم رو بشنوه
راننده نیم لبخندی زد و سرش را تکان داد. چند دقیقه‌ای سکوت توی تاکسی حکم فرما بود. مسافر دوباره دست کرد توی کیفش و کاغذی درآورد و درشت نوشت «حرم» کاغذ را گرفت جلو راننده و هم زمان با اشاره گفت دور بزن بریم اینجا.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->